دکتر پدرام سلطانی نایب رئیس اتاق بازرگانی،صنایع،معادن و کشاورزی ایران در صفحه مجازی خود از عدم ثبت نام در انتخابات دوره ی نهم اتاق بازرگانی خبر داد
متن منتشر شده به نقل از دکتر سلطانی در صفحه مجازی خود:
چند ماهی بود که فکرم به شدت مشغول یک تصمیم بود؛ برای انتخابات دوره ی نهم اتاق بازرگانی ثبت نام بکنم یا نه؟ برای کسی که 12 سال از مفیدترین بخش عمرش را در جایی سپری کرده باشد، فکر جدایی از آن، دلتنگی و ناآرامی شدیدی به همراه می آورد. دلائل زیادی برای ادامه دادن و دلائل زیادی برای ادامه ندادن داشتم. این تصمیم برای من مانند بازی شطرنج احساس و ادراکم با عقل و امیدم بود، و هر دو عجب بازی گران قهاری بودند که این بازی را ماهها ادامه دادند، گاهی این پیشی می گرفت و گاهی آن جلو می زد. و من در این میانه سرگردان و منتظر بودم.
از حدود دو ماه پیش تصمیم سخت خود را گرفتم؛ "در انتخابات ثبت نام نخواهم کرد". اما می دانستم که آشکار کردن این تصمیم کار را برایم بسیار سخت خواهد کرد. دوستان عزیزی دارم که در صورت اطلاع از این تصمیم در منصرف کردنم از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزیدند و یاران گرانقدری دارم که آگاهی از این تصمیم می توانست روی تصمیم ایشان برای حضور در انتخابات اتاق تأثیر بگذارد. پس به جز انگشت شماری که ناچار از مشورت با ایشان و در میان گذاشتن تصمیمم بودم، با کسی سخن نگفتم.
پس از پایان مهلت ثبت نام با توییتی قصدم را آشکار کردم. برای کسانی که با اتاق آشنا نبودند آن متن به استعفای من از نایب رئیسی اتاق برداشت شد، که درست نبود. قطعاٌ تا پایان این دوره ی اتاق ایران، خرداد 98، حضور خواهم داشت و سپس این چوب امدادی را به دست هیأت رئیسه ی منتخب دوره ی بعد خواهم سپرد.
قصد ندارم در خصوص دلائل تصمیم گیریم تا پس از انتخابات به تفصیل سخن بگویم، فقط کوتاه می گویم که یکی از دلائلم پالایش اخلاق تشکلی در بخش خصوصی کشور بود، اینکه اتاق ارثیه ی خانوادگی نیست که اگر به دست آوردی، تا پایان عمر نگهش داری، اینکه کار تشکلی مانند دو امدادی است، باید با تمام توان بدوی و چوب را به دست بعدی بدهی، مهم نیست که تو حتماٌ آغازگر و پایان دهنده باشی، نیست و نمی شود، اینکه با رفتارت به جوانان امید بدهی که اگر تلاش کنند و شایستگی هایشان را به اثبات برسانند این در به رویشان بسته نیست.
برخی گمان زدند که لابد توصیه یا فشاری در کار بوده که فلانی ثبت نام نکرده، شاید نگران رد صلاحیت است؛ و از این شاید و بایدهای رایج در آشفته بازار خبر و خبرواره های کشور ما. در جایی که آب گل آلود است، برخی ماهرانه ماهی می گیرند و برخی لنگه کفش صید می کنند. هیچیک نبود، که اگر بود فاش می گفتم، چون این روشها را نادرست می دانم و بر نخواهم تافت....