بازگشت مخاطرات ژئوپلتیک به بازار نفت

بازگشت مخاطرات ژئوپلتیک به بازار نفت
رضا مدیر قمی – تحلیل گر انرژی

حدود هجده ماه از انتقال قدرت در کاخ سفید سپری شده و طی این مدت افراطی ترین مواضع دونالد ترامپ نامزد حزب جمهوری خواه آمریکا در مسیر تصمیم و اجرا قرار گرفته است. بسیاری از تحلیل گران و ناظران عقیده داشتند این مواضع عمدتاً جنبه تبلیغاتی دارد و ساز و کار قدرت سیاسی آمریکا، سیاست ها و مواضع حزبی و ملاحظات عملی نقطه نظرات ترامپ را تعدیل خواهد کرد. در واقع ترامپ آمریکا و دنیای غرب را در مسیر عکس جهانی شدن و" دهکده جهانی" قرار داده و طی مدت یاد شده دنیای غرب به سرعت بی سابقه ای به سمت ناسیونالیزم، عوام گرایی، سیاست های حمایت از تجارت داخلی و قطبی شدن اختلافات گام برداشته است.
این وضعیت در حالی است که آمریکا پس از فروپاشی بلوک شرق و شوروی توانست قدرت بلامنازع سیاسی، اقتصادی، نظامی و فن آوری خود را بر کل جهان تحمیل کند و حتی در موضوعات چالش برانگیزی نظیر حمله به افغانستان و عراق با رضایت و مشروعیت نسبی سایر قدرت های دنیا و افکار عمومی جهانی سیاست های خود را تحقق بخشد. اینک همین آمریکا تحت تأثیر موج عوام گرایی و سیاست های سوداگرانه قرن هجدهمی، دنیا را با تلاطم مواجه ساخته و ریسک های ژئوپلتیک را به بازار جهانی نفت عودت داده است .
هر چند که سوابق ترامپ وی را فردی لذت طلب و تاجر مسلک معرفی می کند و مؤلفه جنگ طلبی و جاه طلبی نظامی و سیاسی در مواضع او کمتر مشاهده شده است، ولی فقدان دور اندیشی و تجربه سیاسی وی نظام آمریکا را بصورت ماشین هولناکی درآورده که نزدیکترین متحدین این کشور در نیم قرن اخیر را نیز با نگرانی مواجه ساخته است. در این فرایند، علی رغم تأکید، رایزنی و تا میزانی التماس نهادهای ملی و بین المللی و سایر دولت ها، موافقت نامه ها و قراردادهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، تجاری و زیست محیطی بین المللی که نظم نوین حاکم بر جامعه جهانی را در نیم قرن اخیر تضمین کرده اند، یکی پس از دیگری از سوی دولت آمریکا مورد حمله ، نقض و خروج قرار گرفته اند و هیچ قدرتی تاب ایستادگی در برابر این موج تخریبی را نداشته است.
البته این موج نفرت پراکنی و تخریب دولت ترامپ معدودی طرفدار آشکار و نهان در بین دولت های سایر کشور ها دارد که خود آنها نیز مانند ساکنین جدید کاخ سفید مشکل مشروعیت و مقبولیت دارند و مایلند از آب گل آلود ایجاد شده توسط ترامپ ماهی های خود را صید نمایند. در رأس این گروه ، دولت های اسرائیل و عربستان قرار دارند که آشکارا خود را بعنوان متحدین استراتژیک رئیس جمهور آمریکا در خاورمیانه معرفی کرده اند و وی را با سرعت هر چه بیشتر به سمت اقدامات یکجانبه تعرضی و نابودی نظام بین المللی تشویق و ترغیب می کنند. روسیه و چین هم که مدعیان جدید قدرت و رهبری در عرصه جهانی هستند، علی رغم ترکش هایی که از اقدامات دولت آمریکا دریافت می کنند، ظهور ترامپ را نوعی خود زنی آمریکا بطور خاص و بطور کلی تضعیف جبهه غرب ارزیابی می کنند. این کشورها علی رغم انتقاد و نارضایی ملایمی که نسبت به مواضع جدید کاخ سفید دارند، عملاً از نقطه نظرات اعلام شده دولت آمریکا ناخشنود نیستند و با نوعی خویشتن داری توأم با رضایت و سیاست صبر و انتظار نظاره گر از هم گسستن نظم جهانی حاکم بر دنیا که متعاقب جنگ دوم جهانی با رهبری آمریکا شکل گرفت، می باشند.

نظم آمریکایی در بازار نفت

 
هرچند که طی سه الی چهار دهه گذشته بازار بین المللی نفت و گاز از قابلیت پیش بینی قابل توجهی برخوردار نبوده ، لکن غالبا ابتکار عمل آن در دست کشورهای غربی بویژه آمریکا بوده است. در این دوره تولید، مصرف، فن آوری، شرکت های بزرگ و نهادها و مؤسسات پیمانکاری و خدماتی نفت و گاز در آمریکا بنحوی چشمگیر و غیر قابل مقایسه با سایر کشورهای جهان رشد کرد. در این فرایند بلوک غرب این کشور را به عنوان رهبر بلامنازع رقابت و مقابله با تولید کنندگان عمده نفت و سازمان اوپک پذیرفت و تحت سیطره نظامی-اقتصادی ایالات متحده که با دوراندیشی و ابتکارات اقتصادی-فن آوری در حوزه انرژی نیز تکمیل می شد، موضوع تأمین امنیت انرژی برای مصرف کنندگان را بنحو مطلوبی سامان بخشید.
آخرین ابتکار عمل آمریکا در حوزه انرژی و نفت که مورد ستایش سایر کشورهای غربی بویژه اروپا، ژاپن، کره جنوبی، چین و سایر کشورهای عمده وارد کننده سوخت های فسیلی قرار گرفت، توسعه حوزه های رسوبی نفت و گاز شیل بود. این تحول شگرف که در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما به بار نشست قیمت نفت را از عرش سطوح بالای هر بشکه 100 دلار به کمتر از نصف و دامنه هر بشکه 60-50 دلار کاهش داد و حداقل در کوتاه مدت افسانه شکست ناپذیری بحران انرژی و نفت را به نفع مصرف کنندگان خاتمه داد. هنر دولت اوباما در این بود که با سیاست های حساب شده ، تولید انرژی های فسیلی را بنحو بارزی توسعه داد و بهای آنرا برای مصرف کنندگان آمریکایی و جهانی ارزان کرد ولی در عین حال در حوزه محیط زیست و بویژه مبارزه با تغییر اقلیم ( گرمایش زمین ) که بطور معمول سیاست حاکم بر آن خلاف توسعه سوخت های فسیلی است، ابتکار عملی جهانی را در دست داشت و بعنوان یکی از رهبران و حامیان اصلی شکل گیری موافقت نامه تغییر اقلیم پاریس، نام آمریکا و دولت خود را ثبت کرد.

بازگشت مخاطرات ژئوپلتیک به بازار نفت

تبعات مثبت آنارشیسم ترامپ برای بازار نفت

بطور سنتی حزب جمهوری خواه آمریکا که حامی ترامپ است، طرفدار صنایع انرژی آمریکا بویژه صنعت نفت و گاز این کشور می باشد. با این حال، با توجه به ویژگی های خاص ترامپیسم که خودشیفتگی ، خود رأیی ، تبلیغات شعارگونه و خارج از عرف را همراه با بی نظمی، فقدان دوراندیشی و انسجام در سیاست ها و اهداف و تصمیمات دارا می باشد، هیچگونه سیاست خاص در زمینه انرژی جز اظهار علاقه شدید به صنعت و مصرف زغال سنگ و چند اظهار نظر پراکنده در جهت مخالفت با افزایش جهانی بهای نفت از طرف ترامپ و دولتش اعلام نشده است.
در ابتدای تشکیل دولت جدید، بسیاری قرار گرفتن رکس تیلرسون در سمت وزارت خارجه آمریکا را تعبیر به حمایت جدی دولت آمریکا از شرکت های بزرگ نفتی کردند. چرا که آقای تیلرسون قبل از این سمت، برای مدت طولانی مدیر عامل شرکت معظم اگزان موبیل بود. ولی خیلی زود مشخص شد که این تعبیر صحیح نبوده، زیرا تیلرسون پس از تنش های زیاد با ترامپ و تیم ماجراجو و فرصت طلب کاخ سفید، در مدتی کمتر از یک سال کنار گذاشته شد.
به هر حال ، ترامپ تلاش می کند با انواع ترفندهای تجاری، تبلیغاتی، تعرفه ای و تهدید رقبا، صنایع قدیمی و سنتی آمریکا را که صنعت نفت و گاز نیز از همین گروه محسوب می شود ، احیا نماید. این امر در حالی است که صنعت نفت و گاز آمریکا بر خلاف صنایع فولاد، خودروسازی، زغال سنگ و نظیر آن به کمک چندانی احتیاج ندارد و خود از صنایع پیشرفته جهانی با بازارها و شرکای تراز اول می باشد و شرکت ها و نهادهای آمریکایی در این زمینه حرف اول را می زنند.
در سطور فوق اشاره گردید که آمریکا در زمان دولت اوباما و حتی قبل از آن در زمینه بازار نفت سیاستی را اعمال نمود که بتدریج تنش های سیاسی – نظامی خاورمیانه و سایر نقاط جهان نقش کمتری در فراز و فرود بهای نفت داشته باشد و بالاخره با بهره برداری از نفت و گاز شیل، تیر خلاص را به ریسک های ژئوپلتیک بین المللی نفت و نیز به قدرت اوپک در تعیین قیمت بازار نفت شلیک نمود. از آنجا که یکی از سیاست های آشکار ترامپ عبارت بوده است از اینکه" من مخالف همه سیاست های اصلی دولت اوباما هستم " هدف آرام سازی و سیاست زدایی از بازار نفت نیز معکوس شد. اعلام سیاست "آمریکا اول" وی از سیاست "جهانی شدن" و "دهکده جهانی" اوباما که لازمه آن چند جانبه گرایی در برابر یکه سالاری ترامپ و تنش زدایی در برابر تنش آفرینی وی در روابط سیاسی-اقتصادی بین المللی بود، مجدداً عامل "ژئوپلتیک" و غیر قابل پیش بینی بودن به عرصه بازار جهانی نفت و محاسبات صادرکنندگان و واردکنندگان وارد شده است.
البته باید تأکید کرد که سوابق شخصی ترامپ، حتی با استانداردهای آمریکایی پیش از آنکه وی را به عنوان یک جنگ سالار معرفی نماید، حاکی از تاجر و دلالی است که برای وی پول و منفعت مادی حرف اول را می زند و برای رسیدن به این هدف از بکار بردن هیچ وسیله ای اجتناب نمیکند. ولی از نظر محاسبات راهبردی و سیاسی، اینگونه رهبرانی که معمولاً از دانش و بینش کم عمق برخوردارند، خطرناک تر از جنگ سالارهای حرفه ای هستند زیرا به سادگی ابزار دست سایر ماجراجویان و فرصت طلبان داخل و خارج از کشور خود قرار می گیرند.
تحت همین شرایط است که طی حدود 18 ماهی که از حاکمیت ترامپ بر کاخ سفید می گذرد، تسویه حسابهای کودتا گونه در کاخ سفید را شاهد بوده ایم و به مرور افراد معلوم الحالی نظیر جان بولتون، مایک پومپئو و جراردکوشنر ( داماد ترامپ ) گوی سبقت را از کادرهای دوراندیش تر ربوده اند. در خارج از آمریکا نیز به غیر از روسیه پوتین که می کوشد از خودزنی ( آمریکازنی ) ترامپ در صحنه جهانی حداکثر بهره برداری سیاسی را نماید، نخست وزیر جنایتکار اسرائیل و ولیعهد جاه طلب سعودی عزم خود را جزم کرده اند تا از قدرت بلامنازع آمریکا برای تسویه حساب مزمن خود با ایران و تثبیت حکومت خود در منطقه بهره برداری نمایند.

گرم شدن کوره بازار نفت

 
به هرحال کوره بازار نفت مجدداً در حال گرم شدن است و متأسفانه این بار نیز بخشی از هیزم آن از موضوع تحریم های علیه نفت ایران ناشی می شود. طی دهه های گذشته ایران بطور توأمان هم هیزم این کوره را تأمین کرده و بخشی از عایدات خود را در شکل کاهش تولید و صادرات از دست داده، و هم از گرمای آن بصورت افزایش بهای جهانی بازار نفت سود برده است. در دهه 1970 با جنگ بین اعراب و اسراییل ، ایران فقط از گرمای این کوره منتفع شد و بهای نفت دریافتی اش برای هر بشکه از 4-3 دلار هر بشکه به 13-12 دلار هر بشکه افزایش یافت. در جریان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی تولید نفت و صادرات ایران کاهش جدی پیدا کرد و این کاهش عرضه، قیمت نفت در بازار جهانی را افزایش داد و ایران نیز هر چند از ناحیه کاهش صادرات متضرر گردید، از افزایش قیمت سود برد.
در جریان تحریم های هسته ای علیه ایران که به شکل گیری برجام منتهی گردید، صادرات نفت خام کشورمان از محدوده 5/2 میلیون بشکه در روز به سطح تقریبی یک میلیون بشکه در روز در سال 2015 تقلیل یافت، تا اینکه با شکل گیری برجام احیا شد. اینک با خروج آمریکا از برجام بار دیگر این چرخه در حال تکرار است. سیر زمانی و نحوه تحقق فازهای تحریم و اقدامات بازیگران اصلی از جمله آمریکا، عربستان، اسرائیل و در درجه بعد کشورهای بزرگ اروپایی نظیر فرانسه، آلمان، انگلستان و همچنین شرکت ها، بانک ها و نهادهای بین المللی بقدری مبهم و نامعلوم است که کمتر کارشناس و ناظری جسارت پیش بینی جامع دو سه ساله آن را برای بازار نفت و درآمدهای نفتی ایران دارد. با این حال ملاحظات تعیین کننده ای بر حسب مواضع کشورهای نقش آفرین و آمار عرضه تقاضای جهانی نفت وجود دارد که در سطور آینده اهم آنها را مرور می کنیم.

اوپک، عربستان، روسیه : عربستان با ظهور ولیعهد جوان سعودی محمد بن سلمان، رهبری فرایندی را عهده دار شده است که پیش از هر زمان دیگری تحولات سیاسی – اقتصادی این کشور را در گرو تحولات بازار و قیمت های جهانی نفت قرار داده است. مجموعه شرایط داخلی و خارجی عربستان حاکی از آن است که این کشور با نفت کمتر از 80 دلار هر بشکه قادر به دستیابی به اهداف داخلی و خارجی خود نیست . از جمله این اهداف می توان به موارد زیر اشاره کرد :
- بودجه بالای کشور که معلول مخارج گزاف داخلی و جاه طلبی های خارجی و منطقه ای است.
- هزینه های سند چشم انداز 2030 کشور که طی آن علاوه بر بودجه سالانه ، طی 10 - 12 سال آینده باید مخارج چشمگیری صرف مدرن سازی اقتصادی گردد.
- پدیده نوین سهام آرامکو (IPO) که طی آن قرار است 5% سهام این شرکت در بورس های بین المللی عرضه شود تا منابع حاصل از آن بخشی از هزینه های سند چشم انداز 2030 را تأمین کند. برای این پدیده نوین لازم است نخست آرامکو قیمت گذاری شود و در صورتی که همزمان قیمت جهانی نفت نازل باشد، ارزش گذاری آرامکو به همان نسبت کاهش خواهد یافت. سعودی ها معتقدند که آرامکو بیش از دو تریلیون دلار ارزش دارد، لکن منابع غربی صحبت از 3/1 تریلیون دلار و کمتر از آن می کنند. قیمت نفت در این ارزش گذاری نقش کلیدی دارد و ناظران معتقدند برای ارزش گذاری آرامکو در سطح دو تریلیون دلار، قیمت نفت و دورنمای آن باید 100 دلار هر بشکه و یا بیشتر باشد.
کارشناسان و رهبران سعودی با اشرافی که به بازار نفت ، اوپک و حواشی آن دارند به خوبی آگاهند که دوران اوپک و اعضای آن برآمده و دیگر آب چندانی از مواضع و تصمیمات این سازمان برای بازار نفت گرم نخواهد شد. بر همین اساس از سال گذشته طی یک چرخش بی سابقه دست همکاری به سوی روسیه دراز کردند ولی کماکان مایلند از سازمان اوپک و سابقه مؤثر تاریخی آن برای توجیه و پوشش اهداف و سیاست های خود بهره برداری نمایند و در عین حال کمتر هدف تبلیغات و انتقادات کشورهای مصرف کننده قرار گیرند. بر همین اساس ، عربستان نوعی اتحاد راهبردی را تحت نام اوپک با روسیه پایه ریزی کرده است که بتواند قیمت نفت را در سطح بیش از 80-70 دلار هر بشکه حفظ نماید. بنابراین هر دو کشور عربستان و روسیه که اتکای شدیدی به درآمدهای صادراتی نفتی دارند، مایلند این وحدت را حفظ کنند.
با توجه به بلند پروازی های سیاسی- نظامی چند سال اخیر عربستان، ادامه همکاری این کشور با روسیه بدون چالش نخواهد بود. از یک سو فضای سیاسی و تجاری آمریکا ذهنیت خوبی از اوپک ندارند و این سازمان را کارتل بازار نفت تلقی می کنند که با ایجاد انحصار قیمت نفت را افزایش می دهد. بر همین اساس ترامپ در اظهارنظرهای خود آشکارا از عربستان خواسته است که با افزایش تولید خود و متحدین اش جلوی افزایش بیشتر قیمت نفت را بگیرد. برخی از تحلیلگران معتقدند افزایش قیمت نفت در چند ماه آتی که منجر به افزایش قیمت بنزین در آمریکا شود، بر رای آمریکائیها در انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا در نوامبر آینده مؤثر خواهد بود و ممکن است اکثریت را از جمهوریخواهان به دموکرات ها منتقل کند.
از سوی دیگر خود روسیه کماکان گربه سیاه اکثریت سیاستمداران آمریکا و کشورهای غربی محسوب می شود که حداکثر بایستی آنرا تحمل کرد و این کشور را بعنوان شریک سیاسی – اقتصادی پایدار برای خود و متحدین خود بر نمی تابند. بنابراین نقش وحدت راهبردی بین عربستان و روسیه در موضوع خطیری نظیر قیمت نفت، این کشورها را به شدت آزار می دهد. بنابراین عربستان مایل نیست در شرایط فعلی که دخالت این کشور در قضایای منطقه ای و جهانی میتواند وضعیت مخاطره آمیزی را برای ایشان ایجاد نماید، کشورهای غربی را نسبت به وفاداری و تعهد خود نسبت به عرضه کافی و قیمت مناسب نفت مردد نماید. با این حساب و با توجه به مشکلات سوریه و ایران و مواضع روسیه نسبت به آنها، دو کشور عربستان و روسیه نمی توانند متحدین دائمی باشند. ولی با توجه به گستردگی صنایع نفت و گاز در این دو کشور و میزان بالای تولید و مصرف این سوخت ها در آنها، زمینه همکاری زیادی بین آنها وجود دارد که به نفع طرفین است ولی ریاض به خوبی می داند که آمریکا چنین مجوزی را برای همکاری همه جانبه آن با مسکو صادر نخواهد کرد.

پایان


۹ تیر ۱۳۹۷ ۱۶:۵۶
تعداد بازدید : ۴۸۵