ظهور دوباره طالبان در افغانستان و سقوط کابل به دست آنها نه تنها مناسبات داخلی و آینده افغانستان را دچار تحول بنیادینی کرده، بلکه باعث شده تا کشورهای همجوار و منطقه با چالشهای جدیدی مواجه شوند و ضرورت بازبینی در سیاستها و استراتژیهایشان را در این زمینه احساس کنند. دانیل برامبرگ، تحلیل گر مسائل خاورمیانه با انتشار یادداشتی با عنوان «ایران خود را برای یک "بازی بزرگ" جدید در افغانستان آماده می کند» در پایگاه تحلیلی رسپانسیبل استیتکرفت، فرصتها و تهدیدات قدرتگیری طالبان را برای ایران بررسی کرده و ادعا کرده به رغم رقابتهای دیرینه میانه آنها، چالشهای داخلی و واقعیتهای جدید منطقهای ایجاب می کند که دو طرف به همکاری متقابل روی آورند.
یک خطر قریب الوقوع: داعش خراسان
تا زمان حمله مرگبار و وحشتناک 26 آگوست در ورودی فرودگاه بین المللی حامد کرزی کابل، تصور کلی ایران در مورد نظم سیاسی جدید افغانستان در واقع چیزی شبیه نصور ایالات متحده بود: انتظار می رفت دولت اشرف غنی رئیس جمهور چند ماه دیگر دوام بیاورد و بدین ترتیب فرصتی برای نوعی بازآرایی تقسیم قدرت مهیا باشد. در حقیقت رهبران طالبان -چه صادق باشند و یا نه- تأکید کرده اند که به دنبال حکومتی «فراگیر» هستند.
اما سقوط ناگهانی ارتش افغانستان و خروج غیرعادی غنی از کشور، این جنبش را در موقعیت قدرتمندی قرار داده که تصور شمول اقلیت هایی مانند تاجیک ها یا هزاره های شیعه در قدرت را سخت می کند. اکنون طالبان باید با داعش خراسان -گروهی که شامل رهبران ناراضی طالبان و مخالف مذاکره با ایالات متحده- سر و کله بزند. اکنون داعش خراسان، پس از نبردهای متعدد علیه طالبان، احتمالاً -به این امید که خشونت های فرقه ای و ضدوخوردها به آن ها کمک کند تا دیدگاه های خود درباره تاسیس «خلافت» را بر همه افغان ها از جمله طالبان و تحمیل کند- بر شدت حملات خود را بیافزاید.
در آستانه یک بازی بزرگ دیگر
رهبران ایران و طالبان منافع مشترکی در سرکوب داعش خراسان دارند. ضرورت همکاری میان آنها در این زمینه حتی پیش از آنکه رهبران طالبان پا به کاخ ریاست جمهوری بگذازند روشن بود و با حمله خونین به فرودگاه ضروری تر جلوه کرده است. اما تلاش برای جستجوی زمینه های مشترک بیشتر میان طالبان و تهران نیاز به حمایت همه همسایگان دور و نزدیک افغانستان از جمله پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، چین و البته روسیه دارد. مسلم به نظر می رسد که اکنون در آستانه یک «بازی بزرگ» دیگر قرار داریم که در آن بازیکنان کلیدی برای شکل دادن به نبرد قدرت های داخلی در افغانستان به رقابت خواهند پرداخت.
خطرات ناشی از داعش خراسان تضمین کننده دخالت ایالات متحده در نبردهای افغانستان -دست کم از طریق حملات هوایی- خواهد بود. با این حال، در مقایسه با همسایگان افغانستان، از جمله ایران، این بازیگر کم اهمیت تری خواهد بود. به احتمال زیاد، ایران از طریق سیاست شدت بخشیدن بر همکاری های موقعیت شناسانه با طالبان و دیگر نیروهای افغان، با این چالش مقابله خواهد کرد. این استراتژی می تواند مزایای زیادی را برای تهران به ارمغان بیاورد، هر چند بدون برخی خطرات در جبهه منطقه ای و داخلی نخواهد بود.
فراتر از الهیات و دین سالاری
از دیدگاهی ایدئولوژیک، نسبت اندکی میان جمهوری اسلامی ایران و طالبان وجود دارد. هر دو بر این اعتقادند که بنای تاسیس جامعه اسلامی اصیل را دارند و باور دارند که اسلام باید اساس حکومت باشد. با این حال طالبان بر مبنای باورهای بنیادگرای اسلام سنی شکل گرفته که مطرود ایدئولوژی شیعی جمهوری اسلامی قرار دارد. این تضاد عمیق الهیاتی، پیامدهای خطرناکی برای اقلیت هزاره در افغانستان داشته است -که بالغ بر شش تا هفت میلیون نفر جمعیت با اکثریت شیعه دارند- و در اواخر دهه 1990 توسط طالبان مورد سرکوب و قتل عام گسترده ای قرار گرفتند.
کشته شدن 9 دیپلمات ایرانی در سپتامبر 1998-که ایران طالبان را مسئول آن می داند- یادآور شدت دشمنی میان این دو است. در حالی که رهبران کنونی طالبان ادعا می کنند که هزاره ها از تعرض مصون خواهند ماند، کشته شدن 9 هزاره در ماه جولای گذشته و سایر اقدامات خشونت آمیز دیگر باعث ترس جامعه هزاره شده و هزاران نفر را مجبور به فرار به سوی مرزهای پاکستان کرده است. این که الزاما آن ها نسبت به دوره پیشین بیشتر در امان نیستند، حاکی از میزان ترس از لطمه دیدن در جامعه هزاره است.
این رفتارهای خشونت آمیز نفرت انگیز، تحت تاثیر محاسبات ژئواستراتژیک -و البته نه بیشتر از گرایشات ایدئولوژیک- شدت یافته است. برای مثال، کشتن دیپلمات های ایرانی در سال 1998، در واکنش نسبت به حمایت تهران از ائتلاف ضدطالبان شمال صورت گرفت.
با این حال شرایط فعلی بسیار متفاوت است. طالبان در حالی که در پی تثبیت حاکمیت خود در میان جوامع مختلف کشور -و از آن مهمتر به رسمیت شناختن شدن بین المللی در خارج – است، در ظاهر به دنبال همزیستی با هزاره ها و تهران است- این که این گروه واقعا بتواند یا بخواهد به این وعده عمل کند، موضوع دیگری است. با این حال، در حال حاضر بهترین گزینه برای ایران -هم زمان با بهره جستن از شبکه ارتباطات قبیله ای خود در افغانستان به عنوان اهرمی برای ایجاد رویکردی فراگیرتر در رهبری کشور- آزمودن طالبان است. افزون بر این، ظهور داعش خراسان انگیزه بیشتری برای تهران و طالبان فراهم و در صورت رضایت بخش بودن موجبات همکاری در زمینه های مهم دیگری همچون پناهجویان، آب، قاچاق مواد مخدر و جریان های تجاری و مالی را مهیا می کند.
پناهجویان؛ مرزهای واقعی و مجازی
در ورای این محاسبات ژئواستراتژیک، ترکیبی از منافع اجتماعی، اقتصادی، منابع ، جغرافیایی و بهداشتی وجود دارد که میتواند انگیزههای همکاری یا رقابت را ایجاد کند. مرز 570 مایلی میان ایران و افغانستان مرز واقعی و مجازی گردش این منافع را شکل میدهند. در این بین، اولویت اول ایران چالش پناهجویان است. در حال حاضر ایران میزبان حدود 2.75 میلیون پناهنده افغان است که حدود دو میلیون نفر از آنها فاقد مدارک هستند. این جمعیت عظیم نظام مالی و سیستم سلامت ایران را تحت فشار قرار داده و در ایران به این جمعیت به چشم منبع قاچاق و مصرف مواد مخدر و عامل انتقال سویهی دلتا کووید -19 نگریسته میشود.
هجوم پناهجویان بیشتر موجب نگرانی مقامات ایرانی است. بنابراین، آنها دلایل موجهی برای همکاری با طالبان برای کاستن از جریان پناهندگان به سوی مرزها دارند. این درست است که تهدید پناهجویان میتواند به عنوان اهرمی برای طالبان علیه تهران به شمار رود. با این حال، گسیل بیشتری از پناهندگان حاکی از ناکامی (یا عدم تمایل) طالبان در مرتفع کردن هراسهای جامعه هزاره باشد -همانطور که نگرانیهایی در تاجیکستان و ازبکستان در مورد هجوم پناهندگان -شامل تاجیک ها و ازبکان فراری از دولت اسلامی افراطگرا- وجود دارد. بنابراین، تهران و طالبان منافع متقابلی در حمایت از این استراتژی حاکمیتی دارند که جریان حرکت پناهجویان را کند کرده و به همسایگان افغانستان اطمینان میدهد طالبان در صدد صدور بیثباتی به سوی مرزهایش نخواهد بود.
آب؛ خط نجات افغانستان
یک میلیون ایرانی وابسته به آب رودخانه هیرمند هستند که از افغانستان که به منطقه سیستان سرازیر میشود. ایران در تلاش برای اطمینان از این جریان آب، با گروههای مختلفی در استان هیرمند -از جمله طالبان که دارای متحدانی در منطقه هستند- ارتباط خود را حفظ کرده که از امکانات لازم برای بستن کانالهایی که این آبها از طریق آنها جریان مییابد بهره میبرند.
در دولت قبلی افغانستان -بالاخص با توجه به خشکسالیهایی که افغانستان در سالهای اخیر از آن رنج برده- دو کشور به توافق رسیدند که در مورد مسئله آب چارهاندیشی کنند. با توجه به اینکه رودخانه هیرمند «خط نجات آب» افغانستان است، چنانچه تهران و طالبان نتوانند به راهحل مشترکی برای تقسیم این منبع حیاتی دست یابند، احتمالا به زودی دچار اختلاف میشوند.
قاچاق مواد مخدر
در حدود 90 درصد تریاک غیرقانونی جهان توسط افغانستان تأمین میشود که بخش قابل توجهی از آن از طریق مرز زمینی به ایران ترانزیت میشود. این تجارت، باعث گسترش اعتیاد در ایران شده، به طوری که بر اساس گزارشی در 2017، ایران نزدیک به سه میلیون نفر معتاد دارد. مقامات ایرانی بارها تاکید کردهاند که ایران، بدون دریافت کمکهای بینالمللی، بیشترین تلفات را در این جنگ متحمل شده است.
در این شرایط، وعده اخیر طالبان مبنی بر ممنوعیت هروئین -به ویژه با توجه به گزارشهای موثقی مبنی بر گسترش نقش این گروه در تولید غیرقانونی مواد مخدر- قانعکننده به نظر نمیرسد. ایران هزینه بالایی برای مبارزه با این فعالیت غیرقانونی پرداخته است. با این شرایط باید دید مقامات ایرانی و طالبان در رابطه با این موضوع به تفاهم خواهند رسید یا خیر.
جریانهای تجاری و مالی
از سال 2018، ایران بزرگترین شریک تجاری افغانستان بوده است. سهم عمده این تجارت از طریق صادرات ایران انجام می شود: در سالهای 18-2017 ، صادرات ایران به افغانستان به 2.7 میلیارد دلار رسید و کالاهای ایرانی 11 درصد بازار مصرف افغانستان را تشکیل می داد. بیشتر این تجارت شامل صادرات برق و سوخت از ایران میشود. در اوایل ماه اگوست، ایران برای مدت کوتاهی صادرات نفت خود را متوقف کرد، اما پس از درخواست مستقیم طالبان این صادرات را از سر گرفت.
با بلوکه شدن ذخایر ارزی خارجی به دلیل تحریمهای آمریکا، ایران در این زمینه به افغانستان تکیه دارد. با مسدود شدن دسترسی طالبان به ذخایر ارزی خارجی توسط ایالات متحده، ایران از این بابت هم متضرر شد. حال طالبان که از دسترسی به 9 میلیارد دلار محروم در فدرال رزرو نیویورک محروم است، باید با کاهش سریع ارزش پول افغانستان و تورم بیشتر مقابله کند.
کارشناسان استدلال میکنند این امر بیشترین فشار را بر شهروندانی تحمیل میکند که برای زنده ماندن تقلا میکنند و تاکنون هم متحمل هزینههای زیادی بابت کاهش چشمگیر تجارت در مرزها شدهاند. با وابستگی متقابل دو اقتصاد، طالبان و تهران ضرورت بازیابی روابط اقتصادی خود را احساس میکنند که تا حد زیادی تضمینکننده ثبات سیاسی و اقتصادی آنهاست.
تغییر در زمینه ژئواستراتژیک و دیپلماتیک
احیای روابط با طالبان برای ایران همراه با چالشهای مختلفی خواهد بود. در شرایطی که مذاکرات [غیرمستقیم] ایران و آمریکا در مورد موضوع هستهای تاکنون ثمربخش نبوده، و دولت بایدن هنوز درباره روابطش با طالبان تصمیم مشخصی نگرفته، سرنوشت روابط ایران و طالبان تا حدودی بستگی به اقدامات رقیب اصلی ایران، ایالات متحده، دارد. علاوه بر این، در خود ایران هم این پرسش مورد بحث جدی قرار دارد که آیا و چگونه می توان روابط با طالبان را پیگیری کرد. ماه گذشته، محمدجواد ظریف در مقام وزیر خارجه ایران، ریاست یک کنفرانس صلح در تهران را بر عهده داشت که بسیاری از مخالفان افغان از جمله طالبان را بر سر میز مذاکره آورد. وی خوشبینی محتاطانهای را در مورد روند وقایع در افغانستان از خود به نمایش گذاشت و بدین ترتیب بر تمایل تهران برای کمک به شکل گیری شرایط دولت جدید در کابل تاکید کرد. اما در حال حاضر، همه اینها مربوط به گذشته به نظر میرسد. پیروزی سریع طالبان و تهدید مداوم داعش خراسان، هر دو زمینه ژئواستراتژیک و دیپلماتیک را تغییر داده است.
در این شرایط، تهدید داعش خراسان انگیزه بیشتری را برای همکاری تهران و طالبان فراهم کرده است. حال سئوال این خواهد بود که مقامات ایران که بر استراتژی و ایدئولوژی «محور مقاومت» تاکید دارند، آیا درصدد ادغام طالبان در سیاستهای منطقهای ایران خواهند بود یا نه.
تناقض استراتژیک
یکی از چالش پیشرو این است که استراتژی محور مقاومت با اولویتهای استراتژیک متناقضی در حرکت است. از یک سو، آنها میخواهند ایران را با کشورهایی که در حال مبارزه با قدرت ایالات متحده هستند، همسو کنند. با توجه به حمایت کنونی چین و روسیه از طالبان، حمایت احتمالی تهران از طالبان در راستای چنین سیاست کلی خارجی و منطقهای قرار میگیرد. از سوی دیگر، ایران باید پیوندها و نفوذ خود را در جامعه هزاره حفظ کند تا مبادا آنها به عنوان قربانیانی سیاستی تلقی شوند که در آن ماموریت حمایت از شیعیان به پای نیازهای عملگرایانه منافع دولتی ذبح میشود. رهبران هزاره تعهد تهران به این هدف را یادآوری کرده و خواستار آن شده اند که تهران در مناسبات با طالبان، منافع آنها را نیز در نظر داشته باشد.
رویکرد ایران به جامعه شیعیان افغانستان فقط یک مسئله مذهبی یا فرقهای نیست. تهران نیروهای شبه نظامی شیعه فاطمیون افغانستان را ایجاد و با آنها همکاری نزدیک داشت. فاطمیون نقشی کلیدی در نجات متحد تهران در دمشق و شکست داعش در عراق و سوریه داشتند. ایران در حالی درصدد حفظ این رابطه حیاتی است که روابط خود را با طالبان در زمینه سیاست گستردهتر منطقهای و ژئواستراتژیک ایران در مورد افغانستان دنبال میکند. این کار دشواری خواهد بود.