دکتر هرمز جعفری
کارشناس مرکز مطالعات ریاستجمهوری
گفتوگوی مقامات ایران و عربستان به میزبانی بغداد که از بیستم فروردینماه ۱۴۰۰ شروع شد، بیانگر رویکردی جدید در سیاست خارجی دو قدرت منطقه و علاقهمندی آنها به تنشزدایی است. اما همزمانی این گفتوگوها با مذاکرات احیای برجام آن هم در فروردین ۱۴۰۰ به طرح چند پرسش کلیدی انجامیده مبنی بر اینکه ارتباط مذاکرات منطقهای ایران و عربستان با مذاکرات احیای برجام چیست؟ آیا این دو همسو و مکمل همدیگرند یا روندهایی کاملا ناهمسو هستند؟ نگاه آمریکا و عربستان به ارتباط این مذاکرات با احیای برجام چیست؟
شاید اگر بخواهیم اظهارات جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا در موسسه مطالعات امنیتی آمریکای جدید در تیر ماه ۱۳۹۹ را مبنی بر اینکه «ما به یک راهبرد جامع درخصوص ایران نیاز داریم که هم برنامه اتمی را پوشش دهد و هم مسائل منطقهای را مد نظر قرار دهد، راهبرد اتمی بدون راهبرد منطقهای بادوام نخواهد بود» مبنا قرار دهیم، ما را به این نتیجه میرساند که مذاکرات تهران- ریاض بخشی از مذاکرات احیای برجام است. با اینحال واقعیت این است که از تعاملات ایران و عربستان بیش از هفت ماه گذشته است؛ اما با وجود چند دور مذاکره قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایران هنوز در دولت جدید مذاکرهای در حوزه هستهای صورت نگرفته است.
در واقع، دستور کار جدید سیاست خارجی عربستان و گرایش به تنشزدایی ریشه در سه موضوع مهم مرتبط به هم دارد:
مساله اول به حملات موشکی و پهپادی به تاسیسات راهبردی آرامکو در شهریورماه ۱۳۹۸ برمیگردد. این واقعه چند پیام مهم برای حاکمان سعودی در پی داشت.
اول اینکه درصورت لزوم تهران مستقیم یا غیرمستقیم قدرت پاسخگویی متوازن به منافع حیاتی عربستان را دارد. دوم اینکه در صورت رویارویی با تهران عربستان نمیتواند روی حمایت نظامی و ورود مستقیم کاخ سفید به درگیری نظامی با تهران حساب باز کند. درواقع، از نظر کارشناسان دفاعی پیچیدگی و دقت اجرای این حملات موجبات آنچه را که «تغییر کوانتومی» خوانده میشود، فراهم آورد که به معنی تغییراتی است که بهصورت راهبردی محاسبات بازیگران در منطقه ازجمله عربستان را تغییر میدهد.
مساله دوم که لزوم تنشزدایی با تهران را برای آلسعود ضروری کرد تغییر در کاخ سفید و روی کار آمدن دولت جو بایدن بهجای دولت جمهوریخواه ترامپ بود. دونالد ترامپ در بحران قطر، بازداشتهای هتل ریتز-کارلتون، قتل جمال خاشقجی و انتقال فناوری اتمی از پادشاهی سعودی حمایت کرد. رئیسجمهور جمهوریخواه آمریکا همچنین حمایت گسترده از مواضع سعودی در جنگ یمن بهعمل آورد و حتی طرح کنگره را موسوم به (S.J.Res.۷) که مشارکت و حمایت نظامی آمریکا از محور سعودی در این جنگ پایان میداد، وتو کرد و نهایتا عربستان بهعنوان محور سیاست منطقهای دولت ترامپ، رکن رکین پیشبرد سیاست فشار حداکثری علیه ایران قرار گرفت.
اما با روی کار آمدن دولت جو بایدن دیگر خبری از چک سفید امضای واشنگتن برای عربستان نبوده است. بایدن در دوم اکتبر سال ۲۰۲۰ در بیانیهای به مناسبت دومین سالگرد قتل جمال خاشقجی اعلام کرد «در دولت من و کاملا هریس، روابطمان با پادشاهی را مورد بازبینی قرار خواهیم داد، به حمایت آمریکا از جنگ یمن پایان میدهیم و اطمینان حاصل میکنیم که آمریکا ارزشهایش را با خرید نفت یا فروش سلاح معامله نمیکند.»
نمود چنین مواضعی بهصورت عملی در سیاست خارجی دولت بایدن دیده میشود. بهعنوان مثال دولت وی در اقداماتی خلاف میل و خواست ریاض نام انصارالله یمن را از لیست سازمانهای تروریستی خارج و گزارش نهادهای اطلاعاتی آمریکا درباره قتل جمال خاشقجی و همچنین اسناد مربوط به حملات یازده سپتامبر را منتشر کرد.
مساله سوم که دولت سعودی را متمایل به کاهش تنشهای منطقهای و مذاکره با ایران کرده، چشمانداز احیای برجام و بازگشت دولت بایدن به این توافقنامه است. درواقع جو بایدن و اعضای تیم سیاست خارجی دولت وی در کمپینهای انتخاباتی و همچنین طی چند ماهی که از ورود آنها به کاخ سفید گذشته است همواره بر لزوم آغاز مذاکرات برای بازگشت طرفین به تعهدات برجامی تاکیدداشتهاند.
همانطور که در ابتدای این گزارش مطرح شد، دولت بایدن خواهان و حامی مذاکرات منطقهای در کنار مذاکرات برجامی بهمنظور کاهش تنشهای منطقهای و جلوگیری از شروع جنگی تمامعیار است که میتواند آمریکا و منافع آن را نیز درگیر کند.
سعودیها بهخوبی واقف هستند که احیای برجام سطح خصومت غرب و تهران را تعدیل کرده و با از هم گسیختن سیستم تحریمها علیه تهران، قدرت مانور و مواضع این کشور در سطح منطقه و در سطح بینالمللی بهصورت قابلتوجهی تقویت خواهد شد. ازاینرو بسیار منطقی است در شرایطی که هم توانمندی اعمال قدرت تهران بهصورت راهبردی تغییر کرده است و هم حمایتهای گسترده واشنگتن در پیشبرد جاهطلبیهای منطقهای عربستان وجود ندارد، ریاض دستورکارهای سیاست خارجی خود را تغییر داده و روی به مذاکره با تهران آورده است.
بااینحال، شروع مذاکرات و کاهش تنشها موضوعی متفاوت از تعمیق و گسترش روابط بهمنظور احیای تعاملات عادی بین دو کشور است. در این زمینه موضوع احیا یا عدم احیای برجام تاثیر بسیار زیادی بر تعاملات متحدان عرب آمریکا با تهران خواهد داشت و مادامیکه پرونده اتمی تهران به سرانجام نرسد، چشماندازی برای تعمیق و عادیسازی روابط تهران و ریاض بهطور خاص وجود ندارد.
درواقع، تعمیق و عادیسازی روابط با عربستان همسویی قابلتوجهی با مذاکرات برجامی و احیای این توافقنامه دارد؛ زیرا درصورت عدم احیای این توافقنامه، هم عربستان بهعنوان متحد منطقهای خود را مجبور به همراهی با واشنگتن میداند و هم اعمال فشار آمریکا بر تهران برای امتیازدهی در حوزههای اتمی، منطقهای و موشکی بیش از هر کشوری در راستای منافع عربستان سعودی است.