سارا مالکی - دنیای انرژی
صنایع پاییندست نفت و گاز به عنوان بخشی استراتژیک در کشورهای تولیدکننده نفت و گاز همواره از سوی دولتها و بخش خصوصی مورد توجه قرار داشتهاند. اما در این میان تقابل دولت و بخش خصوصی میتواند مانع از پیشرفت واقعی صنایع پاییندست باشد. این تقابل به خصوص در پاییندست نفت و گاز ایران مشاهده میشود تا آنجا که ایمان ناصری، مدیر بخش خاورمیانه شرکت بینالمللی مشاوره نفت و گاز FGE عقیده دارد این تقابل دیدگاه باعث شده صنایع پاییندست در ایران در میانه راه توسعه باقی بماند. این اتفاق در حالی رخ داده که در ایران پتانسیل فراوانی برای توسعه و بهبود صنایع پاییندست وجود دارد. در گفتگو با ناصری تلاش شده مباحث و چالشهای مختلف در پاییندست نفت و گاز با نگاهی به تجربههای جهانی، مورد بررسی قرار گیرد. در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
• جایگاه صنایع پاییندست نفت و گاز ایران را نسبت به سایر کشورهایی که در این زمینه فعالیت دارند چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ به این سوال دشوار است زیرا صنایع پاییندست در کشورهای مختلف وضعیتهای متفاوتی دارد و به بررسی دقیقی نیازمند است اما اگر ما از تمام این کشورها یک طیف در نظر بگیریم، ایران در میانه این طیف قرار دارد. به این معنا که در زمینه پاییندست صنایع نفت و گاز متاسفانه نمیتوان گفت ایران وضعیت خیلی خوبی دارد. این شرایط هم به میزان توسعه نامتوازن صنایع پاییندست بازمیگردد و هم به میزان تنوع محدود این صنایع در پالایشگاهها و... . این حد متوسط در کیفیت، پیچیدگی و به روز بودن محصولات تولیدی ایران در بخش پاییندست نفت و گاز نیز وجود دارد. با این حال خیلی کشورهای دیگر هستند که در این زمینهها نسبت به ایران وضعیت بدتری دارند. بنابراین ایران قطعا در صنایع پاییندستی نفت و گاز جا برای پیشرفت و توسعه و بهبود دارد البته باید به خاطر داشته باشیم که این توسعه و بهبود و ارتقای کیفیت با هزینههایی همراه است که باید در رابطه با آنها همواره یک آنالیز هزینه-فایده داشت تا مشخص شود چه میزان و چه مدل سرمایهگذاری در این بخش به نفع کشور و بخش خصوصی است. به عنوان مثال بحث پالایشگاه سیراف و ظرفیت ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار بشکهای میعانات گازی آن برای تولید نفتا یا حتی رفتن به بخش پتروشیمی در این سایز و ابعاد، امروزه شاید چندان با سودآوری همراه نباشد اما خوب قطعا جا برای توسعه و پیشرفت در این بحث وجود دارد.
• ازسال ۸۲ به این سو جنبش خصوصیسازی در ایران آغاز شد اما منطبق با روح قانون به پیش نرفت و منجر به شکلگیری بخشی شد که اصطلاحا به آن «خصولتی» میگویند. از نگاه شما اجرای ناقص قانون خصوصیسازی در بخش پاییندست صنعت نفت و گاز ایران چه اثراتی به جای گذاشت؟
اصولا پاییندست صنایع نفت و گاز جز بخشهایی بود که باید خصوصیسازی میشد و نه خصولتیسازی، زیرا با اجرای ناقص خصوصیسازی در این بخشها، راندمان کاری و دامنه اثرگذاری تصمیمات خیلی پایین میآید به این معنا که جایی که باید تصمیمگیریها اقتصادی باشند؛ چنین نیستند و این به زیان این صنعت است. در واقع صنایع پاییندستی بنگاههایی اقتصادی هستند که نمیتوانند در اختیار و انحصار دولت باشند و باید بر اساس منطق اقتصاد اداره شوند. به همین دلیل من فکر میکنم عمده مشکلات این بخش مانند عدم توسعه مناسب و تولید محصولات با کیفیت نامناسب که باعث شده صنایع پاییندست ایران در میانه راه گیر کنند و در پاسخ قبل هم به آن اشاره کردم؛ اثرات همین مدیریت نادرست این بخشها به دلیل اجرای ناقص خصوصیسازی است. در واقع اگر فرمان توسعه به طور کامل به دست بخش خصوصی داده میشد قطعا این بخش برخوردی واقعی با شرایط داشت و توسعه را بر مبنای نیازها و واقعیات این صنعت پیش میبرد.
• آینده صادرات فرآوردههای نفت، گاز و پتروشیمی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
در پاسخ به این سوال باید بگویم ما تا زمانیکه تحت تاثیر تحریمهای یکجانبه آمریکا هستیم نسبت به وضع فعلی بهبود قابل ملاحظهای نخواهیم داشت. در واقع تحت شرایط فعلی نمیتوانیم نفت و فرآوردههای نفتی را به راحتی صادر کنیم. با این حال شواهدی از رصد کشتیها وجود دارد که بر مبنای آن گفته میشود صادرات فرآوردههای نفتی و پتروشیمی ایران نسبت به شرایطی که در آن قرار داریم خوب بوده و نسبتا از تحریمها صدمه ندیده است. اما به هر حال ایران برای حفظ همین میزان فروش به دلیل وجود تحریمها با مشکلاتی روبهرو است از جمله آنکه به دلیل تخفیفهایی که برای جذاب کردن محصولات خود ارایه میدهد از درآمد کافی نمیتواند برخوردار باشد و با پتانسیل محدود شدهای مواجه است که اگر تحریمها نبود قطعا فراتر از حدود فعلی بود. اما اگر فرض کنیم و امیدوار باشیم که تحریمها در آیندهای نه چندان دور برداشته شوند؛ بازار بسیار وسیع فرآوردههای نفت خام و پتروشیمی بار دیگر در اختیار فعالان این بخش خواهد بود. بازار این محصولات بر خلاف نفت خام از وسعت زیادی برخوردار است و صادرکنندگان این فرآوردهها در ایران نیز با توجه به فعالیت بخش خصوصی، متعدد هستند. به این ترتیب به علت بزرگ بودن بازار فرآوردهها میتوان گفت بحث سهم بازار در اینجا نسبت به نفت خام یا حتی گاز مایع و الانجی که محدودیتهایی دارد چندان دارای اهمیت نیست و میتوان به خوبی در بازار فرآوردههای نفتی نقشآفرینی کند.
• شما در بخشی از صحبتهای خود به کیفیت نه چندان بالای فرآوردههای نفتی در ایران اشاره کردید. به این ترتیب شما عقیده دارید کیفیت این محصولات همسطح استانداردهای جهانی نیست؟
در این رابطه باید گفت ایران هنوز کیفیت همه فرآوردههای نفتی خود را با آخرین استانداردها منطبق نکرده است. البته بازار همه فرآوردههای با کیفیت پایینتر از نقطه نظر گوگرد یا خصوصیتهای فرآوردهها را نیاز دارد و ایران میتواند چنین محصولاتی را به فروش برساند اما بحث حجم تقاضا و رشد تقاضا دیگر در فرآوردههای با سطح استاندارد پایینتر وجود ندارد و این یک مشکل است. بنابراین تولیدکنندگان فرآوردههای نفتی باید سعی کنند به مرور تولیدات خود را به لحاظ حجم و کیفیت با استانداردی که تقاضای جهانی مدنظر دارد؛ تطبیق دهند. این راهی است که در دنیا همه به دنبال آن هستند. در واقع اگر به سرمایهگذاریها در دهههای گذشته نگاه شود؛ سرمایه همواره به دنبال تقاضای بازار رفته و فعالان این حوزه در ایران در این راه مقداری تعلل داشته است.
• تامین خوراک واحدهای تولیدی در ایران بعضا تحت تاثیر قیمت بالا یا تکثیر زیاد واحدهای تولیدی قرار میگیرد. در این رابطه تجربه دیگر کشورها چه درسی برای ما دارد و چه راهکاری برای تامین امنیت چرخه خوراک وجود دارد؟
اگر منظور از دیگر کشورها، کشورهای تولیدکننده نفت و گاز باشد باید گفت هر کشوری الگوی خاص خود را در زمینه تامین خوراک دارد. بعضی کشورها سوبسیدهای زیادی برای قیمت خوراک واحدهای تولیدی به خصوص واحدهای پتروشیمی یا حتی سوخت نیروگاهها در نظر گرفتهاند. بعضی دیگر نیز قیمت خوراک تحویلی را با بازار تنظیم کردهاند. در رابطه با ایران فکر نمیکنم قیمتها بالاتر از بازار بوده باشند زیرا یکی از مزیتهای ایران در زمینه صنایع پاییندست که همواره نیز بر آن تاکید شده؛ در دسترس بودن خوراک با قیمتهای مناسب به علت دارا بودن منابع فراوان است. تجربه جهانی ثابت کرده خیلی خوب است که قیمت خوراک با منطقی همراه باشد که از ایجاد رانت و سودهای غیرمتعارف برای واحدهای تولیدی جلوگیری کند و در عوض واحدها تلاش کنند به جای بهرهگیری از خوراک ارزان برای افزایش بازدهی خود از روشهای فنی دیگر استفاده کنند. در واقع بهترین روش در دنیا این است که قیمت خوراک متناسب با بازار تنظیم شود. البته باز باید تاکید کنم بسیاری از کشورها به خصوص صادرکنندگان نفت و گاز، برای رونق دادن به بحث تولید و کمک به صنایع پاییندستی، قیمت خوراک را پایینتر از قیمتهای بازار در نظر میگیرند.
• تحقق رگولاتوری میتواند تصدیگری وزارت نفت را به مخاطره بیندازد. به نظر شما آیا بخش خصوصی میتواند فروشنده مطلق نفت خام و فرآوردههای نفتی باشد؟ آیا در دنیا چنین نمونهای وجود دارد؟
به نظر من وزارت نفت اصلا نباید متصدی فروش نفت خام و فرآوردههای نفتی باشد. از نگاه من این مسئولیت باید به شرکت ملی نفت واگذار شود و این شرکت نیز باید به سمت شرکتی تجاری حرکت کند مانند شرکت نفت پتروناس مالزی، پتروبراس برزیل، شرکت نفت آرامکو تریدینگ یا شرکت نفت ادناک در امارات. این شرکتها که از آنها نام برده شد نمونههایی از شرکتهای نفتی دولتی هستند که به سمت تبدیل شدن به شرکتهای تجاری بینالمللی رفتهاند یا در حال گام برداشتن در این مسیرند. به این ترتیب در ایران نیز خوب است تمرکز به سمت تبدیل شدن به شرکت ملی نفت ایران به شرکتی تجاری باشد که بر هزینهها و درآمدها تمرکز دارد و در جهت افزایش سود تلاش میکند. این شرایط ایدهآل در حالی مطرح میشود که با شفافسازی سودده بودن یا زیانده بودن این شرکت در مقایسه با بنچمارکهای جهانی مشخص میشود. در میان نمونههایی که به آنها اشاره شد، شاید موفقترین و بهترین نمونه شرکت نفت پتروناس مالزی باشد. در واقع در این کشور اصلا وزارت نفت وجود ندارد و شرکت ملی نفت این کشور نیز به یک شرکت موفق تجاری و بینالمللی تبدیل شده است.
• در رابطه با اجرای قانون جدید IMO برای صنعت کشتیرانی آیا فکر میکنید در ایران امکانات و تکنولوژی کافی برای تولید سوخت با سولفور 5/۰ درصد طبق قانون بینالمللی جدید وجود دارد؟ آیا ایران با اجرای این قانون از ابتدای ۲۰۲۰ با معضل مازاد نفت کوره مواجه میشود؟
تغییراتی که ایران باید مطابق با اجرای قانون جدید IMO انجام میداد؛ تغییراتی نیستند که در کوتاهمدت قابل اجرا باشند. ما حداقل در یک یا دو سال گذشته شاهد آغاز این تغییرات هم از سوی شرکتهای کشتیرانی مختلف دنیا و هم صنایع پالایشی دنیا بودهایم. در این زمینه برنامهریزیها و سرمایهگذاریهایی شده اما در ایران متاسفانه نه، در زمینه صنعت کشتیرانی و نه در زمینه پالایشگاهها هیچ اقدام قابل توجهی انجام نشده است. در این رابطه تنها راهکار ایران این است که یا سوخت کمگوگرد را وارد کند یا کشتیها سیستمی را روی دودکشهایشان نصب کنند که دود را از سولفور تصفیه میکند. به این روش اسکراب میگویند که صنعتی شناخته شده در دنیا است و در نیروگاهها و سایر صنایع استفاده بالایی دارد. در صنعت کشتیرانی هم سابقه استفاده دارد. این دو گزینه در حال حاضر در اختیار صنعت کشتیرانی ایران است. البته نصب اسکرابر هم زمان و هم هزینه می برد. یک گزینه دیگر نیز وجود دارد که گرانتر است و آن این است که کشتیها به جای نفت کوره، گازوئیل کمگوگرد بسوزانند که با قوانین IMO نیز مطابقت دارد. یکی از اتفاقاتی که با اجرای قانون جدید انتظار رخ دادن آن میرود این است که به مازاد نفت کوره ایران که الان صادر میشود، افزوده شود. سال گذشته ایران چیزی حدود ۲۵۰ هزار بشکه در روز نفت کوره صادر کرده است و حالا نیز با وجود تحریمها مشغول صادرات است. میتوان گفت تقریبا تمام این میزان به امارات و فجیره میرود تا بازار سوخت کشتی را در آنجا تامین کند. بنابراین قسمت عمده نفت کوره مازاد صادراتی ایران، خوراک سوخت کشتیها بوده و حالا اگر ایران بخواهد گازوئیل را جایگزین سوخت کشتیهای خود کند، با مازاد نفت کوره ای بیش از ۲۵۰ هزار بشکهای مواجه خواهد بود. این در حالی است که بازار نفت کورهای که برای سوخت کشتی استفاده میشده، بعد از اجرای قانون جدید کوچکتر میشود.
سایز بازار نفت کوره برای سوخت کشتیها تا پیش از اجرای قانون جدید کشتیرانی حدود 5/۳ میلیون بشکه در روز بوده است که پیشبینی میشود در آینده به حدود یک میلیون بشکه یا کمتر برسد. این به این معناست که صادرات فعلی نفت کوره ایران، یک چهارم نفت کوره مورد نیاز دنیا برای سوخت کشتیها را تشکیل میدهد. بنابراین صادرات نفت کوره ایران بسیار دشوارتر خواهد بود. در عین حال باید به این نکته توجه کرد که در بازار همواره رقابت وجود دارد و این قیمت است که نسبت عرضه و تقاضا را تعیین میکند. در چنین بازاری ایران میتواند با استفاده از اهرم قیمتی، نفت کوره خود را بفروشد اما به هر حال کار سخت خواهد شد زیرا خریداران در بازار سال آینده کمتر خواهند شد.