اقتصاد بر سیاست تاثیر میگذارد یا سیاست بر اقتصاد؟ پاسخ این سوال را دکتر پدرام سلطانی بهتر میدهد. او معتقد است که هر دو بر هم اثر مکمل دارند اگرچه در ایران سیاست بر اقتصاد مقدم دانسته میشود و این اشتباه است. همین البته مقدمهای شده است برای اتخاذ تصمیمهایی که تاثیرات منفی بر اقتصاد کشور میگذارد. اگرچه در مجموعه اقداماتی که بر بازارهای اقتصادی کشور به ویژه ارز و سکه در چند ماه اخیر تاثیرگذار بوده، نباید نقش تحریمها را هم نادیده گرفت. همین موضوع را با سلطانی، نایبرییس اتاق بازرگانی صنایع، معادن و کشاورزی ایران به گفتوگو نشستیم. این گفتوگو از این نظر روان بود که پدرام سلطانی علاوه بر مسوولیتهایی که در اتاقهای ایران دارد، خود فعال اقتصادی است و از این حیث تاثیر تصمیمات و سیاستهای دولت را هم لمس کرده و هم از دریچهای بازتر درباره آنها به اظهار نظر میپردازد، هرچند دکترای پزشکی دارد اما فعالیتهای اقتصادی و تلاشهایی که در اینباره داشته مثل تاسیس صندوق توسعه صادرات فرآوردههای نفتی ایران و فعالیت در این زمینه به اظهارات وی قوام بخشیده است. به اعتقاد او تحریمها و سوءمدیریت اقتصادی و برخی عوامل مزمن نظیر دولتی بودن اقتصاد کشور، باعث شده که اقتصاد ما در روزهایی که هماکنون سپری میکند، حال و روز خوبی نداشته باشد، اگرچه به لحاظ درجهبندی او جایگاه نخست این تاثیرات منفی را اعمال تحریمها میداند. سلطانی در عین حال به مذاکرات بغداد خوشبین بوده و معتقد است در صورت مثبت بودن، اثرات خوشایندی بر وضعیت فعلی خواهد گذاشت، به ویژه آنکه به گفته او این جو نگرانی از اقتصاد کشور رخت برخواهد بست.
* اگر امکان داشته باشد یک شمایی از وضعیت اقتصادی کشور برای ما بفرمایید. از نظر وضعیت کسب و کار، سرمایهگذاری ، نرخ تورم و بیکاری و این که آیا شرایط اقتصادی کشور را در زمان فعلی مناسب ارزیابی میکنید؟
واقعیت این است که تبیین شاخصهای اقتصادی و مقایسه آنها به چند شیوه یا روش امکانپذیر است. یکی اینکه آنها را با روند اقتصاد خود کشور مقایسه کنیم . یعنی اینکه ببینیم این شرایط به طور مثال در طی چند سال گذشته چگونه بوده است؟ آیا در این چند سال تورم کاهش پیدا کرده؟ آیا بیکاری کاهش پیدا کرده؟ و .. آنچه که نشان میدهد این است که روند شاخصهای اقتصادی ما در چند سال گذشته عموما در حال افول و نزول بوده است. یعنی تورم افزایش پیدا کرده که این یک نقطه ضعف است، نرخ بیکاری افزایش پیدا کرده، نرخ رشد اقتصادی ما به شدت افت کرده، پول ملیمان دچار بیثباتی شده و قدرت کنترل آن تا حدی از دست بانک مرکزی خارج شده، رشد نقدینگی بسیار زیاد بوده که با توجه به وضعیت اقتصاد کشور در شرایط فعلی مثبت نیست، مطالبات بانکی معوق به صورت روزافزون درحال افزایش است که این نشاندهنده این است که چرخ اقتصاد در کشور نمیگردد و در اقتصاد کشور رکود وجود دارد. روش دیگر هم اینست که شاخصهای اقتصادی را با کشورهای همگن یا مشابه سنجید که آنها در چه شرایطی هستند و ما در چه شرایطی هستیم. به عنوان نمونه در منطقه اقتصادهایی که تشابه بیشتری از حیث اندازه به ما دارند ترکیه و عربستان هستند که طبیعتا آنها در این شاخصهایی که اسم بردیم عموما وضعشان از ما بهتر است. یعنی تورم بالایی ندارند، نرخ رشد اقتصادیشان بهطور متوسط بالاتر است، بیکاری در این سطح ندارند، پول ملیشان ثبات دارد، رکود در اقتصادشان وجود ندارد. جمعبندیاش این میشود که اقتصاد ما حال و روز خوبی ندارد.
* بهنظر شما این اتفاقی که در اقتصاد ما افتاده و شما هم فرمایش کردید اصلا وضعیت مناسبی نداریم آیا به خاطر وضع تحریمهایی است که در چند سال اخیر شدت پیدا کرده؟چون بههرحال ما از ابتدای جمهوری اسلامی با تحریمها مواجه بودیم ولی در چند سال اخیر به دلیل برنامه هستهای بیشتر شده است. آیا این شرایط به خاطر اعمال تحریمهاست یا اینکه ما در اقتصادمان دچار سوءمدیریت هستیم و بیشتر مشکلمان از این ناحیه است ؟
هر دوی اینها هست و البته عوامل دیگری را در کنار این میتوانیم قرار دهیم. اگر بخواهیم رتبهبندی بکنیم من اثر تحریمها را در دو سال گذشته به طور خاص بسیار زیاد میبینم، بعد از آن طبیعتا مشکل را میشود به سوءمدیریت دراقتصاد کشور ارتباط داد و به مدیریت اصطلاحا پاندولی . یعنی چرخ مدیریت یک مرتبه این طرف و یک مرتبه آنطرف می گردد و در یک نقطه ثبات ندارد و یک جهت هم ندارد، از پیشبینی پذیری هم برخوردار نیست و بنابراین سرگردانی را در اقتصاد کشور بهوجود میآورد. اجرای قانون هدفمندی یارانهها مورد سوم است. چون بههرحال با فرض اینکه ما تحریم هم نداشتیم و مدیریت اقتصاد کشور هم خوب بود ولی بالاخره یک تغییرات شوکوار در اقتصاد، اثرات جدی به همراه خواهد داشت، اگر مدیریت خوب بود و تحریم نبود ما بهتر میتوانستیم این اثرات را جذب کنیم و طبیعتا این اقدام کمتر روی اقتصاد ما تاثیر میگذاشت. ولی بههرحال این موضوع وجود دارد. این سه عامل، عامل اصلی هستند و عوامل جاری. یکسری مسایل هم از گذشته داشتیم که بالاخره به صورت مزمن در اقتصاد ما وجود دارد مثل بیماری هلندی و کاهش رقابتپذیری ما با کالاهای خارجی و تولیدکنندگان خارجی، عدم توسعه بازار سرمایه، عدم توسعه نظام بانکی، عدم آزادی نظام اقتصادی به این مفهوم که ما میخواستیم آزادسازی را شروع کنیم ولی جلو نرفتیم. همچنین به انحرافرفتن خصوصیسازی و مواردی از این قبیل. ولی آن سه عاملی که ابتدا گفتم مهمترین ها هستند.
*یعنی بهنظر شما در شرایط فعلی تحریم در جایگاه نخست قرار دارد؟
بله.
*آیا بهرغم اینکه مسوولین مدام اعلام میکنند که تحریمها تاثیری نداشته، اگرچه در 3-2 ماه اخیر کمکم دارند به تاثیرگذاری تحریمها اشاره میکنند ولی بههرحال همواره از دور زدن تحریم ها و توانایی مقابله با آن صحبت می شود، آیا شما به عنوان یک فعال اقتصادی تلاشی در این زمینه مشاهده کردید؟ کشور توانایی این را دارد که بتواند با این تحریمها مقابله بکند؟ و این که در این زمینه تلاشی صورت گرفته است؟
اظهارنظری که مسوولان راجع به تحریم میکنند این است که در چنین شرایطی که تصمیم گرفته شده این سیاست خارجی را دنبال کنند و تحریمها بر ما واقع شده، میتوان آنها را مدیریت کرد. یعنی اصل تحریم را چیز خوبی نمیدانند یا انکار نمیکنند بلکه میگویند ما تصمیم گرفتیم به این شکل جلو برویم. مثلا درخصوص غنیسازی، درخصوص مسایل هستهای یا مسایلی از این دست با دنیا اختلافنظر داریم و دنیا میخواهد به ما فشار بیاورد و این راه درستی است که ما میرویم اما در این راه تحریمها واقع شدهاند ولی ما میتوانیم اثر تحریمها را کمتر بکنیم. در ارتباط با اینکه میشود با یکسری کارها، اثر تحریمها را کمتر کرد؛ تردیدی نیست. بالاخره خدای ناکرده شما موقعی که مبتلا به سرطان هم بشوید اگر مسکن بخورید یکمقدار از دردتان کم میشود. بنابراین میشود اقداماتی را انجام داد که اثرات تحریم تا حدی کاهش پیدا کند ولی چندان قابل توجه نیست. ما داریم میگوییم اقتصاد ما در شرایطی است که اگر حتی با رقبای خودمان در منطقه مقایسه کنیم، وضعیت نامطلوب است و این را میتوان با مدیریت بهتر کرد ولی بازهم در مقایسه با آنها وضع ما نامطلوب است و عقبتر هستیم و به اهداف خودمان در سند چشمانداز نمیرسیم. واقعیت امر این است که مدیریت و اقداماتی که ما میتوانیم به کار ببندیم کل اثرات تحریم را از بین نخواهد برد، فقط یکمقداری کمتر میکند.
*شاید مهمترین تحریمهایی که اتفاق میافتد و اتفاق خواهد افتاد تحریم بانک مرکزی است که از سوی آمریکا به صورت یک جانبه اعمال میشود و ممکن است این اتفاق از طریق اتحادیه اروپا هم در تیر ماه صورت بگیرد. تحریم فروش نفت ، تحریم بانکهای دولتی که از چند سال پیش شروع شده، اینها تاثیرات قابل ملاحظهای در وضعیت اقتصادی به ویژه دربحث مبادلات، سرمایهگذاری و .. داشتند. آیا مدیران اقتصادی توانستند این وضع را مدیریت بکنند؟ راه فراری از این وضعیت وجود دارد؟ آیا میتوان این شرایط را کنترل کرد.
این رویکردی که امسال در انجام مذاکرات با 1+5 بهوجود آمده ،این راهکار است و آنچه که همیشه مورد مطالبه بود این بود که ما از طریق تدابیر درست دیپلماتیک جلو برویم و به اصل موضوع بپردازیم. بههرحال نشستی که در استانبول بوده از سوی دو طرف مثبت قلمداد شده و یک خوشبینی جدی نسبت به دور دوم مذاکرات در بغداد وجود دارد. طرفین در همین فضا هم مرتبا سیگنالهایی را که میفرستند و ما در اخبار میشنویم مثبت است و یک امیدواری به وجود آمده است. اگر این راه به جلو برده شود به نظر من موجب میشود تحریمهای نفتی ایران را معلق بکنند و به عقب بیندازند، تحریم بانک مرکزی یا مسایلی را که اخیرا حادث شده را یک مقداری متوقف کنند و به عبارتی وارد یک فضایی شوند که با روش قدم به قدم طرفین این مسیری را که تا به حال به صورت منفی جلو آمدند بتوانند جهتش را عکس کنند و وضعیت را بهبود دهند. بنابراین اگر در شرایط فعلی قضاوت کنیم، در این فضا ما امیدواریم که وضعیت مناسب شود. من تا پیش از عید خیلی به وضع اقتصاد در سال جدید امیدوار نبودم اما این تغییر رویکرد را مثبت قلمداد میکنم.
* تحلیل شما نسبت به مذاکرات استانبول چه بود. آیا فکر میکنید تحریمهایی که اعمال شد باعث شد که نتایج مذاکرات استانبول مثبت قلمداد شود یا اینکه طرف ایرانی خودش ترجیح داد که چراغ سبز نشان دهد ؟
پاسخ این سوال سخت است. من در ذهن سیاستمداران نیستم که بدانم چه چیزی باعث شد که این انجام شود.
* یک عده میگویند کارکرد تحریمها باعث شد که این اتفاق بیفتد. شاید اگر تحریمها به این سختی اعمال نمیشد یا در این وسعت نبود ممکن بود به سرنوشت بقیه مذاکرات دچار شود؟
نمیدانم، من نمیتوانم از جایگاه سیاستمداران روی این موضوع اظهارنظر کنم. نمیتوانم بگویم تحریم ها باعث چرخش مذاکرات شد یا نشد . بلکه به نظر من قطعا روند تحریمها به نوعی بود که شرایط را نامساعد کرده بود و این موضوع حتما در معادلات و در تصمیمگیری مسوولان موثر بوده ولی در مورد اینکه این تنها عامل بوده یا اینکه ما به این واسطه عقبنشینی کردیم، من صلاحیت اظهارنظر ندارم. چون بحثهای سیاسی است، ولی من فکر میکنم هر فردی طبیعتا وقتی میخواهد تصمیمی را اتخاذ کند جوانب امر را میسنجد و در رابطه با مذاکرات ما با گروه 1+5 هم ،حتما جوانب اقتصادی هم مدنظر بوده است. بههرحال هزینه فایده این موضوع را در کنار موضوعات دیگر گذاشتند و سنجیدند. ضمن اینکه از طرف 5+1 هم به نظر میرسد که یک نرمشی نسبت به گذشته حاصل شده است. یعنی اینگونه نیست که ما یکطرفه تصمیم گرفتیم. دو طرف تصمیم گرفتند که رویکرد خود را به دلایلی و با جمعبندی که خود کرده اند ،تغییر دهند که خوشبختانه این مصادف شدن تغییر رویکرد دو طرف برای ما حداقل در بخش اقتصاد مثبت بوده است.
*فکر میکنید این خوشبینی که نسبت به مذاکرات استانبول بود آیا راجعبه مذاکرات بغداد هم میتواند ادامه داشته باشد و اگر فکر میکنید مذاکرات بغداد هم به لحاظ مثلا سیاسی اگر دستاورد مثبتی داشته باشد فکر میکنید تاثیرش در اقتصاد ما چه میشود؟
همانطور که گفتم سیگنالهایی که طرفین ردوبدل میکنند و اخباری که هر روز منتشر میشود حاکی از این است که طرفین به اینکه در همین فضاها قدمهایی را بردارند اهتمام دارند و این که شرایط را برای یک توافق مثبت آماده کنند وجود دارد. پیشبینی من این است که به نظر میرسد بالاخره یک درجهای از توافق در نشست 3 خرداد اتفاق خواهد افتاد و همین موضع باعث خواهد شد که طرفین یک نقشه راهی را برای آن توافق تعریف کنند. یعنی مثلا ایران انجام کارهایی را متعهد شود و گروه 1+5 هم همین طور. بر این اساس این تغییرات به تدریج در اقتصاد خودش را نشان خواهد داد. اولین تغییر این است که جو نگرانی رخت برمی بندد. در نتیجه آن انتظارات هیجانی از بازار خارج میشوند. اینکه افراد به خاطر نگرانی میروند دلار میخرند، طلا میخرند یا سعی میکنند نقدینگی خود را به ریال نگه ندارند و یا سرمایهگذاری نکنند، اگر این ورق برگردد خیلی اصلاحات اساسی را در اقتصاد بدنبال خواهد آورد. از سوی دیگر طبیعی است که اثرات واقعی تحریم گام به گام با رفع تحریمها اصلاح میشود. من احساس میکنم خود این جریان حداقل شش ماه زمان نیاز دارد که ما برگردیم به جایی که حدود یکسالونیم پیش بودیم. جایی که میتوانستیم تجارت خارجی و نقل و انتقالات ارزی خود را تا حدی که مورد نیاز اقتصاد کشور باشد انجام دهیم و این بحرانها و تلاطمهای ارزی به وجود نیاید. بنابراین در خوش بینانه ترین حالت، این جریان حداقل در مورد نرخ ارز شش ماه طول میکشد.
*اتفاقا همین را میخواستم بپرسم که اگر فضای مذاکرات مثبت باشد مثل جریان استانبول چه تاثیراتی را روی بحث اقتصادی میگذارد که شما یک نمونهاش را در جریان ارز اشاره کردید. اگر امکان دارد این را یک مقدار باز کنید که در بخشهای دیگر اقتصادی ممکن است چه تاثیراتی داشته باشد و آیا ما از این وضعیت بحرانی و تلاطمی که داریم خارج میشویم یا خیر؟
از این وضعیت خارج میشویم، منتهی زمان میبرد. البته ابتدا یک گام بلند که همان گام تغییر نگرانیها و بدبینیها به خوشبینیهاست اتفاق میافتد ولی ادامه آن به شکل تدریجی انجام میشود. شاید مهمترین اتفاقی که در ابتدا میافتد این است که جریان تجارت نفتخام ما احتمالا از آن خطراتی که قرار بود با آن مواجه شود رهایی پیدا میکند، بانکمرکزی میتواند مجددا تعاملات خود را از سر بگیرد و براساس آن اولا حوزه نفت و گاز ما میتواند فعالیتهای خود را با کشورهای مستقل وکشورهای شرقی از سر بگیرد. منتهی چون هنوز تحریمهای یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا برداشته نشده شرکتهای این کشورها نمیتوانند وارد شوند ولی مثلا شرکتهای چینی، هندی و بقیه کشورهای بزرگ مثل برزیل میتوانند مجددا رو بیاورند به فعالیت با ایران. همچنین جریان تجارت خارجی ما از آن ترسی که شاید کشورها از نظر تجارت با ما داشتند بیرون میآید، نرخ حمل ،کاهش پیدا خواهد کرد. بیمهها به خصوص در موردکشتیها اگر برگردد این شرایط میتواند خیلی کمک بکند و ما می توانیم به تدریج با چند کشور امکان گشایش ارتباط اسنادی داشته باشیم. در بعد داخلی سرمایهگذاران داخلی ما یک مقدار اقبال رفتن به سمت سرمایهگذاری و توسعه ظرفیتهای خودشان را پیدا میکنند و طبیعتا نرخ ارز به این واسطه کاهش پیدا میکند و نتیجتاٌ میتواند این آهنگ روزافزون تورم را مقداری کنترل بکند ، مشروط بر اینکه فاز دوم هدفمندسازی فاز سهمگینی نباشد با آن تغییر قیمتهای عجیب و غریب که می شنویم!
*اگر در بدترین شرایط در مذاکرات به بنبست برسیم فکر میکنید آن وقت ممکن است چه بلایی سرمان بیاید؟!
آن وقت عکس تمام چیزهایی که گفتم اتفاق میافتد. اولین واکنش این است که دوباره دلار یک شبه میرود بالای دو هزار تومان و خود آن دومینوی محدودسازی اقتصاد ایران را مجددا فعال میکند. یعنی اگر دلار بالا برود و مهره اول بیفتد ، بقیه را هم پشت سر خودش خواهد انداخت و کار خیلی مشکل میشود و امیدوارم که اصلا این اتفاق نیفتد.
*شما اولین عامل را بحث تحریمها اشاره کردید و دومین عامل را هم بحث سوءمدیریت اقتصادی بود. این سوءمدیریت خودش را در کدام بخش اقتصادی در چند سال اخیر بیشتر نشان داده و فکر میکنید چه اتفاقی میتوانست از طرف مسوولان اقتصادی بیفتد که ما این همه شاهد تلاطم بازارهای مختلف نباشیم.
بسیاری از تصمیمات دارد سیاسی گرفته میشود. اینکه مثلا در هدفمندسازی ،یارانه بخش تولید پرداخت نشود ولی یارانه شهروند یک روز هم به تاخیر نمی افتد. اینکه ما سعی کنیم نرخ سود بانکی را در شرایط تورمی ثابت نگه داریم. اینکه نرخ ارز را در شرایطی که میبینیم دارد افزایش پیدا میکند بخواهیم پایین نگه داریم و رانت در بازار به وجود بیاوریم. یعنی این تصمیمات نیازی به دانش اقتصادی ندارد هرکسی میتواند تشخیص دهد که این نادرست است. این تصمیمات از دیدگاه حرفهای نادرست است ولی از دیدگاه سیاسی بعضا میتواند درست قلمداد شود. یعنی من کاری را انجام دهم که از آن بهرهبرداری دیگری داشته باشم. این میشود یک تصمیم و یک اقدام سیاسی. اتفاق دیگری هم که ما در این سوءمدیریتها شاهدش بودیم تغییر و تبدیل دایم مدیران است. یعنی ما یکسری مدیرانی داریم که اینها آن آرامش و ثبات لازم را ندارند که با یک نگاه تخصصی و کارشناسانه به کار بپردازند و بدتر اینکه آنها که میروند کسانی که میآیند جایگزینشان میشوند از حیث دانش و تجربه بسیار کمتر هستند و اصلا در اندازه این نیستند که بتوانند اقتصاد ایران را متحول بکنند یا حتی مدیریت کنند. طبیعتا نکته دیگری هم که روی این موضوع تاثیر میگذارد کشمکشهای سیاسی در کشور است. یعنی اینکه دولت با مجلس، مجلس با دولت ستیزهایی دارند که ما در اخبار و در رسانهها ملاحظه میکنیم، طبیعتا فضای اقتصادی کشور را که نیاز به آرامش و امنیت دارد کاملا از آن آرامش و امنیت خارج میکند. سرمایه و سرمایهگذار واقعا به موضوعاتی سیاسی حساس هستند و به عبارتی سرمایهگذار مانند گنجشکی است که روی شاخه درختی نشسته و کافی است که یک سیب از درخت به پایین بیفتد او هم بلافاصله میپرد. یعنی با کوچکترین احساس خطری واکنش نشان میدهد. چه برسد به اینکه شما هر روز که اخبار را میشنوید و رادیو و تلویزیون را روشن میکنید ببینید این دارد به نوعی به آن طعنه میزند، دیگری دارد آن را تهدید میکند و...
* به بحث فاز دوم هدفمندی اشاره کردید در ارتباط با اجرای فاز دوم خیلی هشدار داده میشود. چند روز پیش هم رییسمجلس پیشنهاد دولت را راجع به فاز دوم داد که بنزین دو هزار تومانی و گاز سه برابریو .. ممکن است اینها بار تورمی زیادی را علاوه بر وضع موجود ایجاد کند. فکر میکنید ممکن است چه تاثیراتی روی اقشار آسیبپذیر بگذارد و آیا ممکن است تحمل این وضعیت برای این قشر آنقدر سخت شود که بخواهند واکنش سیاسی نسبت به این موضوع داشته باشند. آن هم در شرایطی که حتی ائمه جمعه و مراجع هم به وضعیت تورم واکنش نشان میدهند. یعنی بحث از طیف فعالان اقتصادی خارج شده و این موضوع کاملا به بدنه اجتماعی کشیده شده است.
در موضعگیریهایی که از جانب اتاق نسبت به فاز دوم صورت می گرفت و نظرات شخصی بعضی از مسوولان اتاق و منجمله خود من در اواخر سال گذشته و اوایل امسال بارزترین نکته این بود که فاز دوم در چنین شرایطی اصلا اجرا نشود و حالا اگر هم دولت خیلی برای اجرا اصرار دارد، حداقل در بخش تولید اجرا نشود، یعنی حاملهای انرژی مورد مصرف تولید افزایش پیدا نکنند. من فکر میکنم ما باید یک تبصره دیگری هم به این نظر بزنیم و آن این است که حداقل منتظر نتیجه مذاکرات در بغداد باشیم. چون اگر نتیجه مذاکرات این بار سنگین تحریم را از روی دوش اقتصاد ما بردارد شاید یک مجالی به وجود بیاید که دولت بتواند قدری اصلاح در حاملهای انرژی مثل بنزین یا بقیه که مورد مصرف شهری و شهروندی هستند ایجاد کند. به جهت اینکه با آن تغییری که به وجود میآید نرخ ارز کاهش پیدا میکند و آهنگ فزاینده تورم از آن ناحیه متوقف میشود، اگرهم نتیجه مذاکرات منفی باشد که باید فکر جدی دیگری بکنیم. ارقامی که از سوی آقای لاریجانی مطرح شده نگران کننده است و اگر واقعا دولت در فکر این ارقام باشد ورای تحمل شهروندان است. البته اگر نرخ دلار امروز را در نظر بگیریم شاید 2 هزار تومان واقعا ارزش یک لیتر بنزین باشد منتهی با برداشته شدن تحریمها این عدد پایین میآید. بنابراین وقتی ما در بنزین بالاتر از آنچه در هدفمندسازی پیش بینی شده حرکت کردیم یعنی جمع بندی موضوع ظرف 2 سال به جای 5 سال ؛ این اعداد و ارقام نه تنها در آن زمان درست نخواهد بود. بلکه اصلا کشش آن در اقتصاد ما وجود ندارد و امکان دارد موجب بروز ناآرامی و تشدید قابل ملاحظه نارضایتیها از جانب تمامی اقشار شود. من به طور کلی با تغییر قیمت حاملهای انرژی مورد مصرف تولید در سال جاری موافق نیستم ولو اینکه نتایج مذاکرات هم مثبت باشد چون صنعت ما در رکود است و صنعت هم طوری نیست که یک روزه بتواند از رکود خارج شود. امسال نیاز به یک مقداری آرامش دارد، یک مقداری حمایت دارد، نیاز به این دارد که شوک جدیدی به آن وارد نشود که انشاءالله اگر نتایج این مذکرات مثبت باشد حرکت خودش را شروع میکند و شاید در سال آینده بشود این کار را انجام داد.
*در نهایت برای جمع بندی بحثمان می خواهم این را بپرسم که یک عده معتقدند که اقتصاد بر سیاست و سیاست خارجی تاثیر می گذارد و یک عده هم به عکس این موضوع اعتقاد دارند و میگویند این تصمیمات سیاسی و تصمیمات سیاست خارجی است که بر اقتصاد تاثیر دارد. منتهی گروه اول اعتقاد دارند که ما اگر به لحاظ اقتصادی در شرایط مناسبی باشیم قطعا میتوانیم در مناسبات سیاسیمان و بهخصوص سیاست خارجی تاثیرگذار باشیم و همیشه با دست پر وارد چانه زنی ها شویم. با توجه به شرایط امروز ایران،شما جزو کدام دسته هستید؟
من هم با هر دو دسته، هم مخالفم و هم موافق. چون سیاست و اقتصاد روی همدیگر اثر دوسویه دارند. یعنی نمیشود بگوییم سیاست روی اقتصاد تاثیر دارد، یا اقتصاد روی سیاست. حتی موضوعات اجتماعی هم روی اقتصاد و روی سیاست اثر دارد. فرهنگ هم باز به همین ترتیب است. هر چقدر یک اقتصاد قوی شود قدرت چانهزنی سیاسی آن کشور در دنیا افزایش پیدا میکند و برعکس هر چقدر یک سیاست در تعامل با دنیا حرفهای و هوشمندانه باشد مجال رشد اقتصاد را بیشتر فراهم میکند،پس اقتصاد به سیاست کمک میکند و سیاست هم به اقتصاد کمک میکند. اما نگاهی که ما همواره داشتیم این بود که سیاست مقدم بر اقتصاد است که این اشتباه است. یعنی باید در نظر بگیریم که اینها 2 بال پرواز یک کشور در صحنه جهانی هستند، اقتصاد قوی به سیاست قوی کمک میکند. سیاست هوشمندانه میتواند اقتصاد را بالندهتر بکند و طبیعتا هر کدام در زمانهایی میتوانند به کمک همدیگر بیایند. سیاست هم در 2 بعد ایفای نقش میکند. یک بعد تعاملات بینالمللی و جهانی برای توسعه تجارت خارجی، برای ورود به پیمانهای منطقه ای یا جهانی در حوزه تجارت است. بعد دیگرش هم در داخل کشور است. یعنی هرچقدر سیاست در داخل کشور خوب بتواند پیاده شود و مدیریت بکند و هر چقدر سیاستمداران بتوانند رفتارهایشان را با همدیگر حرفهایتر بکنند یعنی طوری نباشد که مردم مدام احساس نگرانی بکنند، قطعا با آرامش خاطر بیشتری میروند و به کار خودشان میپردازند. من و شما و شهروندان وقتی که دغدغههای بیرونی نداشته باشیم بیشتر روی کارهایمان تمرکز میکنیم تا اینکه مدام نگران باشیم که شب به خانه میرویم و تلویزیون را روشن میکنیم ببینیم چه کسی چه گفت و این حرف چه تصمیمی روی زندگی من میگذارد؟ آیا شیر گران میشود، پنیر گران میشود و.. ؟ چنین فضای ملتهبی فضای کار و پیشرفت نیست ، به جهت اینکه دغدغهها و حواسپرتیها و فشارهای فکری زیاد میشود.
روزنامه شرق