دنیای انرژی: نادی صبوری
مقدمه : قیمت بنزین بالاخره تغییر کرد، ظاهرش این بود که این تغییر یک شبه رخ داد، اما اگر سر نخ را بگیریم و به چند ماه عقبتر برگردیم، تصمیم برای تغییر قیمت بنزین به خاطر هزار و یک دلیل که به نظر میرسد کاستن از انگیزه قاچاق مهمترینش بوده از مدتها پیش وجود داشت و یک بار هم مدیر روابط عمومی شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی، به خاطر اینکه خبرهایی در مورد آن را با چند رسانه از جمله فارس و تسنیم در میان گذاشته بود طعم بازداشت چند ساعته را چشید. مردم، مانند هر مصرفکنندهای در هر جای دنیا، واکنش خوبی به این تغییر نشان ندادهاند؛ طبیعی است، تا دیروز برای یک کالا N تومان پرداخت میکردی و امروز قرار است N ضرب در 3 پرداخت کنی، اصلا حس خوشایندی ندارد و البته دغدغه اصلی مردم هم به نظر میرسد افزایش قیمتی است که انتظار دارند روی کالاها پیش بیاورد، هر چند از آن طرف هم احتمالا اگر افزایش قیمت بنزین صورت نمیگرفت، بودجه 99 با مالیاتهای سنگینی بسته میشد که در نهایت به افزایش هزینه تمام شده تولید کالاها منجر میشد و باز هم میشد همان آش و همان کاسه. در این گزارش سعی کردیم 2 دیدگاه در مورد دستکاری قیمت بنزین و کلانتر از آن، انرژی را در مقابل هم بیاوریم. یکی از جواد صالحی اصفهانی اقتصاددان ایرانی فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد که اکنون در دانشگاه ویرجینیا تک به تدریس اقتصاد مشغول است و دیگری فرشاد مومنی استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که به سخنرانیهایش در موسسه دین و اقتصاد مشهور است. چرا این دو نفر؟ چون هر دوی آنها در میان گروه همفکران خودشان این ویژگی را دارند که خوب میتوانند مباحث را جمعبندی کرده و از منظری کلی و همچنین با در نظر گرفتن ویژگیهای خاص سپهر اقتصادی ایران آن را تحلیل کنند، هر چند در اینجا باید این نکته را نیز در نظر گرفت که فرشاد مومنی گاهی اوقات از ادبیات آکادمیک دور میشود. . برای اینکه بدانیم ما در تاریخ کشورمان تنها مردمی نیستیم که شاهد یک شبه چند برابر شدن قیمت سوخت باشیم، تحلیلی از هادی صالحی اصفهانی برادر جواد صالحی اصفهانی درباره تجربه دوبرابر شدن قیمت بنزین ایران در دهه 40 هم ضمیمه این مطلب شده است.
چند ماه قبل، جواد صالحی اصفهانی که اساسا از خانوادهای اقتصاددان و اقتصادخوانده میآید، در یک گفتوگوی ویدیویی که در وبسایت اقتصادنگار منتشر شد شرکت کرد، آن موقع هنوز خبری از تصمیم برای تغییر قیمت بنزین نبود اما آمارهای قاچاق سوخت هر روز از گوشه و کنار شنیده میشد، قیمت ارز تغییرات زیادی کرده بود و اختلاف شدید قیمت سوخت میان ایران و کشورهای همسایه به ویژه افغانستان، انگیزه قاچاق را بسیار بالا برده بود. اما چیزی که صالحی اصفهانی در این گفت و گو از آن صحبت میکرد قاچاق نبود، از دید اقتصاددان کهنهکار و دنیا دیدهای مانند او چیز مهمتری در این میان با واقعی نبودن قیمت سوخت و به طور کلی «انرژی» در حال قربانی شدن بود: تولید و اشتغال. در جایی از این گفت و گو این استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیا تک میگفت: «من اهل نیشابور هستم، چند وقت پیش به شهرم رفته بودم و دیدم کارخانهها چقدر مکانیزه شدهاند.» خب احتمالا به نظر شما میآید که چقدر خوب که یک ناظر بیرونی درباره کارخانههای ایران همچین نظری داشته باشد، اما ادامه صحبتهای صالحی اصفهانی بعد دیگری از ماجرا را نشان میدهد: «برایم عجیب است، وقتی کارگر پشت در کارخانه بیکار باشد دستگاههای مکانیزه در حال فعالیت باشند». این اقتصاددان در ادامه در این گفت و گو شرح میدهد که از نظر او چیزی که باعث میشود کارگر پشت در کارخانه بیکار باشد اما در کارخانه از تجهیزات مکانیزه استفاده شود «غیر واقعی بودن قیمت انرژی» است. وقتی مجری از او سوال میکرد که یعنی مثلا حرکت کارخانههای اروپایی به سمت مکانیزهتر شدن به این دلیل بوده که قیمت کارگر برایشان گرانتر تمام میشده او جواب میداد که دقیقا این انتخاب کارخانههای اروپا از سر اجبار به خاطر گران بودن نیروی کار بوده است، چیزی که در ایران صدق نمیکند. نیروی کار در ایران به گواه شاخصهای مختلف، نیروی گرانی نیست اما با این وجود همواره در رقابت با چیزی بوده که به گرد پای آن رسیدن کار راحتی نیست: «یارانههای سنگین انرژی». تجربه یک شبه چند برابر شدن قیمت سوخت البته در تاریخ ایران نمونه مشابه دارد. این چیزی است که یک بار هادی صالحی اصفهانی برادر جواد صالحی اصفهانی که او هم در امریکا البته در دانشگاه ایلینویز اقتصاد تدریس میکند در یک گفتوگوی ویدیویی به آن اشاره میکند. طبق روایت او، اوایل دهه 40 که هادی یک دانشآموز در نیشابور بوده، قیمت بنزین در ایران یک شبه 2 برابر میشود. اما یک تفاوت عمده این تغییر با تغییری که اکنون در بنزین رخ داده این بوده که در آن دهه تصمیم بر این میشود که قیمت بنزین ایران به عنوان یک تولیدکننده نفت «بالاتر از قیمت جهانی» قرار بگیرد و حتی گرانتر از قیمت بنزین امریکا باشد. تفاوت دوم هم در تصمیمی است که برای منابع مالی آزاد شده از محل افزایش قیمت گرفته میشود. سیاستگذاران دهه 40 منابعی که از بالا رفتن قیمت سوخت آزاد میشود را صرف توسعه زیر ساخت و یک سری برنامههای آموزشی از جمله اعزام دانشجو به خارج از ایران میکنند، تغییر اخیر در قیمت بنزین و رسیدن حالت غیر سهمیهای آن به لیتری 3000 تومان اما آنطور که اعلام شده تماما قرار است صرف حمایت از اقشار ضعیف جامعه بشود که البته برای فهم این تدابیر لازم است موقعیت فعلی ایران در حوزه بینالملل را نیز از یاد نبریم. اما به هر حال اگرچه بسیاری اقتصاددانها همواره از واقعی شدن قیمت انرژی حمایت میکنند و آن را متضمن بهتر شدن وضعیت مردم در میانمدت و درازمدت میدانند، هستند کسانی که شاید البته با نگاهی بیشتر کوچه و بازاری و کمتری تاریخی و علمی، اما پرطرفدار، هم کل این سیاست را زیر سوال میبرند و هم در بهترین حالت اجرای آن را منوط به وجود شرایطی خاص میکنند، شاید بتوان «فرشاد مومنی» را سردستهی آنها دانست که زمان فعلی را زمانی نامناسب برای این تغییر توصیف کرده است . آنطور که ایلنا جدیدترین صحبتهای این استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی را پوشش داده، او در این اظهارات نسبت به تبعات «انسانی»، «اجتماعی» و «محیط زیستی» افزایش قیمت حاملهای انرژی در ایران هشدار داده است. مومنی در اثبات این ادعای خود گفته است که در گزارش کمیسیون بهداشت و کمیسیون اجتماعی مجلس و نیز وزارت بهداشت به صراحت اشاره شده است که پیش از تجربه افزایش قیمت حاملهای انرژی در دی ماه 1389، سالانه یک درصد جمعیت ایران از ناحیه هزینههای کمرشکن درمان به زیر خط فقر میافتادند در حالی که در اولین سال پس از اجرای این سیاست ضریب آن به 3 برابر افزایش یافته است. این اقتصاددان گفته است تقریبا تمامی مطالعات نشان دهنده این هستند که هزینههای سلامت در ایران با هر یک واحد افزایش سطح عمومی قیمتها 2.5 تا 3.5 برابر افزایش مییابند، جملاتی که البته باید در نظر داشت با توجه به وعدهای که در خصوص ثابت ماندن سطح قیمتها در افزایش قیمت بنزین که اخیرا اعمال شده داده شده است، میتواند این بار رخ ندهد. با نگاهی به دیدگاههای مختلفی که درباره قیمت سوخت و انرژی وجود دارد، فارغ از اینکه تصمیم اخیر به مذاقمان خوش آمده یا نه و فارغ از اینکه در روزها و ماههای پیش رو چه اتفاقی رخ دهد، میشود یک چیز را با اطمینان گفت: رویدادهایی که این روزها شاهد آن هستیم احتمالا در آن دستهای قرار خواهند گرفت که مثل تغییرات دهه 40، دههها بعد درباره اثراتی که بر آینده ایران گذاشتهاند بحث خواهد شد.