در هفتههای اخیر مباحثی درباره رتبه و جایگاه اقتصاد ایران در جهان مطرح شد. «دنیایاقتصاد» در گزارشی معیارهای سنجش رتبه اقتصادی کشورها را بررسی کرده است. بهطور کلی استفاده از «تولید ناخالص داخلی به دلار» یا «برابری قدرت خرید دارایی PPP» معایب و مزایایی دارد و نمیتوان نسخه کلی، برای رتبهبندی کشورها بیان کرد. اما نکته مهم این است که بر اساس برآوردها، تولید اقتصادی ایران در یک دهه اخیر درجا زده است. حال آنکه بسیاری از کشورهای دنیا، راهحل «صعود اقتصادی» را فراگرفتهاند.
در هفتههای گذشته، انتشار خبری درخصوص اندازه اقتصاد ایران و نزول تولید ناخالص داخلی، بحثهای مختلفی را ایجاد کرد. براساس آمارهای منتشرشده از سوی بانک جهانی، اندازه اقتصاد ایران به قیمت دلار، 192 میلیارد محاسبه شده است. با این معیار، سطح تولیدات ناخالص داخلی دلاری از سال 2012 یکسوم شده است. این موضوع باعث شد، برخی عنوان کنند که رتبه ایران از نظر تولید به سطح 51 رسیده است. در این شرایط برخی از صاحبنظران امکان مقایسه کشورها بر حسب GDP دلاری را درست و منطقی خواندهاند و برخی دیگر، استفاده از شاخص برابری قدرت خرید را برای مقایسه کشورها پیشنهاد دادهاند.
نکته مهم اینکه به باور تمامی صاحبنظران اقتصادی، برای به دست آوردن تغییرات حجم تولیدات کشور در طول زمان، تولید ناخالص داخلی به ریال و برحسب قیمت ثابت باید مورد استفاده قرار گیرد. اما درخصوص مقایسه کشورها به نظر نمیرسد که معیار دقیقی وجود داشته باشد و هر کدام از روشها دارای مزایا و معایبی هستند. بنابراین برای مقایسه کشورها باید سطح خطاهای هر کدام از روشها مدنظر قرار گیرد. «دنیای اقتصاد» در گزارش حاضر، معایب و مزایای این روشها را بررسی کرده است. برای مقایسه اندازه اقتصاد کشورها با یکدیگر، استفاده از شاخص دلاری تولید ناخالص داخلی به چهار دلیل دچار خطا خواهد بود. این چهار دلیل شامل «مبادلهپذیر نبودن همه کالاها در اقتصاد»، «هزینهبر بودن مبادله بین کشورها»، «دخالت دولتها در فرآیند قیمتگذاری مانند یارانههای انرژی» و در آخر «تاثیرپذیرفتن نرخهای برابری ارز از موضوعات غیرتجاری» میشود. در مقابل، استفاده از نرخ برابری نیز امکان مقایسه بین کشورها را فراهم میکند، اما به دلیل شبیهنبودن اقتصاد کشورها با یکدیگر، رتبهبندی سختگیرانه اندازه اقتصادها برحسب آن دچار خطا خواهد شد. به هر روی به دست آوردن دلاری اندازه اقتصاد ایران و مقایسه آن با کشورهای دیگر، بسیار دشوار خواهد بود.
آیا اقتصاد کشور یکسوم شده است؟
بانک جهانی در آخرین گزارش خود، محاسبه جدید تولید ناخالص داخلی ایران را اعلام کرد. براساس این گزارش، عدد GDP ایران ۱۹۲میلیارد دلار است. بهاینترتیب، براساس آمارهای جدید بانک جهانی، تولید ناخالص داخلی ایران که در سال 2012 حدود 600 میلیارد دلار بود، بعد از هشت سال، یکسوم شده است. در این گزارش، نرخ دلار برحسب قیمت بازاری آن تعیین شده و همین امر سبب کاهش شدید تولید ناخالص داخلی برحسب دلار شده است. این در حالی است که در آمارهای گذشته بانک جهانی، دلار برحسب 4200 تومان تعیین شده بود. بر مبنای این گزارش، بسیاری اندازه اقتصاد ایران را در رتبه 51 جهان اعلام کرده و نتیجه گرفتهاند که رتبه اقتصاد ایران در عرض هشت سال، 25 واحد نزول پیدا کرده است. با این حال، براساس آمارهای موجود داخلی برحسب ریال، مقدار تولید ناخالص داخلی، در 10سال اخیر تغییر چندانی نکرده است. حال سوال اصلی این است که دلیل تفاوت فاحش بین آمارهای ریالی و دلاری چیست؟ آیا میتوان با استناد به دادههای دلاری منتشرشده از سوی بانک مرکزی نتیجه گرفت که اقتصاد ایران در طول هشت سال، یکسوم شده و رتبه ایران در اقتصاد جهانی 25واحد تنزل پیدا کرده است؟
GDP ریالی
برای پاسخگویی دقیق به این سوالها باید به چگونگی تعریف تولید ناخالص و چگونگی محاسبه آن توجه شود. بانک مرکزی سالانه آمار تولید ناخالص داخلی به ریال را منتشر میکند.تولید ناخالص داخلی به معنای کل ارزش ریالی محصولات نهایی تولیدشده توسط واحدهای اقتصادی مقیم کشور در دوره زمانی معین (سالانه یا فصلی) است. برای محاسبه تولید ناخالص داخلی از سه روش استفاده میشود که شامل «محاسبه برحسب اقلام هزینهای»، «جمع ارزشافزوده ایجادشده در هر یک از بخشها» و «تخمین براساس اقلام درآمدی» است.
از نظر تئوری، منظور از روش اقلام هزینهای، جمع هزینه تمامشده همه کالاها و خدمات بهعلاوه صادرات منهای واردات است. معمولا محاسبه برحسب اقلام هزینهای، بیشتر از سایر روشها استفاده میشود. بهاینترتیب، تولید ناخالص داخلی بر مبنای قیمت ریالی کالاهای تولیدشده در داخل به دست میآید و برای حذف اثر قیمتی از روی آن، تمام کالاها برحسب قیمتهای سال پایه به دست میآیند. به همین دلیل میتوان فارغ از سطح قیمتها و صرفا برحسب قیمتهای سال پایه (بهعنوان مثال 1390) مقدار کالاهای تولیدشده در سال 1399 را با 1400 مقایسه کرد و میزان رشد اقتصادی هر سال را به دست آورد. بهاینترتیب، بهترین آمار برای مقایسه میزان کالاهای تولیدشده در سالهای مختلف، تولید ناخالص داخلی برحسب ریال است. از محاسبه تولید ناخالص داخلی برحسب ریال برای به دست آوردن رشد اقتصادی و مقایسه میزان رفاه در طول سالهای مختلف استفاده میشود.
GDP دلاری
سوال اصلی این است که چگونه میتوان مقدار کالاهای تولیدشده داخلی در یک کشور را با کشور دیگر مقایسه کرد. اگر مقدار تولید ناخالص داخلی برحسب ارز رایج کشور را به ارز رایج جهانی (مانند دلار) تبدیل کنیم، امکان مقایسه میان دادههای دلاری فراهم میشود. اما در اینجا تولید ناخالص داخلی برحسب دلار، تابع سه متغیر است که شامل سطح تولیدات داخلی، سطح عمومی قیمتها و قیمت برابری ارزها به دلار هستند. بهاینترتیب قیمت بازاری نرخ ارز نیز وارد محاسبه خواهد شد. حال اگر بهعنوان مثال، نرخ دلار در کشوری یکباره دو برابر شود، تولید ناخالص داخلی این کشور به دلار نیز یکباره نصف خواهد شد. آیا این امر بدان معناست که حجم تولیدات در این کشور نصف شده است؟
قیمت ارز در کوتاهمدت
برای پاسخگویی تفصیلی به این سوال باید توجه کرد که بهطور کلی، قیمت ارز در کوتاهمدت نمیتواند بیانگر قدرت خرید نسبی در بازارهای داخلی باشد. بهعنوان نمونه، اگر بتوان نرخ دلار را در ایران 25هزار تومان در نظر گرفت، آنگاه براساس آمار منتشرشده از سوی سازمان بانک جهانی، درآمد 25هزار تومانی در ایران رفاه بیشتری نسبت به درآمد یکدلاری در آمریکا ایجاد خواهد کرد. البته این موضوع، قابل پیشبینی است و آمارها حکایت از آن دارد که در کشورهای توسعهیافته، سطح عمومی قیمتها بالاتر از کشورهای توسعهنیافته است که این موضوع به اثر پِن (Penn Effect) معروف است. به همین دلیل، معمولا محاسبه تولید ناخالص داخلی برحسب دلار برای کشورهای توسعهیافته، اندکی بیش از واقعیت تخمین زده میشود. در کشورهای اسکاندیناوی نیز به دلیل مالیاتهای بیشتر، سطح عمومی قیمتها بالاتر است و همین امر تولید ناخالص داخلی این کشورها را بیشتر از حد انتظار بالا برده است.
تفاوت بین نرخهای قدرت خرید و برابری
براساس تئوری، برای یکیشدن قدرت خرید ارزها با نرخهای برابری در کوتاهمدت، چهار شرط کلی لازم است: اول اینکه تمام کالاها باید قابل تجارت باشند؛ شرط دوم این است که هزینههای تجارت کالاها شامل تعرفهها، هزینههای حملونقل و سایر موانع تجاری به صفر برسند؛ شرط سوم اینکه مداخلات دولتی از جمله یارانهها و حتی مالیات دولتی به حداقل برسند؛ شرط آخر اینکه عرضه و تقاضای ارزهای دنیا صرفا ناشی از نیاز برای تجارت بینالمللی باشد، نه فاکتور دیگری.
در اقتصاد، بسیاری از کالاها و خدمات قابل تجارت نیستند. کالاها و خدماتی مانند ساختمان، زمین، خدمات دولتی و انواع خدمات خصوصی، در بازارهای بینالمللی قابل تجارت نیستند. قیمت این نوع کالاها بیشتر ناشی از شرایط داخلی اقتصاد، از جمله نرخ دستمزدها و سایر شاخصهای کلان اقتصاد است. معمولا سطح قیمت کالاهای غیر قابل تجارت در کشورهای توسعهیافته بیشتر از کشورهای توسعهنیافته است، به همین دلیل در کشورهای توسعهنیافته، استفاده از نرخ ارز بازاری برای محاسبه ارزش کالاهای غیرقابل تجارت، حجم تولیدشده را کمتر از مقدار واقعی نشان میدهد و امکان سنجش صحیح و مقایسه را بین کشورها از بین میبرد. نکته دوم این است که مطمئنا هزینه تجارت بینالمللی هیچگاه نمیتواند به صفر برسد. بسیاری از کشورها برای کالاهای وارداتی، تعرفههای سنگین وضع میکنند و این امر موجب میشود که قیمت کالاهای وارداتی بیش از پیش افزایش یابد. همچنین وجود هزینه برای حملونقل کالا بین کشورها همواره سبب افزایش قیمتها خواهد شد. در کنار اینها مداخلات دولت در قیمت کالاها نیز سبب میشود، محاسبه دلاری تولید ناخالص داخلی خطای زیادی داشته باشد. یارانه انرژی در ایران، یکی از فاکتورهایی است که موجب کاهش غیرواقعی تولید ناخالص داخلی به دلار خواهد شد. در این زمینه، ذکر یک مثال حائز اهمیت خواهد بود. اگر فرض کنیم، هر مترمکعب گاز تولیدشده در ایران بهطور میانگین 500 تومان در بازار داخلی عرضه میشود، آنگاه ارزش دلاری هر مترمکعب گاز تولیدشده در ایران، 2 سنت خواهد بود. این در حالی است که هر مترمکعب گاز طبیعی عرضهشده در آمریکا تا 50 سنت نیز معامله میشود. این امر به این معناست که اگر تولید ریالی گاز ایران را به ارزش دلاری تبدیل کنیم و آن را در برابر ارزش گاز تولیدی در آمریکا قرار دهیم، امکان مقایسه درست حجم گاز تولیدشده وجود ندارد. نکته اصلی در این زمینه این است که حجم تولیدشده برای مقایسه تولید ناخالص داخلی اهمیت دارد و در کشورهایی که یارانههای تولیدی زیاد است، مقایسه حجم تولیدشده آنها با سایر کشورها دچار خطای زیادی خواهد بود. نکته بعدی این است که شرط آخر جز در تئوری هیچگاه نمیتواند برقرار باشد. قیمت ارز در بازار، تابع بسیاری از متغیرهای اقتصادی است. نکته اصلی در بازار ارز که قیمتها را تحت تاثیر قرار میدهد، انتظارات تورمی است. انتظارات تورمی در کنار اقدامات دولت در زمینه نرخ بهره میتواند روندهای نرخ برابری را تحت تاثیر قرار دهد. البته در کشورهای نفتی، دخالت دولت در قیمتگذاری ارز بسیار گستردهتر است. در این کشورها، دولتها با اتکا به تولیدات نفتی، نرخ ارز را بهعنوان لنگر تورمی قرار میدهند که این امر نیز از مداخلات مخرب دولتها در این زمینه محسوب میشود. به این دلیل که هیچکدام از چهار شرط در عالم واقع برقرار نیست،نرخ ارز در کوتاه مدت با نرخ برابری یکسان نیست.
تولید با وزنه برابری قدرت خرید
بهطور کلی، تبدیل تولید ناخالص داخلی ریالی به دلار برحسب قیمت نرخ ارز به دلایلی در کوتاهمدت نمیتواند توضیحدهنده حجم واقعی تولید ناخالص داخلی در کشور باشد. همچنین امکان مقایسه صحیح بین کشورها وجود ندارد. بهمنظور رفع این مشکل، بانک جهانی برای مقایسه حجم تولیدشده در کشورها از واحدهای برابری قدرت خرید استفاده میکند. به این منظور، بانک جهانی سبد کالایی مشخصی را برای هر کدام از کشورها انتخاب و قیمت آنها را با یکدیگر مقایسه میکند. نسبت عددی قیمت این سبدهای کالایی، نرخهای برابری قدرت خرید (PPP) را تشکیل میدهد. بهاینترتیب برای به دست آوردن نرخ دلاری تولید ناخالص هر کشور برحسب نرخ برابری، کافی است رقم تولید ناخالص برحسب نرخ ارز رسمی کشور را در نرخ برابری قدرت خرید ضرب کنیم. با این حساب، امکان مقایسه تولید ناخالص کشورها ایجاد میشود. اقلام سبد کالایی هر کدام از کشورها با یکدیگر متفاوت است و بسته به فرهنگ، ذائقه، نوع کالاهای تولیدشده در داخل و نسبت هر کدام از کالاها در تولید ناخالص داخلی. با وجود این، براساس تعریف بانک جهانی، رفاه (satisfaction) یا مطلوبیت (utility) این سبدها با یکدیگر برابر است. نرخ برابری قدرت خرید ایران حدود 8/ 5 هزار تومان به ازای هر دلار آمریکا تخمین زده شده است. این امر بدان معناست که با هر دلار در آمریکا بهطور تقریبی میتوان همان رفاه 6هزار تومان در ایران را به دست آورد.
مثال معروف همبرگر
در این زمینه ذکر یک مثال دیگر به فهم موضوع کمک میکند. بهعنوان نمونه فرض کنید قیمت یک نوع همبرگر در فرانسه، 8/ 4 یورو و قیمت همان نوع همبرگر در آمریکا 4 دلار است. این امر بدان معناست که نرخ برابری قدرت خرید (از نقطه نظر دلار آمریکا) برای همبرگر بین دو کشور فرانسه و آمریکا 2/ 1 است. در همین حال هر دلار آمریکا در بازارهای فرانسه، 79/ 0 یورو ارزش دارد. این امر بدان معناست که شما با داشتن دلار در فرانسه و تبدیل آن به یورو میزان کمتری میتوانید همبرگر مصرف کنید. به عبارت دیگر، قدرت خرید دلار آمریکا بیشتر از یورو در فرانسه است. با جمع و ضرب ساده میتوان پی برد که همبرگر در فرانسه 52 درصد گرانتر از آمریکاست. در همین حال، اگر بتوان سبد کالایی بزرگتری را انتخاب کرد و قیمت تنوع بیشتری از کالاها را در این دو کشور مقایسه کرد، آنگاه سطح کلی قیمت کالاهای تولیدشده در دو کشور تعیین میشود.
بانک جهانی با مقایسه سبد کالایی تولیدشده در دو کشور آمریکا و فرانسه پی برد که نرخ برابری قدرت خرید (مربوط به تولید ناخالص داخلی) در فرانسه 95/ 0 یورو به هر دلار است. این امر به آن معناست که برای به دست آوردن تولید ناخالص داخلی فرانسه برحسب نرخ برابری قدرت خرید، کافی است تولید ناخالص داخلی برحسب یورو را در 95/ 0 ضرب کرد. با تقسیم نرخ برابری قدرت خرید سبد کالایی (PPP) بر قیمت نرخ ارز (exchange rate) میتوان سطح عمومی قیمتها (PLIs) را در کشورها با یکدیگر مقایسه کرد. آمارها حکایت از آن دارد که سطح عمومی قیمتهای مربوط به تولید ناخالص داخلی در فرانسه 120 واحد درصد بیشتر از سطح عمومی قیمتها در آمریکاست.
محدودیتهای برابری قدرت خرید
نکته اصلی در مورد تولید ناخالص داخلی برحسب نرخ برابری قدرت خرید این است که این شاخص، کاملا بهطور تقریبی محاسبه شده است. به همین دلیل، در مقایسه آمار مربوط به این شاخص تا 15درصد امکان خطا وجود دارد. امکان استفاده از این شاخص برای به دست آوردن رشد اقتصادی نیز وجود ندارد و برای این منظور باید از آمار تولید ناخالص داخلی برحسب ریالی استفاده کرد. اصلیترین استفاده این شاخص مقایسه سطح تولید ناخالص داخلی بین چند کشور است. البته در این زمینه نیز توجه به برخی از فاکتورها حائز اهمیت خواهد بود. بهعنوان مثال، هر چقدر اقتصاد کشورها به یکدیگر شبیهتر باشد، مقایسه آنها بر حسب برابری قدرت خرید درستتر خواهد بود. برای رتبهبندی اندازه اقتصادهای دنیا نیز از محاسبه تولید ناخالص داخلی برحسب برابری قدرت خرید استفاده میشود، اما استفاده سختگیرانه از این شاخص برای رتبهبندی کشورها نمیتواند مورد استناد قرار گیرد.
کدام معیار دقیق است؟
در نتیجه برای مقایسه سطح تولید ناخالص داخلی در کشور، استفاده از آمار داخلی منتشرشده توسط مرکز آمار و بانک مرکزی توصیه میشود. براساس آمار ریالی منتشرشده، کل تولید ناخالص داخلی در دهه 90 تغییر چندانی نکرده است. در مقابل 12 میلیون نفر به جمعیت کشور افزوده شده است. به موجب این موضوع، سطح درآمد سرانه خانوارهای ایرانی بیش از 30 درصد کاهش داشته که عمده کاهش سطح رفاه خانوارهای ایرانی در سالهای 97 و 98 رخ داده است. آمار مربوط به رشد اقتصادی بلندمدت نیز به دلیل کاهشیشدن تشکیل سرمایه در کشور، تنزل پیدا کرده است. همه اینها وضعیت نگرانکنندهای را از آینده رشد اقتصادی به تصویر میکشد. برای مقایسه اندازه اقتصاد ایران با سایر کشورها نیز، تولید ناخالص داخلی برحسب PPP حدود هزار و 100 میلیارد دلار تخمین زده شده است. به هر روی، استفاده درست از آمار منتشرشده و تحلیل صحیح آنها میتواند در برونرفت از شرایط موجود، مفید باشد. در نهایت، این سوال مطرح میشود که آیا میتوان از این شاخصها برای رتبهبندی دقیق کشورها در یک جدول استفاده کرد. به نظر نمیتوان عنوان کرد که رنکینگ اقتصادی را بتوان به شکل دقیق از این معیارها استخراج کرد، اما نکته مشخص این است که چه برحسب تولید ناخالص داخلی یا برحسب برابری قدرت خرید، اقتصاد کشور طی یک دهه اخیر، تضعیف شده و باید فکری برای تغییر آن کرد.