دکتر فرزان گلچین مدیرعامل شرکت پتروپردیس
دکتر فرزان گلچین فعال اقتصادی با تحصیلات پزشکی و مدیرعامل شرکت پتروپردیس درحوزه تولید و صادرات فرآورده های نفتی است که در سال 94 تا 96 به عنوان رئیس هیئت مدیره اتحادیه اوپکس فعالیت داشته و هم اکنون در جایگاه نائب رئیسی اتحادیه به سوالات خبرنگار " دنیای انرژی "پاسخگوست که در ادامه می آید :
• دیدگاه شما در مورد شانزده سال فعالیت اتحادیه چیست؟
بههرحال هر صنفی در هر جامعهای کار میکند، قطعاً دارای یک سری نقاط مشترک بین اعضای همصنف خودش هست و یکسری مطالبات و مشکلات مشترک دارند و یک سری نقاط تقابل که همه اینها در مجموعه یک جامعه کوچک قابلپذیرش است. هر صنفی لازم دارد یک مجموعه، یک شناسنامه و یک مرامنامهای را در خودش تدوین بکند. بهترین روش برای رسیدن به این قضیه این است که انجمنها و تشکلهای صنفتی تشکیل شود. خوب اتحادیه ما هم بر اساس یک سری پایهها و نظرات و خواستههای اولیه در سالهای پیش توسط تعدادی از همکارانمان پایهریزی شده که قطعاً آنها هم بر مبنای همین دیدگاه آمدهاند و اقدام به تشکیل اتحادیههای صادرکنندگان فرآوردههای نفت و گاز و پتروشیمی کردهاند. ممکن است که اهداف آن موقع با اهداف امروز تا حدودی فرق بکند که این طبیعت هر تشکل و هر جامعه پویایی است چراکه هم افکار هرروز تراوش دارد هم اینکه در پروسه تاریخی هر جامعهای یک سری معضلات و مشکلاتی پیش میآید که شاید پیشبینینشده باشد. برای رفع این مشکلات قطعاً ما باید یک تشکلی داشته باشیم که در این تشکل برآیند و ماحصل آن چیزی که به نفع جمع هست را برنامهریزی کنیم. اینکه هرکدام از فعالین اقتصادی همصنف خودشان بهتنهایی پی گیر کارشان باشند دارای دو ضعف است. اینکه فقط جامعه کوچک خودشان را میبینند و گروه هدفشان خیلی محدود است و خلاصه میشود در دیدگاه و خواست یک نفر، یا یک شرکت یا یک کارخانه. برای رسیدن به این هدف، چون تنها خودشان را میبینند ممکن است عملکردی را به نتیجه برسانند که فقط برای خودشان کارائی دارد و نظرات و خواستههای سایر افرای که همگروه و همصنف آنها هستند را اغنا و ارضا نکند. پس باید این افکار، نظرات، خواستهها، مشکلات و نقاط تقابل در یک صفحه مشترکی تعریف شود، موردبحث قرار گیرد و به یک نتیجهگیری کلی برسد که وقتی آن را از حاکمیت مطالبه میکنند مقوله ای باشد که تقریباً نفع حداکثری را پوشش دهد. به همین خاطر اتحادیهای تشکیلشده مثل بسیاری از اتحادیههای دیگر و در طول سالهای مختلف هنرهای مختلفی به آن اضافهشده است و کارهای مختلفی انجامشده که همه آنها بر اساس همان مشکلات پیش روی صادرات بوده که امروز ما اینجا نشستهایم. در حال حاضر انواع و اقسام مختلفی از مشکلات بر سر راه صادرات وجود دارد که اگر چنین تشکلهایی وجود نداشتند قطعاً ما الآن در نقطه بسیار عقبتری قرار داشتیم. نمیگویم که یک تشکل میتواند به تمام خواستههای اعضاء خود پاسخ دهد. قطعاً این در هیچ جامعهای تحقق پیدا نمیکند ولی هر چه که مجموعهها منسجمتر و باهم همراهتر و همگامتر باشند موفقیتشان در کسب نتایج و اهداف و خواستههایشان مؤثرتر و واضحتر است.
• آیا میشود به بخش خصوصی واقعی در جهت اینکه بتواند در پروژههای فرادست هم فعالیت داشته باشد، اعتماد کرد؟ یعنی یکی از اهداف بزرگ اتحادیه در نهایت میتواند همین باشد؟
قطعاً، این همگرایی که ایجاد میشود قدرت را بهصورت تصاعدی میتواند تقویت کند. بخش خصوصی در کشور ما هیچوقت خوب دیده نشده و به آن قدرت داده نشده است. درجاهایی ممکن است بگویند بخش دولتی تمایل دارد فلان موضوع را به بخش خصوصی واگذار کند ولی واقعاً اول باید ببینیم که بخش خصوصی ما چند سال است که به جامعه معرفیشده است. کلاً اقتصاد ما درگذشته، قبل و بعد از انقلاب، یک اقتصاد دولتی بوده و هنوز هم دولتی است. این بخش خصوصی با تمام نقاط قوت و ضعف خود در این چند سال بیشتر دستوپا زده و سعی کرده است که از آن چیزی که هست حداقل پایینتر و ضعیفتر نشود چون قوانین، روشها و نگرش حاکمیت به کار عملاً تغییر نکرده است. در یک جاهایی ممکن است نیاز داشتهاند بخش خصوصی را مشارکت دادهاند و وقتیکه از آن برهه زمانی و آن نقطه بحرانی عبور کردهاند دوباره همان نگرش دولت گرایانه و تمرکزگرایی در کار دولت را تقویت کردهاند.
• دولت میگوید بخش خصوصی قابلیتهای لازم را ندارد و بخش خصوصی میگوید دولت حرفها و نظرات من را نمیشنود. این پارادوکس را به چه شکلی میتوان حل کرد؟
من موافق این نظریه که بخش خصوصی قابلیت ندارد نیستم و معتقدم که بخش خصوصی هم قابلیت دارد و هم توان علمی ولی بنیهاش ضعیف است. حرکتهای بزرگی که میخواهد صورت بگیرد یک پیشزمینههایی میخواهد. یکی از آنها قدرت مالی است. در کشورهای پیشرفته سازوکار بانکها و مؤسسات اقتصادی و حتی دریافت مالیات به صورتی به تصویب درآمده که بخش خصوصی را خودبهخود توانمند کرده است. اخذ تکنولوژی و دانش فنی درتمام دنیا وجود دارد و همه میتوانند آن را با اندکی جستوجو به دست بیاورند. فرض کنید که میخواهید یک تکنولوژی بیاورید که از بسیاری از مواد اولیهای که در کشور وجود دارد و یا حتی از پسماندهایی که در کشور وجود دارد استفاده بهینه بشود و یک تولید باارزش افزوده ایجاد شود. پیشزمینه همه این موارد هزینه کردن است. بخش خصوصی توان لازم در این بعد را ندارد چون تسهیلات بانکی با نرخ بهره بسیار بالا عملا امکان چنین مانوری را برای بخش خصوصی قرار نمیدهد. آن دسته از بخش خصوصی هم که دارای یک منابع مالی و اقتصادی و پشتوانهای است، وقتی میخواهند در یک کار اساسی و ملی سرمایهگذاری کنند یک نگرانی و دلواپسی دارند و آن هم عدمحمایت از طرف بخش دولتی است. با این نگرش که اگر هزینه بکند و تکنولوژی را وارد کشور کند و محصولی را به دست بیاورد، چه ضمانتی وجود دارد که این سرمایهگذاری وقتی به نقطه پایانش رسید از طرف دولت حمایت شود. از کجا ما این اطمینان را داریم که واردات مشابه آن به این تولید ضربه نزند. شما هر حرکتی میخواهید انجام دهید اولین ترس از انجام آن عدمحمایت از سمت دولت است. چه در سرمایهگذاری کوچک، چه متوسط و کلان. درواقع این دغدغه همیشه در ذهن یک تولیدکننده و صادرکننده هست که اگر من به نقطه پایانی در تولید رسیدم بعد ازآن چه اتفاقی برای من میافتد. آیا کالایی با وضعیت و تعرفه پایینتر وارد میشود یا نمیشود؟ در حال حاضر هر کالایی را که به ما بدهند وارد میکنیم. برای واردات ارز میدهند ولی همین ارز را اگر برای صادرات بخواهند بهعنوان پشتوانه تولید استفاده کنند، راهکارش بسیار ضعیف دیده شده است. بعضی از افراد با هر ترفندی بعد از سپری شدن زمان خیلی طولانی موفق میشوند سهم کوچکی بگیرند آنهم فقط برای یک کار.
• ما دو تا گلوگاه داریم. گلوگاه اولیه اتحادیه این است که بتواند جایگاه اصلی بخش خصوصی را به دولت بشناساند و یک جایگاهی برای خودش تعریف کند و در وهله بعد مطالبه گر و پیگیر باشد. نظر شما در این مورد چیست؟
وظیفه ماست که توانمان را اشاعه بدهیم ولی مهمتر از آن عزم دولتی است که آیا واقعاً تمایلی دارد که بخش خصوصی قدرت بگیرد یا نه؟ وقتیکه جامعه بازرگانی ما عملاً توسط حرکتهای بازرگانی تولیدکنندگان دولتی از صحنه کار خارج میشوند از این قضیه چه نتیجهای می توان گرفت . اکثر تولیدکنندگان بزرگ در حال ایجاد واحدهای صادراتی برای خودشان هستند، یعنی همه میخواهند از نقطه A تا Z تولید و صادرات را خودشان انجام دهند. کجای دنیا به این صورت تعریفشده است. در اکثر کشورها برای خرید از بورس باید از یک گزینه داخلی استفاده کرد یعنی با یک شرکتی که همخوان و همگروه است وارد مذاکره شده و آن شرکت با واسطه گری از بورس برای شما خرید میکند. ولی در کشور ما، از همه کشورهای دیگر میتوانند به صورت مستقیم از بورس خرید کنند و همچنین میتوانند از پالایشگاهها و پتروشیمیهای ما خرید کنند. عملاً وقتی این بستر برای مشتری باز میشود و قیمتی اعلام میشود که نسبت به قیمتی که یک بازرگان یا یک تولیدکننده صادراتی پیشنهاد میدهد جذابیت بیشتری دارد این یکی از راههای عدمحمایت از تولید منتهی به صادرات میشود .
• در حال حاضر چند سالی است که اتحادیه پیگیر بحث رگولاتوری است که درنهایت اگر رگولاتوری هم بخواهد به نتیجه برسد شاید منجر به یکسری شرایطی مانند به وجود آمدن شرکتهای خصولتی شود، یعنی عملاً دولت خودش تصمیم گیر و تصمیمساز بحث رگولاتوری باشد. شما این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
چیدمان اعضای یک گروه رگولاتوری اگر قرار باشد دوباره از بخش دولتی باشد، نتیجه آن، چیزی شبیه به خصولتی خواهد شد ولی اگر نمایندگان دولت بهعنوان ناظر و اعلامکننده سیاستهای کلی کشور در آن حضور داشته باشند و فرموله کردن قضیه را به بخش خصوصی بسپارند میتواند نتیجهبخش باشد، یعنی اینکه بخش خصوصی پیشنهادهای کاربردی و عملی خودش را در هر زمینهای که لازم است به شورای رگولاتوری اعلام میکند. در شورای رگولاتوری باید از تمام ارگانهای دولتی در آن حضور داشته باشند ولی از اجزای بخش خصوصی هم باید استفاده کنند. درواقع قدرت و برتری دولتی بر خصوصی در سازمان رگولاتوری نباید وجود داشته باشد وگرنه تبدیل به یک امر فرمایشی میشود. باید اطلاعات و روش کار از بخش خصوصی گرفته شود و با شرایط کشور مطابقت داده شود. بهترین آن را انتخاب کنند و در سازمان رگولاتوری به بحث و تبادلنظر گذاشته شود و به رأیگیری گذاشته شود و درنهایت تبدیل به یک قانون شود. رگولاتوری به این صورت معنا پیدا میکند و اگر قرار باشد یک رگولاتوری متشکل از وزرا و معاونین و مدیرانشان باشد فایدهای ندارد. رگولاتوری یعنی راهیابی بهترین و سالمترین و کاربردیترین روش که دربرگیرنده منافع ملی و خصوصی باشد. سهم دولت ازآنچه واقعاً در یک اقتصاد باز هست را بگیرد. مالیاتهایش را بگیرد و بقیه را آزاد بگذارد که بر طبق قانون کارشان را انجام دهند. این قوانین به سازمانهای دولتی که در حوزه تولید و صادرات ناظر هستند تسری می یابد و به طور مثال در بخش گمرک خطوط قرمز مشخص گردد و باقی موارد آزاد باشد . در بحث استانداردها هم همین است. در بحث فروشهای دولتی به همین شکل است. شما سازوکار بورس را ببینید. کجای دنیا بورس با این سیستم عمل میکند. بورس به یک شرکت واسطه و دلال تبدیلشده که فقط در پی سود و درصد خود از معاملات است . بورس یک توابعی دارد و باید قانون را هم بر من خریدار و هم عرضهکننده کالا اجرا کند. اجازه رقابت در هر کالایی تا یک سطحی در تمام دنیا صورت میگیرد. ما چنین چیزی در کشور نداریم و درواقع برای رقابت سقفی تعیین نشده است و این نوع رقابت، رقابت جنگل است نه جامعه انسانی. بحث رگولاتوری اینجا خودش را نشان میدهد. برای هر کس تعیین میکند وظیفهاش چیست و تا چه پلهای میتواند بالا برود. وقتیکه در جامعه بستر نامناسب باشد دیگر نمیشود توقع کار سالم داشت. زمینه بزه، تخلف، دزدی، قاچاق، تولید کالای نامرغوب و واردات کالای نامرغوب تقویت میشود.
• اینکه واحدهای تولیدی پایین دست دائماً اعلام میکنند که عرضه خوراک در بورس کالا اشتباه است و باید محصول نهایی عرضه شود ولی بخش فرادست چنین نظری ندارد کدام حرف درست است؟
بورس مکان خوبی برای کشف قیمت است به شرطی که این کار به روش درست انجام شود نه با اعمالنظر شخصی دیگران و یک کارگروه و سازوکار مشخصی برای تعیین قیمت وجود داشته باشد. واحد تولیدی نباید از بورس خوراک خود را تهیه کند. واحد تولیدی باید بر اساس ظرفیت و توانش، خوراک خود را مستقیماً از تولیدکننده موادش خریداری کند و سهمیه وزنی مشخص داشته باشد و قیمت را بورس با سازوکار درست تعیین کند.
• وزارت صنایع طی سالهای گذشته مبادرت به دادن مجوزهایی کرده که همخوانی با میزان خوراک واحدها ندارد و باعث شات دان شدن فعالیت آنها شده است. نظر شما در این مورد چیست؟
ما همیشه مشکل آماری داریم. این موضوع فقط در زمینه صنوفی که در اتحادیه ما هستند صدق نمیکند. مثلاً درزمینه کشاورزی نیز این مشکل وجود دارد و این موضوع باعث ناامنی شغلی شده است.
• بعضی از فضاهای کسب و کار تابع زمان هستند در اتحادیه هم کمیسیونهایی داریم که بر اساس زمان و شرایط کارشان به ورطه تعطیلی کشانده می شوند . آیا واقعاً اتحادیه میتواند این هدف را داشته باشد که بتواند زمینه فعالیت آنها را از محصول مورد نظر به شرایط دیگری برگرداند ؟
بله، به دلیل یک ناامنی اقتصادی که در کشور وجود دارد تفکیک فعالیتها در صنف ما صورت نگرفته است. کارتهای بازرگانی ما عام است و هیچکدام دستهبندی نشده است. در مورد اتحادیه ما و همکارانی که در این اتحادیه وجود دارند چون بستر کار تقریباً شبیه هم است و چون ما همیشه هم مشکل رگولاتوری داریم و هم قیمت و هم کالا و ماده اولیه، همکاران ما نمیتوانند از ظرفیتشان استفاده کنند و میروند به سمت کالایی که رونق بیشتری پیداکرده و بعد از اینکه آن کالا به نقطه اشباع رسید در کنار آن دامپینگ قیمت و رقابت ناسالم به وجود میآید. یکی از کارهایی که اتحادیه باید بکند این است که با همکاری بخش دولتی مشخص کند که اگر بنگاهی مثلاً روغن تولید میکند و از طرفی تمایل دارد که کار شیمایی و هیدروکربنی هم انجام دهد، باید ساختار آن بنگاه تولیدی کاملاً تغییر کند و یا یک بنگاه جدید تأسیس کند. در این صورت مشخص میشود که چه کسی باید به چه کسی سرویس بدهد و هرکسی باید چه مقدار ماده اولیه دریافت کند.
• نظر شما راجع به رویکرد هیئتمدیره چیست؟ بعضی از اعضاء نظرشان این است که در ارتباط با سازمانهای متعامل و هرجایی که به نوعی نهاد موازی اتحادیه است باید لحن مطالبه گر داشته باشیم و عدهای دیگر به تساهل و تسامح اعتقاد دارند. نظر شما در این مورد چیست؟
جایی نیاز است که موضع گیری قاطع و مستحکم داشت و بهصورت منطقی معترض شد و یک جایی هم باید غیر از این عمل کنیم و درجایی که منافع ملی و سیاست کلی کشور، ما را از یکسری مسائل محروم کرده، تساهل و تسامح لازم است. آنچه ما را آزار میدهد سیاستهای خارجی مملکت ما نیست بلکه سیاستهای داخلی است که بیشتر به ما ضربه میزند. با دست خود اجازه میدهیم که بازاری که در اختیار ما بوده به راحتی از دست ما خارج شود.
• بهترین ایدهای که طی دو سال آینده فعالیت هیئتمدیره قرار است عملیاتی شود چه چیزی است؟
اولویت اول تقویت انسجام داخلی، رفع یکسری اختلافات قابل حل و یک توافق 80 درصدی کلی در داخل اتحادیه و کمیسیونهای آن و دوم، مطالبه گری و حضور در نهادها و سازمانهایی که از نظرات اتحادیه استفاده نمایند . اتحادیه باید با روش منطقی راه خود را باز نماید . درجایی که لازم است فشار آورده و درجایی دیگر مباحثه کند. بحث اول ما همیشه مباحثه و دیالوگ است. درجایی که لازم باشد موضع بگیریم حتماً موضعمان را بگیریم. مهمترین اولویت صدای واحدی است که باید از داخل اتحادیه بیرون بیاید.
• یک پیشنهادی که وجود دارد این است که اگر اتحادیه به سمت صنفی شدن حرکت کند و خودش بتواند مجوز بدهد و نظارت کند آیا میتواند جذاب باشد؟
جذابیت دارد ولی نه صد در صد. برای اینکه دادن قدرت بهطور مطلق به هر سازمانی مفسده ایجاد میکند. وقتی وزارت صمت میخواهد یک مجوزی را صادر کند باید آمارش را از اتحادیههای صنفیاش بگیرد.
• اتحادیه درزمینه مارکتینگ و بازار سازی چه وظیفهای دارد؟
قطعاً وظیفه اتحادیه هست ولی این خودش یک پیشزمینه میخواهد و آن هم اعضاء و کمیسیونهایش هستند. ما سنتی کار میکنیم و فکر میکنیم اگر یک بازار هدف پیدا کردیم دیگری حق ورود به آن را ندارد. این یک نگرش غلط است که در ما وجود دارد. و حاضر نیستیم در قالب مشارکت و کنسرسیوم با همدیگر کارکنیم. چون حاضر نیستیم حقوق همدیگر را رعایت کنیم. اگر ما با دید تشکلی به قضیه نگاه کنیم و وقتی وارد یک بازارمی شویم به مشتریان همدیگر احترام بگذاریم و دنبال تصاحب مشتریان یکدیگر نباشیم قطعاً موفق خواهیم شد.
• چه شرایطی باید ایجاد کرد که با ارگانهایی مثل ستاد بهروز باشیم؟
هر وقت ما چابک بودهایم و پیشدستی کردهایم و فکر جدیدی داشتیم راهگشا بوده است، و از نظرات ما استفاده کردهاند. وقتیکه بدانیم که چه چیزی نیاز داریم و در کنارش چه توقعاتی از ما دارند و سعی کردیم این نیازها و توقعات را تا آنجایی که میشود به هم نزدیک کنیم، آنجا زمانی بود که ما بیشترین و بهترین تعامل را داشتیم.
• برای اینکه بتوانیم از همایش هایی که هر ساله برگزار می کنیم خروجی خوبی به دست آوریم چهکاری میتوان انجام داد؟
اولاً همایش بخشی از یک روز است و واقعاً نمیشود هر چیزی که میخواهیم را از آن به دست بیاوریم. همایش یک کانونی است که هرساله جمع کثیری از اعضاء و بخشی از مهمانان ما باهم روبرو میشوند. مهمانان ما در بعضی از سالها اشخاص بلند پایه دولتی بودهاند و در رأس سازمانها و ارگانها قرار داشتهاند. ما در همایش بیشترین نتیجه را از آنها داشتهایم یعنی یک موضوعی را باز میکنیم که در طول یک سال آن را مطالبه میکنیم.
• در مورد نمایشگاه پاییندستی چه استراتژی باید ایجاد شود تا بیشترین بهرهبرداری را از آن داشته باشیم؟
نخستین کاری که باید انجام داد این است که مخاطبمان را در آنجا زیاد کنیم. کسانی باید حضورداشته باشند که بخشی از حلقه مفقوده کار ما هستند. مثل تجهیزاتیها، تولیدکنندگان بزرگ و غیره. ما در آرایشمان بزرگان را کم شرکت میدهیم. دلیلش بعضی مواقع قانعکننده است. چون آنها وقت کمتری دارند و بزرگتر میبینند و معضلاتشان شاید کمتر از اعضای کوچکتر اتحادیه باشد. آنها خودشان را در این نمیبینند که بیایند و اگر هم بیایند بیشتر حالت تشریفاتی دارد ولی در بعضی مواقع که مشکلاتشان از جنس مشکلات اعضای ماست، میزان مشارکتشان بیشتر میشود. ما نباید این فرصتها را از دست بدهیم.
• ادامه این روند برگزاری کمیسیونهای ما از دید شما مطلوب است یا باید تغییراتی در آن صورت گیرد؟
اگر به این شکلی که وجود دارد باشد، خیر، فایدهای ندارد. یک اتحادیه خوب باید همه اجزای آن خوب باشند. کمیسیونهایش باید حرف بزنند، نقد بکنند و در آخر نتیجهاش را به هیئتمدیره ارجاع دهند. هیئتمدیره باید هیئتمدیره چابک و هوشیاری باشد. دبیرخانه باید یک دبیرخانه فعال باشد. اگر اینها کنار هم قرار بگیرد نتیجهاش مثبت خواهد شد. وقتی خوراکی از سمت پایین به سمت بالا نیاید، وقتی منطق جاری نباشد، وقتی با همدیگر با لحن منصفانه در درون کمیسیونها صحبت نکنند و مشکلات را حل نکنند و به یک حرف واحد نرسند هیچ کاری پیش نمیرود.