نادی صبوری /
دنیای انرژی
کمتر پیش میآید
فکر کنیم اصلا «قیمت» چه معنایی دارد؟ وقتی مثلا این کیبورد که کلمات این گزارش با
آن تایپ شده است ۲ میلیون تومان قیمت داشته باشد چه مفهوم دقیقی را نشان میدهد.
خب سادهترین معنایش این است که هم خریدار که من باشم رضایت داشتم که این مقدار
پول را پرداخت کنم و هم فروشنده که آقای محمدی در پایتخت باشد رضایت داشته که
مالکیت کیبورد را با دریافت این عدد خاص به من منتقل کند. حتما هم هر کداممان دو
دو تا چهارتای خودمان را داشتیم تا ببینیم این عدد منطق دارد یا نه؟ به وضع و
اوضاع جیب خودمان نگاه کردیم، وضع اقتصادی شهر و کشورمان و حتی جهان، دلار را هم
که حتما در معادلاتمان وارد کردیم. خب. با چنین تفاسیری چطور میشود تحلیل و تفسیر
کرد وقتی از قیمت نفت و وقتی از منفی شدن یکی از قراردادهای فروش فیوچرز یا همان
آتی نفت خام دبلیو تی آی در بازار نایمکس حرف میزنیم؟ .اینجا لازم است کمی درباره تفاوت
ماهوی کالای استراتژیک با کالایی مثل کیبورد یا خودکار و کتاب بدانیم. کالای
استراتژیک کالایی است که وقتی نباشد حیات و ممات یک کشور یا منطقه یا کل جهان به
خاطر میافتد. بارزترین نمونهاش هم گندم است که خیلیها از جمله ایران تلاش میکنند
هر طور شده در تولیدش خودکفا بشوند و از واردات بینیاز. درباره اینکه نفت
استراتژیک هست یا نه البته برخی انقلت میآورند اما در کلیت وقتی به تلاش کشورها
برای کم کردن واردات، متنوع کردن مبادی تامین و در نظر گرفتن نفت به عنوان یکی از
مولفههای اساسی در تعیین سیاست خارجی نگاه کنیم سخت است که نفت را کالای
استراتژیک تلقی نکنیم.
دکتر فریدون
برکشلی کارشناس زبده نفتی بر این باور است که برای درک مفهوم قیمت در یک کالای
استراتژیک مثل نفت، لازم است کمی به این فکر کنیم که «حرکت» تا چه اندازه به
«انرژی» نیاز دارد. او میگوید: « فکر می کنم که همه پذیرفته ایم که هیچ چیزی
بدون انرژی حرکت نمی کند. وقتی ماشین وارد چرخه اقتصاد شد، محرکه آن ذغال سنگ بود.
ذغال سنگ منشا قدرت بود. اولین سندیکاهای کارگری در انگلیس، سندیکاهای کارگران
ذغال سنگ بودند. اولین اعتصابات کارگری در انگلیس هم از کارگران معادن ذغال سنگ
شروع شد.» .در تعیین «قیمت» برای یک
کالا، اینکه چه تعداد تولیدکننده اساسا توانایی تامین آن را دارند بسیار مهم است.
در مورد نفت خام طبق آمار اداره اطلاعات انرژی امریکا، بیشتر از ۷۰ درصد کل نفتی
که در دنیا تولید میشود را ۱۰ کشور تامین میکنند. این به خوبی نشان میدهد تا چه
اندازه با بازار خاص و متفاوتی طرف هستیم.
فریدون برکشلی این بازار و تحولاتش در چند دهه اخیر
را این طور وصف میکند: « وقتی نفت وارد چرخه اقتصاد جهان شد،
امنیت عرضه آن اهمیت پیدا کرد.برای دولت ها امنیت عرضه و اطمینان از جریان مستمر و
کافی نفت تبدیل به یک محور امنیت ملی و استراتژیک بروز کرد. قیمت نفت در جهان قبل
از ۱۹۵۱، یعنی زمانی که صنعت نفت ایران ملی
شد، ۵۵ سنت در بشکه بود، با ملی شدن صنعت نفت
ایران و خروج انگلیس از آبادان قیمت از مرز ۷۰ سنت گذشت. دولت انگلیس در آستانه سقوط قرار گرفت. این وضع در ۱۹۷۱ و تحریم نفتی اوپک برعلیه چند کشور هم تکرار شد. طبیعی است که چنین
اتفاقی در مورد کالاهایی که مبدا تامین متعدد و متنوع دارند و یا می توان مصرف
آنها را به تعویق انداخت، صادق نیست.» در مورد کالایی با چنین ماهیتی، گاهی ممکن است تولیدکننده حتی حاضر باشد از
نظر اقتصادی سود چندانی هم نبرد اما سهم بازار را در آن حفظ بکند یا نیاز خود به
واردات را کم بکند. این موضوعی است که در تحلیل رئیس واحد تحقیقات بالادست
وودمکنزی هم مورد اشاره قرار گرفته است، اینکه یکی از دلایلی که با وجود افت شدید
قیمت باز هم حتی تولیدکنندگان نفت شیل که هزینه تولید بسیار بالاتری از منابع نفتی
متعارف مثل خاورمیانه دارد به آن شکل انتظار دست از تولید نمیکشند همین است که
امنیت عرضه و تامین یک کالای استراتژیک برای کشورهای مختلف جهان موضوع بسیار با
اهمیتی است. این تا حدودی در بعضی از خصلتهای بازار گاز هم صدق میکند، مثلا
معروف است که میگویند در رقابت و کشاکشی که روسیه و امریکا بر سر بازار گاز اروپا
دارند امریکا حاضر است به قول خودمانی از جیب هم خرج بکند اما سهم بازار را در
آنجا برای خودش حفظ بکند چون گاز به خصوص در آینده نقشی خیلی کلیدی بازی خواهد
کرد.