این سخن معروف رزم آرا، نخست وزیر وقت، که گفته است «چگونه میتوان نفت را ملی کرد بدون اینکه کارشناس و پول لازم را برای این کار فراهم نمود؟»
نشان میدهد که تحلیلهای متفاوتی در ارتباط با ملی کردن صنعت نفت وجود داشته و از همان دوره تاریخی برخی روند ملی شدن صنعت نفت را چندان واقعبینانه نمیدانستهاند. اما این طرح دکترمحمد مصدق بود که بهرغم وضعیت بینالمللی و ارزیابی واقع بینانه از توانمندیهای داخلی، با فضای سیاسی اجتماعی آن سالها همخوانی پیدا کرد و به تصویب رسید.
حسین آبادیان، استاد تاریخ دانشگاه بینالمللی قزوین در مقالهای که در سایت تاریخ ایرانی منتشر شده تاکید میکند که «آیتالله کاشانی معتقد بود که نفت ایران متعلق به ملت ایران است و اعلام کرد که قراردادهای تحمیلی در این مورد ارزش حقوقی ندارد. او با تایید جبهه ملی نیروهای مذهبی را با صفوف نهضت ملی ایران پیوند داد.
به این ترتیب فضای اجتماعی به نفع ملی شدن نفت در حال شکل گرفتن بود. در این فضا علی رزم آرا بهعنوان نخستوزیر برگزیده شد. «رزم آرا برای مهارکردن موج خواستههای مردم برای ملی شدن نفت به منصب نخست وزیری رسیده بود، او میخواست طرح آمریکاییها را برای تقسیم سود خالص ناشی از درآمد نفت به صورت ۵۰-۵۰ اجرا کند، طرحی که تا قبل از این انگلیسیها به شدت با آن مخالفت میکردند. اما رزم آرا موقعی بسیار نامناسب به نخستوزیری منصوب شد، مردم شعار ملی شدن نفت میدادند و رهبران هم پشت سر مردم راه افتاده بودند، بنابراین امکان هیچ گونه عقب نشینی نبود. شعار تنصیف عواید نفتی به صورت پنجاه- پنجاه هم گامی به عقب محسوب میشد، رهبران نهضت ملی به چیزی کمتر از ملی شدن نفت رضایت نمیدادند، اما واقعیت این است که معلوم نبود مقصود از ملی شدن نفت چیست؟»
چرایی ملی شدن صنعت نفت؟
با رد شدن اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی در مجلس، نمایندگان در صدد جستن چارهای برای قرارداد نفت جنوب بودند که در دست بریتانیا بود. گروه اقلیت مجلس شانزدهم به رهبری مصدق از ملی شدن صنایع در کشورهای دیگر خصوصا انگلستان مطلع بود. مصدق به خوبی از این موضوع آگاه بود که از لحاظ حقوقی میتواند از طریق ملی کردن، قرارداد با شرکت انگلیسی را لغو کند.
محمد علی موحد، محقق و نویسنده کتاب «خواب آشفته نفت» علت ملی شدن صنعت نفت را در سیاست موازنه مثبت دولت ایران میجوید. به عبارت دقیقتر در صورت دادن امتیازی به انگلستان امتیازی به شوروی هم میبایست داده میشد. افزون بر این، او وضعیت قراردهای جدید نفتی در دیگر کشورهای جهان را نیز دخیل میداند. موحد مینویسد: «دولت شوروی امتیاز نفت شمال را میخواست. وقتی قرارداد قوام – سادچیکف را مجلس رد کرد برای اینکه موازنه برقرار شود دولت مکلف شد که در مورد نفت جنوب استیفای حق بکند. استیفای حق مصادف شد با زمانی که قرارداد اصل پنجاه- پنجاه در ونزوئلا، امضا شد. وقتی این طور شد عباسقلی گلشائیان [وزیر دارایی وقت] گفت که پنجاه- پنجاه را باید به ما هم بدهند. هر چه آمریکاییها فشار آوردند که اصل پنجاه- پنجاه را بقبولانند انگلیسها زیر بار نرفتند.»
از نظر محمد علی موحد «اگر به موقع آنها اصل پنجاه- پنجاه را پذیرفته بودند، جبهه ملی چیزی بیشتر نمیخواست. جبهه ملی هم همان را میخواست که گلشائیان میگفت. وقتی انگلیسها زیر بار نرفتند، مساله نفت سیاسی شد. اعمال نفوذ شرکت سابق نفت هم زمینه کار را به دست میداد. اعمال نفوذ آنها بیحد بود. نهتنها برای انتخاب نمایندگان مجلس، که حتی در انتصاب رییسان ادارهها اعمال نفوذ میکردند. در چنین وضعی آنها همچنان استنادشان به امتیازنامه بود. خب چه جور از امتیازنامه میشد رهایی جست؟ مصدق به عنوان یک آدم حقوقی زیر بار این حرف نرفت. گفت قرار داد یک چیز دو طرفه است. یک طرفه که نمیشود لغوش کرد. برای خلاص شدن از امتیازنامه این راه را پیدا کردند که دیدند در ممالک دیگر صنایع را ملی میکنند. گفتند شما هم صنعت نفت را ملی بکنید، امتیازنامه خود به خود بلا موضوع میشود. ملی کردن جزو حقوق حاکمیت هر ملتی است. من در مملکتم تصمیم گرفتهام که نفت دست بخش خصوصی نباشد. من کاری به قرارداد شما ندارم.»
زمینههای سیاسی اجتماعی ملی شدن نفت را میتوان تا دهههای پیش از ۱۳۳۰ دنبال کرد. شکستهای متعدد شاهان قاجار در جنگها و اعطای امتیازات متعدد به شوروی و بریتانیا و برکناری تحقیر آمیز رضا شاه فرهنگ سیاسی ایرانیان را تحت تاثیر قرار داده بود و وجدان جمعی ایرانیان برای جبران این سرشکستگیها راه دیگری میجست. ملی کردن صنعت نفت برنامهای بود که به خوبی با وجدان سرخورده ایرانیان همخوانی پیدا کرد و آنها را برای دفاع از این برنامه بسیج کرد.
در میان کارشناسان و تحلیلگران، دیدگاههای متفاوتی درباره ملی شدن نفت مطرح است. اما دو دیدگاه عمده، گاه تا مرز تعارض و مناقشه پیش رفتهاند.
یکی از منتقدان اصلی سیاست ملی شدن صنعت نفت و قهرمان آن دکتر مصدق، دکتر موسی غنینژاد، استاد دانشگاه صنعت نفت و اقتصاددان لیبرال است.
غنینژاد در گفت و گو با مجله «مهرنامه» تصریح کرده است که ملی شدن صنعت نفت به «نتایج مخربی» برای کشور انجامید و جبهه ملی در پیش گرفتن این سیاست «باورهای نادرستی» داشته است. از نظر وی در آن سالها، «نوعی تفکر در ایران نضج گرفت که آمیختهای از ناسیونالیسم به معنی میهنپرستی افراطی و سوسیالیسم بود که پایههای اصلیاش را اجنبیستیزی و دولت محوری تشکیل میداد. در چنین فضای فکری و احساسی بود که افرادی همچون مصدق با استفاده از شعارهای ملیگرایانه و پوپولیستی، موفق شدند سررشته افکار عمومی را در دست گیرند. سیاستورزی آقای مصدق دقیقا از این سنخ بود. مصدق علاقه داشت همواره پیشتاز حرکت عوام باشد. در این فضا، محمد مصدق موفق شد نبض حساسیت افکار عمومی را در دست گیرد. او به صراحت، خارجیها به ویژه انگلیسیها را مسبب همه بدبختیهای مردم میدانست. با طرح چنین شعارهایی، مصدق رهبری جریانی را برعهده گرفت که ما به عنوان جبهه ملی میشناسیم.»
به اعتقاد موسی غنینژاد «آنچه تحت عنوان نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران شکل گرفت، برپایه چند تصور نادرست ایجاد شد. نخست اینکه مصدق فکر میکرد با خلع ید از انگلیسیها، صنعت نفت ایران برای همیشه به خارجیها وابستگی نخواهد داشت. حال اینکه هنوز هم صنعت نفت ما به سرمایه و توان تکنولوژیک کشورهای مختلف وابسته است.
از نظر غنینژاد مصدق با تحریک افکار عمومی فضای جامعه را به سمتی برد که حرف کارشناسان از جمله رزم آرا شنیده نمیشد و منتقدان سیاست ملی کردن صنعت نفت به چهرههای منفی و مورد نفرت مردم تبدیل میشدند.
و اما دکتر یوسف اباذری، جامعهشناس برجسته و استاد دانشگاه در پاسخ به این اظهارات پس از استدلالهای تئوریک جامعه شناسانه درباره زمینههای تاریخی ملی شدن نفت به دولتی بودن این کالا حتی در کشورهایی با اقتصاد آزاد اشاره کرده از جمله نروژ و انگلستان. اباذری گفته است «قانون نفت ۱۹۹۸ انگلستان تمام حقوق مالکیت منابع نفتی و گازی بریتانیای کبیر در مناطق خاکی و آبی را از آن مقام سلطنت میداند. وزارت تجارت و صنعت مسوول صدور مجوز برای بهرهبرداری از این منابع است. این مجوزها تاریخ معینی دارند و به کسانی داده میشود که متعهد شوند بهرهبرداری از منابع نفتی را به حداکثر برسانند... .»
اباذری تاکید کرده است : مصدق زمانی که گاندی ملتی را ملی کرد، حق نداشت نفت را ملی کند؟ همان نفتی که در سال ۲۰۱۲ در کشورهای نروژ و انگلستان دولتی است؟»
دکترهمایون کاتوزیان اقتصاددان و تاریخ نگار برجسته ایرانی نیز رویکرد مصدق را «دموکراتیک» و سیاست ملی شدن نفت را «درست» میداند.
همایون کاتوزیان مدافع سیاست مصدق است و در گفتوگو با «دیپلماسی ایرانی» معتقد است نهضت ملی کردن صنعت نفت اساسا به قصد تامین کامل استقلال ایران آغاز شد تا استقرار یک دموکراسی پایدار ممکن شود. از نظر کاتوزیان منظور از ملی کردن نفت درآوردن آن به مالکیت عموم ملت بود که طبعا دولت نظارت آن را بر عهده میگرفت، نه دولتی کردن به معنای سنتی. همایون کاتوزیان درباره شخصیت محمد مصدق معتقد است: مصدق تا پایان عمرش مشروطهخواه بود و به دموکراسی (که در آن زمان، آن را به حکومت ملی ترجمه میکردند) اعتقاد داشت.
او با اشاره به اینکه مصدق طرح ملی شدن نفت را وقتی از مجلس گذراند که هنوز رهبر اقلیت بود تاکید میکند که مصدق سیاستمدار درستکار و شرافتمندی بود که یک عمر خواهان استقلال و دموکراسی بود و در تمام عمر نیز بهای سنگین آن را پرداخت. ازنظر کاتوزیان، جنم و مهارت او در رهبری اقلیت خیلی بیشتر از ریاست دولت بود.
در نگاه کاتوزیان رویکرد مصدق رویکرد دموکراتیک بود، او مینویسد: «در موضوع اصلاح قانون انتخابات به ویژه بر اثر کوشش و اصرار روشنفکران ملی، مانند خلیل ملکی و نیروی سوم میخواست به زنان حق رای بدهد ولی صریحا به او گفتند که چنین چیزی مجاز نیست. مصدق نه میتوانست انتظار زنان و روشنفکران را نادیده بگیرد و نه در آن شرایط سخت داخلی و خارجی با مخالفت برخی شخصیتها روبهرو شود. این بود که به کلی لایحه اصلاح انتخابات را مسکوت گذاشت.»
کاتوزیان برخلاف نظر غنینژاد مصدق را ناسیونالیست سوسیالیست نمیداند و معتقد است کسانی که این عنوان را به مصدق میدهند نه از ماهیت سیاسی مصدق و نهضت ملی خبری دارند نه از مفهوم ناسیونال سوسیالیسم. کاتوزیان معتقد است که مصدق پیشنهاد بانک جهانی را برای میانجیگری در دعوای نفت پیشنهاد خوبی میدانست، ولی بعضی از نزدیکان سیاسی او به وی گفتند که اگر این پیشنهاد را بپذیرد ملت خواهد گفت که خیانت کرده است.
از نظر کاتوزیان اگر مصدق با کمی انعطاف مساله نفت را حل میکرد، کودتا نمیشد و امکان توسعه سیاسی وجود میداشت. از سوی دیگر اگر او این کار را میکرد، دست کم مقداری از محبوبیت خود را از دست میداد.
دکتر شاهین فاطمی، استاد اقتصاد دانشگاه آمریکایی پاریس نیز معتقد است که ملی شدن نفت سند احیای حیثیت ملی ایران بود و به این معنی بود که در تاریخ ایران یک بار دیگر اراده ملی توانست نمودار شود و به رهبری دکتر مصدق به موفقیت برسد.
یکی دیگر از جنبههای ملی شدن صنعت نفت، موضوع سهم ۱۶ درصدی ایران در شرکتهای تابعه نفت انگلیس و ایران در خارج از کشور بود. مصدق در فرآیند ملیکردن صنعت نفت ادعای سهم ۱۶ درصدی را کنار گذاشت وهمچنان که منوچهر فرمانفرما کارشناس نفت و از نزدیکان مصدق نوشته است: «او (مصدق) گفت که این کار به صلاح ملت ایران است. در واقع او بیش از هر کس دیگری در تاریخ به زیان ایران عمل کرد.»
در همین راستا پیروز مجتهدزاده، استاد ژئوپولیتیک دانشگاه تربیت مدرس تهران در وبلاگ شخصیاش مینویسد: ملی کردن نفت به شیوهای که مصدق انجام داد، در عمل به دنیا اعلام میکرد که ایران بر اساس مقررات بینالمللی فقط آنچه را که در درون مرزهای خود دارد به اختیار گرفته و قبول دارد که نسبت به همه حق و حقوق و مطالبات مربوط به داراییهای بین المللی شرکت ملی شده صرف نظر کرده و برای همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود ۵۹ شرکت نفت تابع شرکت اصلی در جهان، به ویژه در سهام و سود شرکتهای نفتی کشورهای نفتی عربی مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع میتوانست از ارزش نفت داخلی بیشتر باشد، خود را محروم ساخته است.
مجتهدزاده معتقد است: کارشناسان برجسته امور نفتی تقریبا به اتفاق آرا ملی کردن نفت را به سبک و سیاقی که مصدق انجام داد یک اشتباه یا خطای اساسی قلمداد کردهاند. دکتر فواد روحانی از جمله دیگر کسانی است که به این موضوع باور دارد. او در کتاب «زندگی سیاسی مصدق در نهضت ملی ایران» رد پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس برای حل بحران نفت توسط مصدق را یک «تاسف» قلمداد کرده و نیز «یک اشتباه بزرگ» دانسته است. دکتر محمدعلی موحد نیز در کتاب «خواب آشفته نفت» میگوید: به نظر میرسد که موضع منفی مصدق در برابر پیشنهاد تجدید نظر شده آمریکا و بریتانیا اشتباه بوده است.