ابوالقاسم هاشمی مدیر عامل و عضو هیئت مدیره شرکت سامان شیمی
ابوالقاسم هاشمی مدیر عامل و عضو هیئت مدیره شرکت سامان شیمی که سابقه چند دهه در حوزه فرآورده های نفتی خصوصا روغن دارد در دور نهم انتخابات به عنوان رئیس هیئت مدیره اتحادیه تا سال 1400 انتخاب شد .
همچنین این پیشکسوت و فعال اقتصادی، عضو تشکلهای شرکت تعاونی مروارید مشکین وانجمن صنایع بازیافت نیزمی باشد . خبرنگار دنیای انرژی نظرات وی را در خصوص اتحادیه و شرایط اقتصادی و سیاسی روز جویا شده که در پی می آید :
• با توجه به شرایط تحریمی کشور افزایش میزان صادرات اعضای اتحادیه طی یک سال گذشته از 23% به 29% چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
بخش خصوصی نسبت به شرایط روز تا جایی که میتواند تلاش میکند تا درآمد بیشتری داشته باشد. با تحلیل این آمار متوجه خواهیم شد که پارامترهایی وجود دارد که باعث این مقدار افزایش شده است. اگر در ریز آمار دقیق شویم که کدامیک از شاخهها رشد بیشتری داشته به این نقطه خواهیم رسید که این افزایش مربوط به صادرات کالاهای کم کیفیت است. این بالا رفتن آمار از یکجهت میتواند خوشحالکننده باشد ولی از جهت دیگر تأسفبرانگیز است که کالای باارزش ما تبدیل به سوخت درجه 2 شده و این موضوع زیاد جای خوشحالی ندارد.
• از طرف بخش خصوصی واقعی چه راهکاری میتوانید پیشنهاد دهید برای اینکه بتوانیم از صادرات کالاهای باارزش پایینتر صرفنظر کنیم و یا به مسیری برویم که این روند قطع شود؟
در خصوص این موضوع اتحادیه طرحی را در دست تحلیل و تکمیل دارد که بحث قاچاق را بهصورت سیستماتیک رصد نماید . چیزی که مسلم است این است که بخش خصوصی به خاطر منافع شخصیاش و ضرر و زیانهایی که بابت این قضیه میدهد بیشتر از همه دلش میسوزد ولی دولت بههیچوجه بخش خصوص را دخالت نمیدهد. دولت در یک حالت مچگیری در یک جلسه علنی اعلام میکند که از اعضای شما تعداد کثیری از فاکتورها سوءاستفاده کردهاند. سؤال ما این است که چرا از همان ابتدا که متوجه موضوع سوءاستفاده از فاکتورها میشوند بلافاصله به اتحادیه اطلاع نمیدهند تا با آن شرکتها برخورد مناسب صورت گیرد و اعضای ما بدانند که یک ضوابطی وجود دارد. دولت باید وارد عمل شود و با بخش خصوصی کمیسیونهای مشترک تشکیل دهد و بخش خصوصی بهمرور نشان دهد که کدام منافذ قابل مسدود شدن هستند. وقتی این منافذ بسته شود بهصورت اتوماتیک قاچاق کمتر خواهد شد. در حال حاضر شرایط معامله و برگشت پول برای صادرکننده بسیار سخت شده است. صادرکننده بهراحتی نمیتواند پول خود را برگرداند و ارز را به دولت تحویل دهد. بعضی از اعضای ما در کشورهای خیلی کوچک آفریقایی صادرات انجام میدهند و پول آنها با هزار ترفند و چندین دست به دستشان میرسد آن هم نه لزوماً بهصورت دلار یا هر ارز دیگری بلکه بهصورت ریال در ایران به آنها داده میشود.
• تعامل دولت و بخش خصوصی را از چه جنبه ای می توان تحلیل نمود ؟
در صدسال گذشته اتفاقاتی که در دنیا افتاده است ازجمله جنگهای بزرگ، با تعامل و صحبت کردن جلوی هرکدامشان را میتوانست گرفت بنابراین میتوانیم با برگزاری جلسات مشترک و اظهارنظر کارشناسان ما، در مقیاسهای کوچک کار را تجربه کنیم و جلو برویم و ببینیم این نشدن از کجا میآید. اگر بخش خصوصی نکات منفی و منفذهای غیرقابل جبرانی دارد، در عمل دیده شود که هم دولت آنها را ببیند و هم بخش خصوصی. متأسفانه عدم تفاهم بین بخش خصوصی و دولت باعث به وجود آمدن این مسائل شده است. کشور ما یک کشور ویژه است. در بعضی قوانین سوسیالیستی عمل میکند ولی در عمل و اجرا سرمایهداری است. در کشورهای توسعهیافته دولتها از طریق درخواست از مجالس خود یک سری مصوباتی را میگیرند تا یک درآمدی را برای دولت ایجاد کنند برای انضباط بخشی به تمام ابعاد و قوانین و زیرساختهای حقوقی ولی در کشور ما ثروت به دست دولت میرسد و همه ملت آمادهاند که به هر شکلی سهم خود را از دولت بگیرند. به نظر من باید دولت و بخش خصوصی در کارگروههای تخصصی تعامل بیشتری داشته باشند.
• فضای اقتصاد انرژی را طی حداقل 2 سال آینده خصوصاً در بحث فرآوردهها و پاییندست، با توجه به بازار جهانی که دارند، چگونه ارزیابی میکنید؟
درست است که در دنیا اقتصادها تابعی از سیاست نیستند بلکه سیاستها تابعی از اقتصاد هستند ولی میتوان گفت که رویهم تأثیرگذار هستند. ما اگر بتوانیم سیاستهای ایران و کشورهای مقابلش را در دو سال آینده دقیقتر ترسیم کنیم مطمئناً میتوانیم بگوییم که تأثیراتی که بر این قضیه دارند در رابطه با فرآوردههای نفتی چه خواهد شد. اینها موضوعاتی است که قابل پیشبینی نیستند. در کلیت شرایط خروج فرآوردههای نفتی خیلی خوب است بهطوریکه هنوز هم با توجه به کلاس فنی پایینتر تولید واحدهای بزرگ روغنی در ایران، یک دلیل برای این گریدها داریم. چون بیشترین روغنهای تولید ایران گرید 1 است و چون این گروه هنوز در دنیا جایگاه خودش را دارد ما میتوانیم خوب کارکنیم به شرطی که مسائل جانبی و حاشیهای از بین بروند.
• طی روزهای گذشته صحبت از احداث پتروپالایشگها وجود داشت. این بحث پترو پالایشگاهها تا چه حد میتواند در بحث ارزشافزوده محصولات ما نقشآفرینی کند؟
من فکر میکنم خیلی تأثیرگذار است. متأسفانه ما وقتی در تنگنا قرار میگیریم به فکر راه چاره میافتیم درصورتیکه که باید 5 سال پیش این فکر را میکردیم. احداث مینی پترو پالایشگاهها حتی با ظرفیتهای کوچک خیلی زمانبر است. موضوعی نیست که ما امروز تصمیم بگیریم و هفته بعد آن را انجام دهیم. یک واحد خیلی کوچک اگر بخواهد یک دانش فنی که قدمتش حداکثر بیش از 10 سال نباشد را بخرد، وقتیکه مراجعه میکند به بازار جهانی برای بررسی و خرید آن، با توجه به شرایطی که کشور ما برای باز کردن LC و گشایش اعتبار اسناد دارد و همچنین مصائب دیگر، زمان زیادی را باید طی کند تا به سرانجام برسد و درواقع حداقل یک برنامه 4 الی 5 ساله میخواهد.
• بنابراین شما معتقد هستید که ما دچار یک خود تحریمی و قوانین دست و پاگیر در بخش دولتی هستیم که اجازه کار نمیدهند؟
بله، کاملاً درست است. ما همهچیز را وقتیکه خیلی نیاز داریم و به نقطه آخر میرسیم و درواقع تحتفشار هستیم مطرح میکنیم درصورتیکه باید قبلتر به آن فکر میکردیم. یک بنگاه تولیدی زمانی موفق است که 5 درصد از سود خود را کنار بگذارد و هرسال 10 درصد از سود خود را برای ارتقاء تکنولوژی در نظر بگیرد. شرکت نفت هم باید همین کار را بکند. باید مقداری از درآمد نفتی که ما داشتیم ذخیره میشد برای دادن وام و مجوزها. وام 5 ساله بدون بهره با ضمانتهای محکم به بنگاهها بدهد. درواقع جای سوبسید اینجاست چون باعث اشتغالزایی میشود. چه اشکالی دارد که یک وام بدون بهره با بازپرداخت مثلاً 5 ساله به یک بنگاهی داده شود و از او بخواهیم که در مقابل 300 شغل ایجاد کند. چرا دولت باید همهچیز را از بخش خصوصی مجانی بخواهد. بخش خصوصی زحمتش را بکشد و ثمره را هم بدهد ولی شعار و سخنرانیاش برای دولتمردان بماند .
• آیا فکر میکنید رگولاتوری، با توجه به پیشینه دولت در پیگیری اصل 44 قانون اساسی و موضوع خصوصیسازی که منجر به وجود آمدن شرکتهای خصولتی شد، حتی اگر نهادینه شود، میتواند دچار همان سرنوشت خصوصیسازی شود؟ چه راهکاری میتوانید پیشنهاد دهید برای جلوگیری از این اتفاق؟
صدردرصد، بحث رگولاتوری باید فراقانونی باشد. فراقانونی یعنی از ارگانهای دولتی ازجمله قوه قضائیه، نماینده رئیسجمهور و ... کسی نباشد و اگر قرار بر بودن هست فقط یک نفر بهعنوان ناظر بدون حق رأی حضورداشته باشد. برای مثال چند لایه از یک صنعت میخواهند باهم تعامل کنند. نفت خام را میدهند به پالایشگاهها. بخشی از مواد نیمه سازش را میدهد به درجه بعدیها و به همین ترتیب چند ردیف به ترتیب محصول هرکدام مواد اولیه دیگری است و الیآخر. ما میخواهیم یک انضباطی بین این لایهها به وجود بیاید که منافعشان به نسبِ و نسبت به حجم سرمایهگذاری و زحمتی که در این زنجیره میکشند تأمین شود. خیلی چیزها در دنیا وجود دارد که دیگران تجربهاش را کردهاند و ضرر و زیانش را نیز پرداخت کردهاند و این برای ما آماده شده است. ما میتوانیم یا آن را بهوسیله کارشناسان خوبی که داریم رایگان به دست بیاوریم یا اینکه آن را خریداری کنیم.
• در حال حاضر با توجه به اینکه دولتها طی این سالها هیچ انگیزه و اعتقادی برای حمایت از بخش خصوصی نداشتهاند، شما چه جایگاه مطلوب و مؤثری میتوانید برای بخش خصوصی در ساختار اقتصادی ایران تصور کنید؟
بخش خصوصی مثل موجودی میماند که هرچقدر زیر پا له شود به خاطر منافع شخصیاش بازهم به حرکت خودش ادامه میدهد. ما در ایران یک حمایت قطعی، قانونی و حقوقی از بخش خصوصی نداریم. ما دادگاه صنعت نداریم. اگر ما میخواهیم کالای قابلرقابت تولید کنیم و در عرصه بازار جهانی حرفی برای گفتن داشته باشیم باید این کارها را انجام دهیم.
• در بحث بازاریابی و بازارسازی با توجه به اهمیت آنها در بازار جهانی، ما چقدر عقب هستیم و برای خروج از آن باید چهکاری انجام دهیم؟
بحث بازاریابی و بازارسازی درگذشته سختتر بوده است و امروزه با توجه به پیشرفتی که در مسائل انفورماتیک و هوش مصنوعی در دنیا به وجود آمده و تأثیرش در ارتباطات جهانی، در حال حاضر بسیار سادهتر شده است. ولی علیرغم آن دیدارهای رودررو هنوز هم در دنیا جایگاه خودش را دارد. به نظر من ما هنوز هم به نمایشگاههایی که در سطح جهانی در صنفهایمان برگزار میشود کم بها میدهیم. در رابطه با ارتباطاتی که در اتاقهای مشترک میتوانیم برقرار کنیم کم بها میدهیم. دلیلش هم این است که تولیدکننده باید یک دلگرمی داشته باشد به سودی که به دست میآورد و درصدی از سودش را نیز برای ارتقاء صنعت بازاریابی خود ذخیره کند. اگر تولید در نقطهای باشد که بتواند هزینههای ارتقاء تکنولوژی، بازاریابی، تشریفات و ... را پوشش دهد مطمئناً ما با مشتریان بهتر و بیشتری وارد معامله خواهیم شد و آن را توسعه خواهیم داد. به نظر من یکی از برنامههای استراتژیک و بلندمدت همین است. باید روی این قضیه کارکنیم و یک چهارچوبهایی تنظیم کنیم که بتوانیم در نمایشگاهها و اتاقهای مشترک شرکت کنیم و اتحادیه در جلسات با هیئتها حتماً نماینده داشته باشد و بتواند خود را معرفی کند و در جهت بازارسازی برای محصولات حرکتی انجام دهد.
• به نظر میآید یک رقابت ناسالم بین واحدهای تولیدی همیشه وجود داشته که سد راه بحث بازاریابی مفید بوده است. این رقابت ناسالم شاید نشأت گرفته از بحث بورس کالا باشد که خوراک واحدهای تولیدی از طریق آن عرضه میشود. کلاً نسبت به دو سال قبل و روند کنونی نظر شما چیست؟
بنده با اینکه مواد اولیه در بورس کالا به فروش برسد مخالف هستم. چون رقابتهایی که در آن انجام میشود به خاطر جلوگیری از تعطیلی واحدهای تولیدی است با حداقل سودی که میتواند یک بنگاه را سر پا نگه دارد. سرپا ماندن یک بنگاه تولیدی با باز بودن در آن خیلی فرق دارد. اگر یک بنگاه تولیدی سود نرمالی به دست بیاورد، بخشی از آن را صرف ارتقاء تکنولوژی، بخشی از آن را برای آموزش پرسنل، بخشی را برای بازاریابی و مارکتینگ و بخشی را برای سیستمی عمل کردن هزینه میکند.
• یکی از بزرگترین مشکلات مجوزهای بیوقفه وزارت صنایع بوده که باعث ایجاد این رقابتهای ناسالم شده است. منحصراً راجع به بورس کالا میپرسم که چه توجیهی وجود دارد برای اینکه خوراک واحدهای تولیدی در بورس کالا عرضه نشود؟ چون وقتی با آنها صحبت میشود توجیه خودشان را دارند. شاید گلوگاه جای دیگری باشد و ما بهاشتباه اصرار میکنیم که مشکل از بورس کالاست. شما این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
علت همان عدم وجود نهاد رگولاتوری است. نهاد رگولاتوری چهکاری انجام میدهد؟ باعث میشود که هم آن شرکتی که مواد اولیه من را که محصول نهایی یا محصول میانیاش است و آن را در بورس عرضه میکند، به سود عادلانهای برسد و هم برای من یک راه تنفس در نظر گرفته شود که این مواد را باقیمتی به دست بیاورم که بتوانم به تولید ادامه دهم و یک واحد تولیدی پویا داشته باشم. ما میگوییم برد-برد باشد آنها میگویند برد- باخت باشد. کسی ممکن است بگوید این کالای من است و دلم میخواهد به این شکل عرضه شود. نهاد رگولاتوری میگوید که حد هرکسی چقدر است و تعیین این حدود باعث میشود که همه بتوانند کار کنند. تفاوت بودن یا نبودن نهاد رگولاتوری اینجا معلوم میشود. نه اینکه نهاد رگولاتوری بیاید و منافع یک نفر را از دستش بگیرد و آن را ورشکست کند. بلکه جوری قضیه را پی ببرد که هر دو طرف معامله با یک سود متعادل جنس را معامله کنند و نسبت به خلاقیت، سرمایهگذاری و هنر خودشان ارزشافزوده تولید کنند. ولی پایه یکی باشد.
• ما با ارگانهایی نظیر گمرک، سازمان ملی استاندارد و ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و سوخت تعاملات خوبی داریم. طی 2 سال آینده فکر میکنید حجم این تعاملات به چه شکلی خواهد بود که دیگر منجر به یکسری حواشی که طی این مدت وجود داشته، نشود؟
اتفاقاً یکی از تلاشهای هیئتمدیره جدید این است که حواشی را کم کند و سعی میکند با این ارگانها تعامل را بیشتر کند. متأسفانه بعضی از ارگانهای دولتی فکر میکنند اطلاعاتی که دارند خیلی محرمانه و مهم است. ما از کارگروه تعیین ماهیت فرآوردههای نفتی مستقر در استاندارد انتظار داریم که اگر شرکتی قصد صادرات کالایی را داشت و شما در حین آزمایش متوجه اختلاط مواد یارانهای با درصد غیرمجاز در آن کالا شدید و به صاحب کالا و جاهای دیگر اعلام میکنید، به اتحادیه نیز اعلام کنید. آن شرکت عضو اتحادیه است. چرا خلافش را به اتحادیه اعلام نمیکنید تا برخورد مناسب صورت گیرد. ما میخواهیم با ارگانهای دولتی تعامل کنیم. به این شکل نباشد که کسی که چند پرونده خطا دارد و در معرض آبروریزی است خودش را کاندیدای هیئتمدیره اتحادیه بکند.
• با توجه به وجود 15 کشور در همسایگی ما، به نظر میرسد بخش خصوصی با تعامل با این کشورها میتواند عملاً جایگاهی را در بحث صادرات ایجاد کند و کمکحال ارزی دولت باشد. در این خصوص چه نظری دارید؟
درکل این موضوع یک مزیتی است که کشور ما آن را دارد و حتی در تحریمها یک نقطه قوتی است برای ما. معمولاً در کشورهایی که تولیدات مبتنی بر تکنولوژی پیشرفته و مدرن نیست و تولیدات عمومی است، بعضی مواقع در کار کردن با کشورهای نزدیک و همجوار، این مزیت تبدیل به ضرر و زیان خواهد شد. فرض کنید کالایی بیکیفیت به خاطر زد و بندی که در گمرکات محلی و همچنین بازارچههای محلی اتفاق میافتد وارد این کشورها میشود و آبروی آن صنعت و آن کالا را در آن کشور از بین میبرد. بودن 15 کشور در همسایگی ما یک مزیت است بهشرط اینکه کنترل دقیق صورت گیرد و اجازه ندهیم بازارچههای محلی هر جنس بیکیفیتی را بهعنوان صادرات ایران عرضه کنند. یک سختگیریهایی در کیفیت صورت گیرد. از بازارچههای محلی برای ما یک ارتباط خوب به وجود میآید ولی در خصوص کیفیت نباید کوتاه بیاییم. راه این است که کیفیت را بدون کوچکترین اغماضی کنترل کنیم ولی در سایر موارد تسهیل بیشتری به خرج دهیم که متأسفانه در این مورد سازمان استاندارد خوب عمل نکرده است.
• با توجه به اینکه دولت عملاً حمایتی از بخش خصوصی نمیکند به نظر میآید رویکرد ما باید بیشتر به سمت مجلس باشد تا بتوانیم از طریق مجلس یک سری قوانین را به نفع بخش خصوصی واقعی تغییر دهیم. نظر شما در این مورد چیست؟
ما باید دولت را در رودروایسی قرار دهیم تا امکاناتی را به بخش خصوصی بدهد چون بههیچوجه بخش خصوصی را در عمل قبول ندارد. بخش خصوصی بر مبنای مکانیزم درون خودش حرکت میکند. در بعضی جاها حتی دولت بخش خصوصی را رقیب خودش میداند و با توجه به قدرت قانونی که دارد جلویش را میگیرد. به این دلیل است که کار سخت شده است ولی درنهایت اگر میخواهیم ارزشافزوده بالا تولید کنیم، اگر میخواهیم تورم را پایین بیاوریم و اگر میخواهیم تولید ناخالص کشوری بیشتر شود باید با تعامل مسائل را حل کنیم. مشکلات داخلی خیلی بیشتر از تحریمهای خارجی ما را آزار میدهد.
• در حال حاضر در حوزه حملونقل دریایی مشکلاتی وجود دارد که آستانه سود شرکتهای صادرکننده را بهشدت پایین آورده است. در این زمینه ارزیابی شما چیست؟ به چه شکل میتوانیم یک برونرفت از این موضوع داشته باشیم؟
باید جستجو کنیم که از چه زمانی به این فکر افتادهاند که باید یک پایانهای بهعنوان تنظیمکننده حملونقل و سرویسدهی به کشتیها و خدمات دریایی که منبع درآمد بسیار خوبی است وجود داشته باشد. من فکر میکنم موضوع مربوط به قبل از انقلاب است. چرا در سالهای بعدازآن هیچ اقدامی نکردهایم و فقط حرف زدیم. کجا دولت آمده است و این بستر را آماده کرده برای اینکه بخش خصوصی کار کند؟ نه خودش این کار را انجام داده و نه اجازه انجام آن را به بخش خصوصی داده است. به نظر من جناب آقای زنگنه یکی از بهترین وزیران جمهوری اسلامی است ولی متأسفانه اصلاً با بخش خصوصی میانه خوبی ندارد.
• برای اینکه بتوانیم کمیسیونهای خود را تقویت کنیم چه برنامهای دارید؟
- فعال شدن کمیسیونها دو جنبه دارد. یک جنبهاش به خود کمیسیونها مربوط میشود و جنبه دیگر آن مربوط به مدیریت اتحادیه است. در بخشی که به خود کمیسیون مربوط میشود باید اعضاء فعالانه برخورد کنند. با اکثریت تعداد در جلسات شرکت کنند. خواستههایشان را منظم مطرح کنند. در پایان هر جلسه مصوبات کمیسیون را مشخص کنند و درخواستهای خود از هیئتمدیره را در همان جلسه مشخص کنند و آنها را پیگیری کنند که آیا هیئتمدیره انجام داده یا خیر و این پیگیریها باید بهصورت مستمر و مصر باشد. سطح مطالبه گری را در بین اعضاء باید بالا برد که در کمیسیونها تأثیر بگذارد و هیئترئیسه کمیسیونها باید آن را به هیئتمدیره منتقل کنند و هیئتمدیره در تعامل با ارگانهای دولتی این سطح مطالبه گری را بالا ببرد.
• به نظر شما یک رویکرد جدیدی را میشود اتخاذ کرد اعم از اینکه همین بحث رگولاتوری را از خود اتحادیه شروع کنیم و راجع به کم و کیف فعالیت اعضاء یک واحد نظارتی داشته باشیم که درنهایت منجر به این موضوع شود که در یک جلسه علنی مجلس غافلگیر نشویم؟
بعید میدانم بشود نهاد رگولاتوری را در یک مجموعه کوچک ایجاد کرد. باید یک جریان کشوری باشد و ممکن است با توجه به نبود رگولاتور در فضای غیر اتحادیه، یک تعداد از افراد را سوق دهد به بیرون از اتحادیه و باعث کم شدن قدرت صادراتی و تجمعی اتحادیه شود.
• آیا ما میتوانیم یک بخشی را تحت عنوان حمایت از خوشنام ها داشته باشیم و از آنها تقدیر کنیم تا در نهادهای دولتی بیشتر دیده شوند؟
اگر شاخصهای این انتخابات، شاخصهای قابلرؤیت و قابل شهود برای همه اعضاء باشد خوب است.
• یک مشکلی که اتحادیه دارد این است که حدود 30 درصد از اعضای آن تعامل و رفتوآمدی با اتحادیه ندارند. به نظر شما ما چطور میتوانیم این اعضاء را در فعالیتهای اتحادیه مشارکت دهیم؟
- این مسئله یا لجاجت و عنان است یا عدمتشخیص و ضرورت داشتن یک تشکل. آیا تمام اعضای اتحادیه به این ضرورت رسیدهاند که باید جزء یک تشکل باشند؟
• عملکرد دو سال قبل هیئتمدیره را چگونه ارزیابی میکنید؟
با توجه به سدی که روبروی هیئتمدیره وجود داشته من عملکرد را نرمال ارزیابی میکنم. کار فوقالعادهای نکردهایم ولی کمکاری هم نکردیم. اتحادیه یک حرکتی در خصوص آمار انجام داد که خیلی ارزشمند بود. مشوقش هیئتمدیره بود ولی اجرای آن را دبیرخانه انجام داد. با توجه به اتفاقات روزمرهای که برای اعضاء میافتاد، ما بیشتر درگیر حلوفصل مسائل روزمره اعضاء بودیم و یک فعالیت نرمالی داشتیم. من به هیئتمدیره قبلی از 100 امتیاز 70 میدهم.
• به نظر شما چه تحولی را میتوانیم در اتحادیه و خطمشیهای هیئتمدیره ایجاد کنیم؟
- باور من بر این است که ما باید یک کار کارشناسی انجام دهیم. یک گروه کارشناسی از اعضا و پرسنل مثل مرکز پژوهشهای مجلس و یک پشتوانه تحقیقاتی برای اتحادیه درست کنیم. ما باید کارهای روزمره را از دیدگاه استراتژیکی که برای درازمدت برای اتحادیه در نظر گرفتیم ازجمله بازار سازی و امثال اینها جدا کنیم. اهداف استراتژیک اتحادیه مثل یک دوی امدادی است که هر دوره از هیئتمدیره باید قسمتی از آن را پیش ببرد. باید اهداف استراتژیک خود را در چند جمله بیان کنیم و در جهت تحقق آن اهداف پیش برویم و یکبخشی هم بهصورت روزمره داریم که شامل ارتباطات و تعاملات اعضاء با ارگانها میشود که باید آن را تنظیم و مشکلاتشان را پیگیری کنیم. برای اینکه ما بتوانیم این دو مورد را باهم پیش ببریم باید پدیدههای درونی و بیرونی اتحادیه را از هم جدا کنیم. داشتن یک دورنمای مشخص، تعیین شاخصهایی برای حرکت این پدیده و پایش های مدتدار کمک خواهند کرد که ما بدانیم چقدر در جهت تحقق اهداف خود حرکت کردهایم.