دنیای انرژی: نادی صبوری
کافیست همین حالا وبسایت یک خبرگزاری یا روزنامه را باز کنید، بدون بر و برگرد میتوانید یک یا چند گلایه که از طرف فعالان عرصه اقتصاد از سیاستگذاریها در این بخش شده است را پیدا کنید. اگر ذرهبین را نزدیکتر بیاوریم و بخواهیم فعالان اقتصادی در حوزههای مرتبط با نفت و گاز را در نظر بگیریم سالی چند بار بحث خوراک و نرخ ارز و مسائل این چنینی مورد بحث قرار میگیرد. واقعیت این است که فارغ از اینکه اساسا این گلایهها چقدر به حق و چقدر بدون در نظر گرفتن شرایط هستند نشان میدهند دغدغهی بسیار پررنگ در میان اذهان فعالان اقتصادی سیاستها و تصمیمگیریهای دولتها است. اما این وضعیت که به ویژه برای گروههایی که به دنبال «صادرات» هستند بیش از بقیه با اهمیت به نظر میرسد از کجا به وجود آمده است؟ . این پرسشی بود که برای یافتن پاسخش به سراغ چند نفر از مدیرانی که آنها را خوشفکرتر از همکارانشان میشناختم رفتم. یکی از آنها محمد حسن پیوندی بود، کسی که سالهای طلایی پتروشیمی ایران را از نزدیک دیده و بعد از آن نیز در سطوح بالای مدیریتی به فعالیت ادامه داده است. انتخاب مهندس پیوندی یک دلیل دیگر هم داشت، او چندی پیش کتاب نگرش تحلیلی در صنعت پتروشیمی ایران را منتشر کرد که بیانگر این است که خود در این زمینه یک تئوریسین به حساب میآید.
مهندس محمد حسن پیوندی وضعیت فعلی اقتصاد ایران را به بیماری تشبیه میکند که دو اتفاق را میتوان به عنوان عوامل اصلی ابتلایش به این بیماری معرفی کرد. عامل اصلی از دیدگاه او خصوصیسازی و اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی است بدون در نظر گرفتن شرایط برنامه افق ۱۴۰۴ است. او میگوید: در زمان اجرا شدن اصل ۴۴ به عنوان خصوصیسازی در ایران، به تاثیر این اصل روی اقتصاد و برنامههای بلند مدتی که از قبل در ایران وجود داشت توجه نشد. مثلا افق ۱۴۰۴ زمانی که نوشته شده بود قرار نبود خصوصیسازی اتفاق بیافتد. او ادامه میدهد: با شروع واگذاریها پشت پیکر اقتصاد برای رسیدن برنامههای افق ۱۴۰۴ خالی میشود و سلسله مشکلاتی از اینجا با زمین خوردن این پیکر شروع به بروز میکنند. مثلا قرار بوده پتروشیمی ایران در افق ۱۴۰۴ از نظر ارزشی در منطقه اول باشد و پشتوانه رسیدن به این برنامه قدرت اقتصادی دولت بود. برای اینکه باز هم بتوانیم درک بهتری نسبت به وضعیتی که اکنون ایران از نظر اقتصادی در آن قرار گرفته پیدا کنیم، بخشی از اظهارات محمد حسن پیوندی که حاصل تعمقش برای نگارش کتاب بوده کمککننده است. او میگوید: در وهله نخست اینکه یک کشور انقلابی بی برو برگرد تمایل به خودکفایی دارد، ایران هم این خاصیت را دارد. در ایران این تمایل باعث میشود حجم زیادی سرمایهگذاری زیرساختی در خودکفایی و در واقع برای تولید همه چیز انجام شود. در نتیجه این سرمایهگذاریها حجم زیادی کارگاه ایجاد میشود در حالی که این سرمایههای زیر ساختی وقتی به بلوغ میرسند یا تقاضا برایشان وجود ندارد یا کم است. عامل کلان بعدی که بیماری اقتصاد را دامن میزند از نظر مهندس پیوندی تحریم است. تحریمی که اتفاقا در تشدید تمایلات خودکفایی نیز نقش بازی میکند. او در مورد تحریم میگوید: در تحریم پیشرفت سخت است. وقتی تحریم به شما آن هم با حداکثر فشار تحمیل میشود اولویتهای دیگری برای شما مطرح میشود. آن اولویتها است که باعث میشود اثر منفی روی فعالیتهای اقتصادی بگذارد. هر سرمایهگذاری در درجه اول چیزی که برایش اهمیت دارد امنیت است. اگر در این شرایط بخواهید رونق تولید داشته باشید باید اول امنیت داشته باشید.
در کنار این دو عامل اصلی، عوامل تبعی دیگری هم وجود دارند که میتوان رد پایشان را در وضعیت فعلی دید. پیوندی که سال ۲۰۱۵ از سوی نشریه ICIS در زمره ۴۰ مدیر برتر پتروشیمی جهان قرار گرفت بر این باور است روند اجرایی شدن سیاستهای اصل ۴۴ باعث شد اقتصاد ایران پیچیدگی بیشتری هم پیدا بکند. او این بخش را این طور تشریح میکند: نحوه خصوصیسازی هم با حالت ایدهآل آن فاصله داشت، در واقع از دولت برداشته شد و به صندوقهای بازنشستگی که بخش خصوصی خالص نیستند منتقل شد. پشت برنامهی ۱۴۰۴ به این ترتیب خالی شد. عمده توان و پشتیبان این افق صنعت پتروشیمی بود و عمده واگذاریها هم در این صنعت متمرکز شد. اینجا پای صندوقهای بازنشستگی به میان آمد که به خاطر ذاتشان نمیتوانستند نقش پشتیبانی دولت برای برنامههای دراز مدت را بازی کنند. این صندوقها باید دو کار انجام بدهند : ارزش سپردههای بازنشستگان را حفظ کنند، خاصیت ایجاد ارزش افزوده هم داشته باشند. این دو وظیفه باعث میشود صندوق بازنشستگی نه قدرت سرمایهگذاری دراز مدت بلکه قدرت سرمایهگذاری کوتاه مدت هم نداشته باشد.
• چطور قیر و روغنسازی به دردسر افتاد
یکی از مثالهایی که مهندس پیوندی درباره نقصهای واگذاری میزند اتفاقا به واحدهای فعال در تولید روغن و قیرسازی مربوط میشود. او میگوید: یک وقتی قیرسازیها و روغنسازیها صددرصد دولتی بودند. در جریان واگذاری، قیر و روغن را از واحدهای پالایشگاهی جدا کردند و طی شرایطی این بخشها باز هم زیردست بخش خصوصی وابسته به صندوقهای بازنشستگی رفت. تا اینجا هم باز مشکلی نیست. مشکل در واقع به دلیل فقدان دیده شدن تمهیدات کافی در زمان واگذاری ایجاد شد. مثلا گروههایی با وعده خریدن قیر و روغن با قیمتهای بالاتری از آنچه که زمان خصوصیسازی منعقد شده به سراغ پالایشگاه رفته اند. پالایشگاه بر اساس این صحبتها واحد قیرسازی درست کرده و در نتیجه در کل تزلزل به وجود آمده. راهکار چه بوده؟ زمانی که یک واحد پالایشگاه در حال جدا شدن بوده باید این موضوع محکم نوشته میشد که این خوراک تا ۲۵ سال جز شما به کسی داده نخواهد شد. چالش دیگری که این مدیر حوزه پتروشیمی به معرفی آن میپردازد، روش اشتباه ایفای نقش رگولاتوری در وضعیت فعلی است. او در این مورد عنوان میکند: در حال حاضر در درک دقیق مفهوم خصوصیسازی یا همان واگذاری دچار مشکل هستیم، مقررات رگولاتوری باید بیشتر روی مقولههای استاندارد ایمنی و حفظ استانداردهای آموزشی که بعضا روی منافع ملی و ایمنی عوامل تولید اثرگذار است متمرکز شوند، در حال حاضر اما این مقررات گاهی دست و پای سرمایهگذار را برای انگیزههای توسعه میبنند. او در این مورد به یک مثال پرداخته و عنوان میکند: مثلا اگر صاحب یک مجتمع متانول میخواهد محصول خود را به پروپیلن یا هر محصول دیگری تبدیل کند باید برای این کار مجوز بگیرد. در حالیکه معنی خصوصیسازی این باید باشد که قبول کنیم سرمایهگذار بخش خصوصی این درک و عقل و فهم را دارد که در چه زمانی، چه منطقهای و چه مقدار کالای خود را در زنجیره تولید و ارزش، یک یا چند مرحله توسعه بدهد. رگولاتوری حاکم فعلی این طور است که باید به دولت مراجعه کرده و بگویید آقا اجازه میخواهم کالای X را به Y تبدیل کنیم. اجازه میدهید؟ و پاسخ دولت اینکه باید مطالعات امکانسنجی مورد تایید ما باشد . اینجا دیگر سرمایهگذار در کانالی از شیوهنامه و قانون و مقررات می افتد که زمان زیادی از دست میدهد و در نهایت پاسخ خیر میشنود. در واقع حتی اگر قرار است سرمایهگذار از منابع صندوق توسعه استفاده کند که در آن حالت مجوز بررسی مفهومی دارد، آن جا هم در واقع بانک عامل است که قاعدتا باید توان و تخصص کافی برای اطمینان از مطالعات امکانسنجی و ایجاد ارزش افزوده این سرمایهگذاری را داشته باشد.
• چالش دیدگاه عدالت بدون پشتوانه اقتصادی
از طرف دیگر در ایران برخی تصمیمها با دیدگاه عدالت محور اجرا میشوند، یکی از این تصمیمها از نظر قائم مقام سابق شرکت ملی صنایع پتروشیمی، توزیع یارانه نقدی است. او میگوید: این تصمیم دیدگاه عدالت داشت اما عدالت هم باید زیربنای اقتصادی داشته باشد. وقتی حساب میکنیم که از زمان توزیع یارانه نقدی تاکنون چه منابعی در این زمینه صرف شد که میتوانست در اقتصاد مولد تزریق شود شبیه حالتی به نظر میرسد که کسی پولش را در بانک میگذارد و نه از سود پول بلکه از اصل پول برداشت میکند و زندگی میگذراند. از نظر نویسنده کتاب نگرش تحلیلی در صنعت پتروشیمی ایران، معضل نرخ خوراک پتروشیمی هم از عوارض جانبی خالی شدن پشت برنامههای اقتصادی ایران به دنبال واگذاریها به شمار میرود. از دیدگاه او قبل از اینکه این مدل خصوصیسازی انجام بشود خوراک و محصول پتروشیمی در دست دولت بود. وقتی این اتفاق افتاد دولت دید درآمدش از پتروشیمیها خوراک است و در نتیجه هر سال در ستون درآمدی بودجه اینکه نرخ خوراک باید متاثر از نرخ ارز و متغیرهای دیگر چطور تعیین شود به میان میآید.
معضل نرخ خوراک که به دنبال آن چند مشکل تبعی دیگر هم همواره گریبانگیر هم فعالان اقتصادی و هم سیاستگذاران میشود از نظر پیوندی دو راه حل دارد. او میگوید: مزیت ایران بدون برو برگرد گاز است. در سرمایهگذاریهایی که خوراک گاز دارند، بعضا خوراک تا ۶۰ درصد قیمت تمام شده را تشکیل میدهد. سرمایهگذار در استاندارد سرمایهگذاری ۱۵ تا ۲۵ سال زمان استهلاک سرمایهگذاری در نظر میگیرد که در این مدت باید فاکتور خوراک تابع تغییرات قیمت بینالمللی یا منطقهای باشد نه نیاز ستون درآمدی بودجه باشد. روش اول که میتواند خیال سرمایهگذار را از این بابت راحت کند این است که در سرمایهگذاریهایی که از این به بعد میخواهد انجام شود دولت خط اول تولید را خودش انجام بدهد. این طور شائبه رانت هم برداشته میشود. به این ترتیب مواد پایه مثل اتیلن، الفینها ، آروماتیک، متانول و اوره توسط خود دولت تولید میشوند. این مواد قیمت بینالمللی دارند و دیگر تکلیف سرمایهگذار در قبال سرمایهگذاریهای زنجیره تولید و ارزش روشن است. راه دومی که مهندس پیوندی پیشنهاد میکند این است که سیاستگذار گاز را انفال بداند و بگوید به همین خاطر برای بخش خصوصی این نرخ ۱۵ سال ثابت یا با نرخ منطقه یا جهان در نظر گرفته میشود.
پیوندی در مورد اینکه برگزاری نمایشگاه و همایش از سوی فعالان بخش خصوصی تلاشهایی است که در شرایط فعلی برای بقا انجام میشود عنوان میکند: در شرایط فعلی همه در ایران تحت تاثیر این شرایط هستند. این شرایط باید گذرانده شود و معجزهای از باب اقتصاد در آن اتفاق نمیافتد. شما در شیب سخت سنگلاخ دارید حرکت میکنید. این را باید پذیرفت که ممکن است به همان دلیل که ارزش پول ما دچار افت و خیز میشود کار و سرمایه ما نیز دچار افت و خیز میشود از تامین متریال تا کاتالیست و بازار و تقاضایی که قبلا برای آن فراوان بوده است. باید این شرایط را تحمل کنیم. چارهای جز تحمل این وضعیت نیست.