کاپ 28 و تمام زخم‌های زمین

از اولین تا جدیدترین کاپ: کدام دستاورد؟

از اولین تا جدیدترین کاپ: کدام دستاورد؟

فاطمه لطفی
مراسم امسال اجلاس جهانی کاپ28 از 30 نوامبر (نهم آذرماه) تا 12 دسامبر (21 آذرماه) در دبی امارات متحده عربی برگزار شد. در اینکه چرا امارات؟ و اینکه کشوری نفتی چه نسبتی می‌تواند داشته باشد با تلاش‌ها برای کاهش گرمایش جهانی در انتهای گزارش به آن خواهم پرداخت؛ درست مثل سال گذشته که کاپ 27 در مصر برگزار شد و همان موقع هم در یکی از نشریات کشور نوشتم که برگزاری کاپ 27 چه نسبتی می‌تواند داشته باشد در کشوری که سر تا پایش عجین شده است با استبداد ودیکتاتوری؟ حالا که کاپ 27 گذشت اما برگزاری کاپ 28 در کشوری نفتی هم از همان طنزهای روزگار است.
القصه؛ ابتدا می‌خواهم بنویسم که این همه کاپ برگزار شد تا به بیست‌وهشتمین کاپ رسید، آیا دستاوردی هم داشت؟ آیا به درد کسی هم خورد؟ این همه بیانیه صادر شد و دستورالعمل نوشته شد و این همه هزینه صرف شد تا سران کشورها و وزرا و فعالین محیط زیست یک‌جا جمع شوند... آیا برای پیکر زخم‌خورده و حال نزار این کره خاکی فرقی داشت که زمانی شعار مردمانش این بود «یک کره زمین بیشتر نداریم»؟ هرچند حالا به لطف ایلان ماسک و اسپیس ایکسش گویا می‌توانیم یک کره دیگر هم داشته باشیم بماند که برای از ما بهتران لابد! به هرحال، اگر بلندپروازی‌های ایلان ماسک جواب دهد که گویا امیدواری هم بسیار است برای به نتیجه رسیدنش؛ شاید این کره خاکی به یادگار بماند تنها برای آنان که دستشان از رسیدن به سفینه‌های ماسک کوتاه است؛ همان جهان سومی‌ها منظورم هست؛ چون با گذشته‌ای که همه دیده‌ایم و چشم‌اندازی که آینده جهان دارد اینطور به نظر می‌رسد که ما مردمان معمولی این کره خاکی (خودم را عرض کردم وگرنه که خوانندگان این نشریه اصلا معمولی نیستند)، باری ما مردمان معمولی این کره خاکی باید آرزوی زندگی در کرات دیگر را به گور ببریم. این کره زمین خودمان را سفت بچسبیم که همین را هم از ما نگیرند. بله عرض می‌کردم که چشم‌اندازی که پیش رو داریم و با سابقه‌ای که از گذشته در ذهن داریم، گویا همین کره خاکی آلوده نصیب ما خواهد شد و ایلان ماسک و موشک‌هایش دیگرانی را به کرات دیگر خواهند برد که مشخص است چه کسانی هستند. اما این «سابقه‌ای که از گذشته داریم» را باید بهتر توضیح دهم. بنیاد آکسفام، که یک سازمان بین‌المللی امدادرسانی است برای ریشه‌کنی فقر، گرسنگی و بی‌عدالتی، (و نمی‌دانم تابه‌حال چه‌قدر در ریشه‌کنی فقر و گرسنگی و بی‌عدالتی موفق بوده، اما دنیا را که می‌بینیم چه‌قدر فقر و بی‌عدالتی و گرسنگی دارد) چند سال پیش گزارشی منتشر کرده بود پیش‌گویانه از آنچه که قرار است در سال 2023 بر سر فقرا بیاید. آکسفام اینطور گفته بود که «در سال 2023 انتشار کربن یک درصد ثروتمندترین مردم دنیا 30 برابر بیشتر از مقدار کربنی خواهد بود که برای محدودسازی افزایش دمای کره زمین در 1.5 درجه نیاز است».
آکسفام این گزارشش را زمانی منتشر کرد که سران کشورهای دنیا در کاپ 26 در گلاسکو گرد هم آمده بودند تا درباره همین 1.5 درجه صحبت کنند و راه‌کاری برایش بیابند. راهکاری که از سال 2015 و در اجلاس پاریس یافته‌اند اما کسی یادش نبوده به این راه‌کار عمل کند. سران کشورها همینطور از سال 2015 راه‌کار به دست منتظر ایستاده‌اند تا کسی پیدا شود و به این راه‌کار عمل کند تا افزایش دمای کره زمین در حد همان 1.5 درجه حفظ شود. اما این سران کشورها گویا اصلا یادشان نبوده آنکس که باید به این راه‌کارها عمل کند کسی جز خودشان نیست. پس همانطور که این سران با چند صد صفحه راه‌کار در دست منتظر ماندند تا یکی پیدا شود به آن عمل کند، گرمایش جهانی اصلا منتظر نماند و آنقدر افزایش یافت که حالا همین سران کشورها کاشف به عمل آوردند که بهتر است هدفشان دیگر نه 1.5 درجه (که اصلا دست یافتنی نیست) بلکه 2.5 و حتی سه درجه باشد تا بیشتر از این آبرو‌ریزی نشود. از آکسفام می‌گفتم که گفته بود اگر قرار است به هدف 1.5 درجه‌ای برسیم «باید» تا سال 2023 به طور متوسط تنها 2.3 تن دی‌اکسید کربن منتشر کنیم، یعنی نصف کربنی که بشر در زمان انتشار گزارش آکسفام تولید می‌کرد. از همان زمان هم چنین «بایدی» باز هم دور از دست‌رس دیده می‌شد. و نیز مجمع جهانی اقتصاد در گزارش جدیدی هشدار می‌دهد که برای حفظ دمای کمتر از 1.5 درجه سانتی‌گراد، انتشار گازهای گلخانه‌ای جهانی باید تا سال 2030 سالانه حدود 7 درصد کاهش یابد.

پیام

چند فقیر را می‌شناسید که با جت شخصی به مسافرت برود؟
اما بخشی از گزارش آن زمان آکسفام که بسیار جالب بود و مهم، این نبود که آیا به هدف 1.5 درجه‌ای خواهیم رسید یا نه؛ که ناگفته پیدا بود جواب چیست. بلکه این بود که اغنیا و فقرا چقدر سهم دارند در این ویرانی اقلیمی که بر سر خود می‌آوریم؟ .آکسفام نوشته بود که «یک درصد ثروتمندترین افراد مسئول تولید کربن به اندازه 66 درصد فقیرترین افراد هستند». آمار دیگری هم هست: هر میلیاردر یک میلیون برابر بیشتر از یک فرد متوسط در ۹۰ درصد طبقات پایین جامعه انتشارات دارد. آژانس بین‌المللی انرژی (IEA) هم می‌گوید در ایالات متحده، بریتانیا، اتحادیه اروپا و ژاپن، 10 درصد ثروتمندترین افراد دارای ردپای کربن حدود 15 برابر بیشتر از 10 درصد فقیرترین آنها هستند. در چین، آفریقای جنوبی، برزیل و هند، 10 درصد بالا 30 تا 40 برابر بیشتر از 10 درصد پایین تولید گازهای گلخانه‌ای دارند. در همه موارد، میزان انتشار 10 درصد بالا به اندازه انتشار حداقل 50 درصد پایین است. در ایالات متحده و چین وضعیت بدتر است: انتشار گازهای گلخانه‌ای 10 درصد ثروتمندان بالاتر از مجموع 70 درصد پایین‌ترین اقشار جامعه است. افریقای جنوبی افراطی‌ترین نمونه در این زمینه است: با رد پای کربن 10 درصد برتر به اندازه 90 درصد باقی مانده. حمل‌ونقل، به‌ویژه استفاده از خودرو، عامل مهمی در انتشار گازهای گلخانه‌ای 10 درصد ثروتمندترین کشورها است که این انتشار 20 تا 40 برابر بیشتر از انتشار گازهای گلخانه‌ای 10 درصد فقیرترین کشورها در کشورهای مورد بررسی است.
در ایالات متحده و کانادا، حمل و نقل جاده‌ای حدود یک سوم ردپای کربن 10 درصد برتر را تشکیل می‌دهد. انتشار گازهای گلخانه‌ای 10 درصد ثروتمندترین کشورها با ردپای حمل و نقل 70 درصد پایین جمعیت در آن کشورها برابر است. عامل اصلی دیگر انتشار گازهای گلخانه‌ای در کالاهایی است که مردم می‌خرند، مانند مبلمان و لوازم الکترونیکی. این میزان برای 10 درصد ثروتمندترین کشورها 20 تا 50 برابر بیشتر است و حدود یک سوم انتشار گازهای گلخانه‌ای در بیشتر کشورها را تشکیل می‌دهد. در کره جنوبی، 10 درصد برتر سالانه 14 تن دی‌اکسید کربن برای هر نفر از خرید کالا تولید می‌کنند که دو برابر رقم سرانه برای 10 درصد ثروتمند بعدی در داخل کشور است. در کشورهای فقیرتر، از جمله هند و اندونزی، 10 درصد فقیرترین افراد اساسا هیچ آلایندگی ناشی از سفرهای جاده‌ای و خرید محصولات ندارند. از این دست اعداد و ارقام آنقدر می‌توان نوشت که مثنوی صد من کاغذ شود. اما خلاصه این اعداد و ارقام می‌گویند که ثروتمندان بیشتر از فقرا دنیا را آلوده کرده و می‌کنند. فرقی هم نمی‌کند اگر کشورهای ثروتمند را در مقام مقایسه با کشورهای فقیر قرار دهیم یا در داخل خود کشورها، چه ثروتمند و چه فقیر، فقرا و اغنیا را باهم مقایسه کنیم باز هم اغنیا از فقرا بیشتر آلودگی تولید می‌کنند. مثال خیلی کوچک آن در بحث حمل و نقل ذکر شد. فقرا بیشتر از حمل و نقل عمومی استفاده می‌کنند اما ثروتمندان از خودروی شخصی استفاده می‌کنند. و چند فقیر را می‌شناسید که با جت شخصی به مسافرت برود؟ اما ثروتمندان و پروازهای تجاری‌شان با جت‌های شخصی مدت‌هاست که داد فعالین محیط زیست را به آسمان برسانده است.

حالا که نوبت به ما رسید، انتشار کربن ممنوع شد؟
باری، تاریخ هم از این نمونه‌ها بسیار دارد. آن زمانی که نفت در کشورهای عمدتا فقیر یافت شد، بهره‌برداری از نفت در ید قدرت کشورهای ثروتمندی چون بریتانیا و فرانسه و آمریکا بود. کربنی که از استخراج و استفاده از این نفت وارد جو شد، حالا در روزگار فعلی دامان همان کشورهایی را گرفته است که زمان استخراج نفتشان توسط اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها فقیر بودند و بسیاری امروزه هم خود نفت را استخراج می‌کنند اما باز هم فقیر هستند. با این حال تغییر اقلیم بر این کشورها بیشترین تاثیر را گذاشته است. سیل‌ها و خشکسالی‌ها در این کشورها زیرساخت‌های داشته و نداشته را از بین می‌برد و از بین رفتن محصولات کشاورزی، به‌عنوان عمده عمده‌ترین محل درآمد آنها، ختم به سوءتغذیه، مرگ و مهاجرت‌های دسته‌جمعی می‌شود. مهاجرت‌هایی که علاوه بر داخل همین کشورها، به سمت کشورهای اروپایی نیز هست و علاوه بر مرگ‌هایی که هر روز در راه این کشورها رخ می‌دهد، امروزه هم به دلیل به قدرت رسیدن دولت‌های پوپولیست با شعارهایی در ضدیت با مهاجران در اروپا، مشکلات برای این فقرا از گذشته نیز بیشتر می‌شود.
میا موتلی، نخست وزیر باربادوس، کشوری بسیار کوچک در دریای کارائیب، می‌گوید: مردم فقیرتر به دلیل تأثیرات مارپیچ بحران اقلیمی و نابرابری اقتصادی با «خطر مضاعف» روبرو هستند. دلیل آن این است که افراد ثروتمند در شمال جهان بیشترین مسئولیت انتشار گازهای گلخانه‌ای انباشته شده در جو را بر عهده دارند و از مزایای استفاده از کربن بهره برده‌اند. اما اکنون کشورهای فقیر بیشترین آسیب ناشی از انتشار گازهای گلخانه‌ای را متحمل می‌شوند و با «محدودیت‌های مالی عظیم در پاسخ به چالش‌هایی که ایجاد نکرده‌اند» مواجه هستند، که این امر آنها را بیشتر فقیر می‌کند. یکی از دلایلی که راه‌کارهای اقلیمی کاپ‌های گذشته نتوانسته است حالت اجرایی به خود بگیرد همین است. کشورهای فقیری که میراث‌دار فجایع اقلیمی حاصل از انتشار کربن ثروتمندان هستند اکنون این سوال را مطرح می‌کنند که چرا «نباید» ما امروزه از همین منابع طبیعی چون نفت و گاز استفاده کنیم تا به ثروتی که شما پیشتر به آن دست‌یافته‌اید دست یابیم؟ آفریقا یکی از همین مناطقی است با علامت سوالی بزرگی این پرسش را مطرح می‌کند که حالا نوبت به ما که رسید انتشار کربن ممنوع شد؟ توسعه میادین سوخت‌های فسیلی در این قاره شتاب گرفته‌ است، قاره‌ای که خود از قربانیان بزرگ فجایع اقلیمی حاصل از استفاده از سوخت‌های فسیلی است.
هرچند در تمامی کاپ‌های قبلی که برگزار شده است، ثروتمندان قول کمک‌های بسیار به فقرا را داده‌اند اما مسئله این است که این کمک‌ها را کی داده کی گرفته؟ کمتر کمکی از این دست تا به امروز محقق شده است. نخست وزیر همان باربادوس می‌گوید: «خطر مضاعف این است که ما از دو طرف زیر منگنه هستیم. کشورهای کم‌درآمد در حال حاضر بیش از دو برابر کمک‌های اجتماعی‌شان و 1.4 برابر هزینه‌های مراقبت‌های بهداشتی‌شان را برای سازگاری با اقلیم هزینه می‌کنند. پس چگونه می‌توانیم راه‌هایی را پیدا کنیم که آنها بتوانند با چالش‌های اقلیم که توسط کشورهای شمال ایجاد شده مقابله کنند، مبارزه‌ای که آنها را بیشتر از گذشته به این مارپیچ بدهی سوق ندهد؟» . نابرابری کربن، یعنی همان میزان انتشار نابرابر کربن در اتمسفر بین فقرا و اغنیا، عملا استعمار جو توسط نخبگان سرمایه‌دار سیاره زمین از طریق مصرف بیش از حد و تولید آلودگی است، در حالی که هزینه این استعمار اقلیم به طور نامتناسبی توسط جوامع به حاشیه رانده شده و آسیب‌پذیر در کشورهای در حال توسعه تحمل می‌شود.

آیا می‌توان کاری کرد؟

سیاست‌هایی که ابرثروتمندان را هدف قرار می‌دهند می‌تواند از ممنوعیت جت‌های خصوصی، یا مالیات‌های سنگین بر آنها گرفته تا مالیات بر ثروت، مالیات کربن، مالیات بر مصرف، مالیات‌های بادآورده بر سودهای بزرگ شرکت‌های نفت و گاز، و به طور بالقوه سایر صنایع با کربن بالا و عوارض پروازهای مکرر متغییر باشد. اما واقعیت این است که نوشتن این جملات از اجرای آنها بسیار راحت‌تر است. یک مثال از این دست: وقتی از شرکت‌های بزرگ نفت و گاز صحبت می‌کنیم عموما نگاه‌ها متوجه شرکت‌های بزرگی چون اکسون موبیل، بیریتش پترولیوم، رویال داچ شل، شورون، انی و... دیگر شرکت‌هایی است که عمدتا خاستگاهی اروپایی یا آمریکایی دارند. بارها در خبرها دیده و خوانده‌ایم که فعالین محیط زیست با ایجاد موانعی عملیات استخراج نفت و گاز را شرکت‌هایی چون بریتیش پترولیوم متوقف کرده‌اند. یا این شرکت‌ها سالانه گزارش‌هایی از اقدامات خود در حوزه توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر و کربن‌زدایی منتشر می‌کنند. اینکه تا چه این این گزارش‌ها با واقعیت همراه است یک بحث دیگر است. اما موضوع این است که در دنیا شرکت‌های بزرگی هم وجود دارند که متعلق به حکومت‌هایی هستند که هرگونه انتقادی از این حکومت‌ها و شرکت‌های زیرمجموعه آنها محکوم به شکست خواهد بود. آیا تاکنون دیده شده که فعالین محیط زیست بتوانند مانعی بر سر راه عملیات استخراج نفت و گاز غول آرامکوی عربستان، گازپروم روسیه، سی‌ان‌پی‌سی چین یا پدوسای ونزوئلا به وجود آورند؟

پیام

تعاریفی که مورد اختلاف هستند
در کاپ27 سهمیه‌ای برای کشورهای غنی در نظر گرفته شد که قرار بود به «صندوق ضرر و زیان» سازمان ملل کمک کنند تا این صندوق بتواند کمک‌هایی را برای کشورهای تحت تاثیر تغییر اقلیم برساند. در کاپ 28 قرار است چنین صندوقی راه‌اندازی شود بانک جهانی هم میزبانی و اداره این صندوق را در چهار سال اول بر عهده خواهد داشت. قرار است یک کارگروه مالیاتی بین‌المللی در کاپ 28 راه‌اندازی شود تا مالیات‌های جدید اقلیمی را اعمال کند و مالیات بر ثروت، سوخت‌های فسیلی، کشتیرانی، حمل و نقل هوایی و معاملات مالی را در نظر بگیرد. اما هنوز هیچ کشوری تعهد مالی خاصی به صندوق نداده، با این حال اتحادیه اروپا می‌گوید که کمک «قابل توجهی» ارائه خواهد کرد، در حالی که جان کری، فرستاده ایالات متحده در امور اقلیم می‌گوید واشنگتن «چند میلیون دلار» به این صندوق اختصاص خواهد داد.
باید توجه داشت که سازمان ملل تعریف رسمی از ضرر و زیان ندارد، اما به طور کلی به خسارات اقتصادی یا سایر خسارات ناشی از تغییر اقلیم اشاره دارد که فراتر از توانایی یک کشور برای سازگاری است. این آسیب می‌تواند شامل آسیب ناگهانی ناشی از تغییر اقلیم یا پیامدهای بلندمدت افزایش سطح آب دریا باشد. به این معنی که هنوز هم به طور کامل و جامع تعریف واضح و مشخصی از آسیبی که یک کشور فقیر از تغییر اقلیم می‌بیند وجود ندارد. اختلاف فقط بر سر نوع تعریف از ضرر و زیان نیست. بلکه فاصله گذاری بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه هم محل مناقشه است. کشورها بر سر این موضوع اختلاف دارند که چه کسی باید کمک کند و چه کسی باید کمک را دریافت کند. به عنوان مثال اگر ضرر و زیان ناشی از بالا آمدن سطح آب دریاها باشد آیا شهرهای بندری کشورهای توسعه یافته در اروپا که با این مشکل مواجه هستند باید جزو کشورهای کمک‌کننده تقسیم شوند یا جزو کشورهای دریافت‌کننده کمک؟ یا اینکه اصلا کشور توسعه یافته و در حال توسعه چگونه باید تعریف شوند؟ آیا اکنون کشورهای در حال توسعه‌ای چون عربستان و چین که ثروتمند هستند باید کمک دریافت کنند یا به صندوق ضرر و زیان کمک کنند؟ در حالی که این دو کشور جزو بزرگ‌ترین انتشار دهندگان گازهای گلخانه‌ای هستند و غول‌های نفت و گاز آنها سرمایه‌گذاری‌های بسیاری بر توسعه استخراج سوخت‌های فسیلی دارند. یک اختلاف دیگر هم هست. تاکنون در تمامی کاپ‌ها تاکید بر کمک ثروتمندان به فقرا شده است. در اجلاس اقلیم سال 2009، کشورهای پردرآمد متعهد شدند تا سال 2020 سالانه 100 میلیارد دلار برای کمک به کشورهای کم درآمد برای سازگاری با تغییر اقلیم و کربن‌زدایی تامین کنند، اما این کمک‌ها طبق برنامه پیش نرفته است. چطور می‌شود راهکاری یافت که ثروتمندان بر تعهدات خود عمل کنند؟ از سال 2009 تاکنون دنیا شاهد رخ‌دادهای بسیار بوده‌است. جنگ در خاورمیانه و شمال آفریقا، بهار عربی، خروج آمریکا از افغانستان، جنگ در اوکراین، جنگ در غزه، ظهور رئیس‌جمهوری چون دونالد ترامپ که اصلا منکر تغییر اقلیم است، ظهور پوپولیست‌هایی چون ژانیر بولسونارو، رئیس جمهور اسبق برزیل که سیاست‌هایش به نابودی بخش بزرگی از جنگل‌های آمازون منتهی شد، حالا ظهور کسی چون خاویر میلی در آرژانتین که یکی از منکران تغییر اقلیم است. از این مثال‌ها بسیار است. آیا در چنین دنیایی می‌توان به بهبود وضعیت و اجرای دستورالعمل‌ها و مصوبه‌های کاپ‌های بعدی امیدوار بود؟

کاپ 28 و امارات نفتی
حالا برگردیم به پاراگراف اول این نوشته. کاپ 27 در کشور مصر برگزار شد. این کشور خود یکی از تولید کنندگان و صادرکنندگان سوخت‌های فسیلی است. از سویی این کشور وابسته به حمایت تولیدکننددگان نفت خلیج فارس است. از سویی کشوری‌ست که در راس آن حضور عبدالفتاح السیسی خود باعث انتقادات بسیار شده بود. برنامه برگزاری کاپ 27 به شکلی تنظیم شده بود که فعالین محیط زیست که معمولا در این اجلاس‌ها مراسم‌های ویژه‌ای برگزار می‌کنند که کمترین آن تحصن در برابر محل استقرار سران شرکت کننده در اجلاس است، در مصر نتوانستند هیچ مراسمی برگزار کنند. اما در امارات متحده عربی طنز از این هم فراتر رفته است. رئیس اجرایی کاپ۲۸ مدیر اجرایی شرکت ملی نفت و گاز ابوظبی است. این شرکت، یازدهمین تولیدکننده بزرگ نفت و گاز جهان است که تا سال ۲۰۲۷، قصد دارد ۱۵۰میلیارد دلار برای گسترش ظرفیت تولید نفت و گاز امارات متحده عربی سرمایه‌گذاری کند. در واقع رئیس یک شرکت نفتی قرار است مهمترین اجلاس جهانی برای نجات کره زمین را رهبری کند و در این اجلاس از کاهش تولید سوخت‌های فسیلی سخن بگوید در حالی که شرکت خودش میلیاردها دلار برای توسعه همین سوخت سرمایه‌گذاری می‌کند؟ پیشتر هم جامعه جهانی از نفوذ شرکت‌های آلاینده در اجلاس‌ها و برنامه‌های اقلیمی اعلام نگرانی کرده‌اند. ۱۳۳عضو پارلمان اروپا، سناتورها و نمایندگان در نامه‌‌‌ای خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد، رئیس کمیسیون اروپا و رئیس‌‌‌جمهور ایالات‌متحده، «نگرانی عمیق خود را از قوانین فعلی حاکم بر کنوانسیون سازمان ملل درباره چارچوب تغییر اقلیم (UNFCCC) که به منتشرکنندگان آلاینده‌‌‌ها در بخش خصوصی اجازه می‌دهد تا نفوذ و تاثیر نامناسبی بر فرآیندهای UNFCCC داشته باشند» ابراز کردند.
موضوع مهم این است که آیا رسانه‌ها و فعالین محیط زیست خواهند توانست انتقادات خود را در کاپ 28 به راحتی مطرح کنند؟ آیا درحالی که از اولین کاپ تا به امروز که بیست‌وهشتمین کاپ برگزار می‌شود هیچ دستاورد ملموس و قابل اتکایی دیده نمی‌شود می‌توان به آینده کره زمین با برگزاری این کاپ‌ها امیدوار بود؟ آیا می‌توان به برگزاری کاپی دل بست که پنجه‌های شرکت‌های بزرگ نفتی بر دل آن فرو رفته است؟

 
۱۲ دی ۱۴۰۲ ۱۶:۲۳
ماهنامه دنیای انرژی شماره 56 |
تعداد بازدید : ۱۷۹