سیاست ارزی و قانون جاذبه نیوتن

سیاست ارزی و قانون جاذبه نیوتن
ضرب‌المثل معروفی‌است که ترجمه آن به این مضمون است: «اگر زندگی به تو لیمو داد از آن لیموناد بساز!» کنایه از اینکه باید در زندگی تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد و از آنها حداکثر بهره برداری را کرد، اما شاید یک مثال خوب از تبدیل کردن فرصت به تهدید را بتوان در سیاست‌های ارزی کشورمان یافت. گویا که ما استعداد عجیبی در تبدیل کردن لیموناد به لیمو داریم! شاید بر این باوریم که کشور ما تافته جدا بافته‌ای است که تمامی تئوری‌های اقتصادی که در صدها کشور دیگر جهان به درستی کار می‌کند، در کشورمان وارونه عمل می‌کند. عکس‌العمل‌مان چه خواهد بود، اگر کسی در برابرمان ادعا کند در تمامی کشورها قانون جاذبه نیوتن می‌گوید اجسام در صورت رها شدن به سمت پایین می‌روند، اما در کشور من به سمت بالا؟!
در دنیایی زندگی می‌کنیم که کشورها در آن در حال مسابقه برای کاهش ارزش پول ملی شان به امید افزایش صادرات و بهبود رفاه اقتصادی شهروندانشان هستند. در دنیایی که نخست وزیر جدید ژاپن یکی از برنامه‌های اصلی‌اش را کاهش ارزش پول ملی این کشور برای حفظ رقابت‌پذیری صنایع این کشور اعلام کرده است. تنها در دو ماه گذشته، بانک مرکزی ژاپن با ضرب و زور هر چه تمام، ارزش پول این کشور را 10 درصد در برابر دلار و 20 درصد در برابر یورو کاهش داده تا شرکت‌هایی همچون تویوتا و هوندا بتوانند در بازار خودروی آمریکا جولان بدهند. در دنیایی زندگی می‌کنیم که یک سال قبل تعجب همه برانگیخته شد وقتی سوئیس اعلام کرد از این به بعد به هیچ عنوان اجازه نخواهد داد ارزش پول ملی‌اش در برابر یورو از میزان مشخصی فراتر رود. کشوری که قرن‌ها تلاش کرده بود با فراهم کردن ثبات نسبی در بازار ارز، پناهگاه امنی برای سرمایه‌های خارجی باشد. در دنیایی زندگی می‌کنیم که اصلی‌ترین دعوای اقتصادی دو اقتصاد بزرگ آن یعنی آمریکا و چین بر سر کاهش مصنوعی ارزش پول ملی چین برای افزایش صادرات و حفظ رقابت پذیری اقتصادش است.

در چنین دنیایی هنر ما این بوده است که تورم را به عرش و نرخ ارز را به فرش ببریم تا وارداتمان سر به فلک بکشد و صادراتمان هر روز نحیف تر شود. اگرچه هزاران مقاله و کتاب طی دهه‌ها برای برون رفت از وضعیتی مانند آنچه ما در آن هستیم نوشته شده، شاید بتوان گفت مشکل ارزی ما و راه‌حل آن چندان هم نیاز به تئوری‌های پیچیده ندارد؛ برای سال‌ها به کمک تزریق درآمدهای نفتی، رفاه شهروندان ایرانی بسیار بالاتر از آنچه میزان تولید و بهره‌وری واقعی در اقتصاد ایران ایجاب می‌کند بوده است. کافی است نگاهی به تلویزیون‌های LCD که در منازل ایرانی وجود دارد یا گوشی‌های موبایلی که در دست ایرانیان است یا تعداد خودروهای مدل بالای خیابان‌های تهران بیندازیم. سفری به پیشرفته‌ترین اقتصادهای اروپایی داشته باشید تا ببینید از LCD‌های 40 و 50 اینچی خانه‌های ایرانی و گوشی‌های هوشمند گالاکسی و آی‌فون و خودروهای لکسوس و پورشه چندان خبری نیست. حال که این درآمد بدون زحمت به دلایلی کاهش یافته هر عقل سلیمی درمی‌یابد که به همان میزان این رفاه مصنوعی نیز کاهش خواهد یافت. این عبارت به همان اندازه قطعی و مسلم است که قانون جاذبه نیوتن. حال دو راه پیش رو داریم: راه حل اول یا بهتر بگوییم مُسکن اول این است که با تزریق هرچه بیشتر نقدینگی به اقتصاد با عناوین مختلفی چون «افزایش یارانه نقدی» و «کمک مناسب شب عید» و «بخشنامه‌های ارزی با عمر چند روز»، به خیال خود جلوی این کاهش رفاه را بگیریم که نتیجه‌اش همانی است که می‌بینیم: تورم هرچه بیشتر و استیصال و به حاشیه رانده شدن تولید داخلی. راه حل دوم نپاشیدن نمک روی زخم، یعنی اضافه نکردن شوک‌های تصمیم‌گیری‌های خلق الساعه و تزریق نقدینگی بی‌حساب و کتاب به شوکی که خانوارها و صنایع چه بخواهیم و چه نخواهیم ناچار به تحمل آن هستند، یعنی شوک کاهش رفاه مصنوعی که سال‌ها همه ما به آن عادت کرده بودیم. چند روز قبل برنامه پایش در یک نظرسنجی ساده از مردم خواست از بین دو گزینه افزایش یارانه‌های نقدی و مهار تورم یکی را انتخاب کنند. 85 درصد از یک میلیون و سیصد هزار شرکت‌کننده در نظرسنجی، مهار تورم را به افزایش یارانه‌های نقدی ترجیح دادند. به نظر می‌رسد وقت آن رسیده که تصمیم‌گیران نیز همچون مردم گزینه دو را انتخاب کنند.
ارائه دهنده: علی ابراهیم نژاد
*دانشجوی دکترای فاینانس
۸ بهمن ۱۳۹۱ ۲۳:۲۰
تعداد بازدید : ۱,۰۱۱