سحرگاه پنجم خرداد سال 1287 خورشیدی، مته حفاری در چاه شماره یک مسجد سلیمان، به نفت رسید. این واقعه به عنوان نخستین فوران نفت در ایران و خاورمیانه که جنبه اقتصادی داشت و استحصال نفت را به صورت تجاری ممکن می ساخت، در تاریخ ثبت شد.
به همین بهانه مطلب زیر با اقتباس از "گزارش هفتگی حفاری چاه شماره یک در نفتون مسجد سلیمان در هفته منجر به اکتشاف نفت /به تاریخ/ می 1908" نگاشته شده است. اصل این سند در مخازن مرکز اسناد صنعت نفت نگهداری می شود. با هم می خوانیم:
در سال 1280 خورشیدی (1901 میلادی) و با وساطت «آنتوان کتابچی خان» تبعه گرجیالاصل ایرانی، قراردادی بین دربار ایران و شخصی به نام ویلیام ناکس دارسی در تهران امضاء شد. به موجب این قرارداد که به امضای مظفرالدین شاه نیز رسید، اکتشاف و بهرهبرداری از نفت ایران به استثنای پنج استان شمالی، به مدت 60 سال به دارسی واگذار شد. دارسی بلافاصله با مشارکت شرکت انگلیسی نفت برمه، شرکتی را با نام شرکت نفت انگلیس و ایران تاسیس کرد. به موجب این قرارداد، شاه بیست هزار پوند نقد و بیست هزار پوند دیگر به صورت سهم دریافت میکرد، همچنین 16 درصد از سود خالص سالانه به او تعلق میگرفت، هر چند این شرط اخیر بعدها موجب اختلاف و منازعه شد.
پس از تاسیس شرکت و استقرار امکانات فنی در ایران، مهندسان شرکت در بخشهای غربی و جنوب غربی ایران شروع به اکتشاف و حفاری کردند. ابتدا در سال 1902 چاه شماره یک را در منطقه چیاسرخ حفر کردند که نتایج حاصل از آن ناامید کننده بود. سال بعد چاه شماره دو حفر شد که به شناسایی یک میدان نفتی منجر گردید، اما گویا مقدار آن، اقتصادی نبود. دارسی در 1903 با نگرانی نوشت: «هر کیسه ظرفیتی دارد و من دارم ته کیسه خود را میبینم».
در سال 1905، تقریبا چهار سال پس از کسب امتیاز از شاه در تهران، وصلت بین نفت برمه و دارسی در لندن انجام پذیرفت. توافق آنان «سندیکای امتیاز» را به وجود آورد. عملیات دارسی تابع شرکت نفت برمه شد و خود دارسی مدیر شرکت جدید.
س از تاسیس سندیکای امتیاز، کاوش و اکتشاف نفت به جنوب باختری ایران منتقل شد. با نظارت جرج رینولدز، چاههای منطقه چیاسرخ بسته شد و کارگاه تعطیل گردید و اکتشاف ابتدا متوجه منطقه ماماتین در نزدیکی رامهرمز و سپس به میدان نفتون در مسجدسلیمان منتقل شد.
کار حفاری و عملیات در مسجدسلیمان بسیار سخت و طاقتفرسا بود. رینولدز در توصیف آب و خوراک آنجا گفته بود: «مدفوع گاو و گوسفند روی آب شناور است، هضم موادی که برای تهیه خوراک در اینجا وجود دارد، آنقدر سخت است که برای حفظ سلامتی و بهداشت لازم است که شخص دندانهای طبیعی بسیار محکم یا دندانهای مصنوعی داشته باشد».
منطقه حفاری جدید، چراگاه زمستانی ایل بختیاری بود. در 1905 رینولدز با عدهای از بختیاریها قرار گذاشت که در برابر دریافت مبلغی هنگفت و سهمی از منافع، حفاظت عملیات امتیاز را عهدهدار شوند.
مسجدسلیمان، منطقه حفاری، آخرین تیر ترکش تیم رینولدز بود. رینولدز دچار بزرگترین دشواری تدارکاتی بود. نخست، مشکل نبودن جاده بود. باید با قبول انواع خطرها، از جمله بارانهای سیلآسا، که نتیجه کوششهای شش ماهه را شست و برد، بیابانها را پییماید. سرانجام جاده کشیده شد و تجهیزات به محل حمل گردید و در ژانویه 1908 حفاری در این «آخرین» منطقه آغاز شد.
اما زمان برای سندیکای امتیاز به سرعت سپری میشد. شرکت نفت برمه از کندی پیشرفت کار و هزینه زیاد ناخرسند بود. به نظر معاون شرکت، ممکن بود همه کوششها به هدر برود. تمام این عوامل موجب اختلاف بین دارسی و شرکت نفت برمه شده بود. در آوریل 1908، هیئت مدیره شرکت نفت برمه به دارسی اطلاع داد که پول تمام شده است و اگر خود او نیمی از وجه مورد لزوم را نپردازد، کار متوقف خواهد شد.
برمه وقتی پاسخی از دارسی دریافت نداشت، در 14 مه 1908 به رینولدز اخطار کرد که وقت اجرای طرح پایان یافته یا نزدیک به اتمام است و او باید آماده برگشتن باشد. همچنین به وی دستور داده شد که دو چاه مسجدسلیمان را از 1600 پا بیشتر حفاری نکند: «اگر در آن عمق نفت پیدا نشد، از عملیات دست بکشید. کار را تعطیل و تجهیزات را هرچه میتوانید به محمره حمل کنید تا از آنجا به برمه برده شود». اما نامه به علت اوضاع آشفته پست، تا چند هفته به رینولدز نرسید.
رینولدز که مردی سرسخت بود، انتظار چنین تاخیری را داشت، زیرا در مدتی که نامه در راه بود، کوشش در حفاری رو به افزایش نهاد و هیجانی ایجاد شد. از یکی از چاهها بوی گاز طبیعی برمیخاست. در این ضمن سر مته باز و در حفره چاه گم شد. در گرمایی که در سایه به 110 درجه فارنهایت میرسید، چندین روز به جستجوی سر مته پرداختند.
حفاری به سنگ خارا رسیده بود و با وجود درخشش شدید آفتاب، بخار گازی که از چاه برمیخاست دیده میشد. بامداد 26 مه 1908 / 5 خرداد 1287 کمی بعد از ساعت 4 صبح آرنولد ویلسون افسر سواره نظام با فریادی از خواب پرید و به محل حفاری شتافت. فورانی از نفت که شاید تا پنجاه پا بالاتر از دکل حفاری میرسید، حفارها را از نظر پنهان کرده و امکان داشت گاز همراه با آن کارگران را خفه کند.
سرانجام اکتشافات به نتیجه رسیده بود و تنها دو روز مانده به تاریخ امضای قرارداد امتیاز به دست شاه در هفت سال پیشتر، نفت به دست آمده بود. در آخرین برگ از گزارشات حفاری چاه شماره یک که از دوم تا بیست و ششم مه 1908 را در برمیگیرد آمده است: «فوران شدید نفت به ارتفاع 1179 پا»