در بسیاری از کشورهای جهان سوم مخصوصا آنهایی که تحول بزرگی را تجربه میکنند، نقش افراد بسیار پررنگ میشود. این موضوع قبل از هر چیز به آن دلیل است که در این جوامع میتوان برتری فرد بر ساختار را دید؛ چراکه ساختار تحولیافته و تا تامین و فراگیر شدن ساختار جدید افراد فضای تاثیرگذاری بسیاری دارند. به عبارت دیگر، وزنه کارگزار بر ساختار، در رابطه ساختار-کارگزار بیشتر است. در این جوامع بهدلیل عدم تکوین و تاسیس نظامهای کارآمد تصمیمگیری میتوان تکیه بر افراد را حتی طبیعی و لازم دانست که هند نمونه بارز این مساله است. به واقع، هندوستان توسعه خود را در عرصههای مختلف بیشتر مدیون جامعه هند و رهبران بلندقامتی است که هدایت کشتی توفانزده آن را پس از استقلال به دست گرفتند.
موضوع دیگر، موضوع سلبی بودن خواستههای جوامع خواهان انقلاب با استقلال است. به این معنا که این جوامع در نفی و نخواستن یک یا چند موضوع توافق دارند؛ اما در بسیاری از موارد نه تنها بر سر خواستهها و جایگزینها توافق ندارند، بلکه حتی نمیدانند چه میخواهند. به همین دلیل، در موارد زیادی دچار توهمات غیرقابل اجرایی میشوند که فقط باعث اتلاف توان آنها میشود. این توهمات و مطالبات غیرمنطقی بهدلیل عدم شناخت و آگاهی از مقدورات و محذورات کشور است. بسیاری از کشورهای جهان حتی چین و هند که از قدرتمندترین اقتصادهای امروز دنیا هستند، چنین دورانی را تجربه کردهاند تا اینکه بالاخره با اجماع ملی توانستند مسیر خود را اصلاح کنند و به سمت پیشرفت و توسعه گام بردارند. آنچه موجب بدتر شدن وضعیت کشورهای جهان سوم میشود، مخالفت با تغییر برنامههای خود است. در این کشورها گروهی به اعتقادات و اصول خود به مثابه منابع هویتی مینگرند که در صورت تغییر در آنها احتمالا دچار بحران هویتی یا موجودیتی خواهند شد.
بزرگترین چالشی که رو در روی پدران قانون اساسی قرار داشت، ایجاد انسجام و یکپارچگی در کشوری بود که بیشتر به یک قاره شباهت داشت؛ کشوری که متشکل از جماعتهای مختلفی بود که موزائیکوار در کنار یکدیگر قرار گرفته بودند و بهوسیله تمایزات منطقهای، کاستی، نژادی و مذهبی از یکدیگر جدا میشدند. شاید بتوان هندوستان جدید را ساخته دست گاندی دانست. حضور و نفوذ گاندی در هندوستان حتی امروزه نیز به قوت خود باقی است. باورهای فراگیر گاندی، روشها و منش شخصی و مبارزاتی او هر هندی و حتی هر انسانی را به خود جلب میکند. از جمله اقدامات او میتوان اعتراض به «حکم ناحیهای» را ذکر کرد. حکمی که بر اساس آن دولت بریتانیا نجسها را بهعنوان یک جامعه مجزا اعلام میکرد. گاندی پس از اعتراض از طریق اعتصاب غذا در زندان، توانست آزاد شود و سپس با مذاکرات زیادی این حکم را لغو کرد. به این ترتیب، قوم نجس در جامعه هندو باقی ماندند. گاندی آنها را «هاریجان» نامید و امروزه همه آنها را به نام هاری جان میشناسند.
رئیس کمیتهای که پیشنویس قانون اساسی را تهیه کرد، بی.آر.امبد کار بود که در گذشته به طبقه نجسها (طبقهای بیرون از نظام است یا به نظام طبقاتی تعلق داشت. نام این طبقه عنوانی است که قانون اساسی جدید انتساب آن را به هر فردی غیر قانونی اعلام کرده است.
گاندی طبقهای را که بهعنوان «نجسها» در هند خوانده میشوند بهعنوان اعضای «اشرم» خویش پذیرفت و خودش به انجام کارهای کثیفی پرداخت که فقط مخصوص «نجسها» بود. وقتی در اجتماعات بزرگ سخنرانی میکرد، اگر میدید نجسها جدا ایستادهاند به مردم میگفت ادغام شوند. اگر چنین نمیکردند، خود میرفت و در میان نجسها میایستاد و به این ترتیب طبقات مغرور هندی مجبور میشدند برای شنیدن حرفهایش نزدیکتر بیایند و به این نحو آشکارا مشاهده میکردند رهبرشان در میان این مردم خارشده چگونه میاندیشد. گاندی خواستار نهضت یکپارچهای از هندوها، مسلمانان و نجسها چه مرد و چه زن بود؛ چه آزادی زنها به تنهایی میتوانست قدرت نهضت را دوبرابر کند! گاندی توانست اتحاد از دسترفته هندیها را احیا کند. دورنگری و اندیشه بلند گاندی نوید آیندهای به مراتب درخشانتر به هند میدهد. گاندی مهره اتصال سنتگراها و نخبگان و روشنفکران جدید هند بود که نیروی این پیوند تحولات هند را زیر نظر گاندی ممکن میساخت. تبلور این پیوند در حزب کنگره نمایان شد. کوشش و نبوغ سیاسی گاندی سبب شد که اعضای حزب کنگره با عقاید متفاوت به دور طرح گاندی درخصوص استقلال کامل هند گرد آیند. بنابر عقیده پدران قانون اساسی، تمایزات مرتبط با کاست و قبایل و عشایر شایسته است از تبعیض مثبت و سهم ویژه نمایندگی در مجلس برخوردار شوند؛ درحالیکه آنانی که به لحاظ زبانی و مذهبی از یکدیگر متمایزند، سزاوارند که از خودمختاری فرهنگی و آموزشی برخوردار باشند.
شاید بتوان مشابه شخصیت فردی گاندی نمونههایی یافت که همسطح گاندی یا حداقل در سطح ملی کشور و جامعه خود مقبولیت داشته باشند. اما آنچه گاندی را متفاوت میکند بسط ویژگیهای شخصیتی به سطح اجتماعی است. تا جایی که علت پرداختن به سیاست را تنها نمایش دادن و اجرا کردن این ویژگیها میداند. برای من قدرت سیاسی غایت نیست، بلکه یکی از وسایلی است که به انسان امکان میدهد تا شرایط زندگی را در همه زمینهها بهبود بخشد. گاندی میخواست که برای کسب استقلال، انگلیس را تحت فشار قرار دهد. به همین دلیل شعار خروج از هند را سر داد. هر اتفاقی که میافتاد، انگلیس باید از هند خارج میشد. مردم هند فقط در صورتی میتوانستند متحد شوند که بریتانیا از هند خارج شود و تنها استقلال میتوانست مشکلات آنها را حل کند. گاندی هم وارد عمل شد و مقالات تندی نوشت. جواهر لعل نیز به سرانجام این کارها خوشبین بود. در ۸آگوست۱۹۴۲ مجلس در بمبئی تشکیل جلسه داد و لایحه خروج انگلیس از هند را تصویب کرد.
میلیونها تن هندی نمیتوانستند لباس بهتر بخرند و گاندی میل نداشت گرانتر از دیگران لباس بپوشد. این یکی از جزئیات فراوانی بود که گاندی را نزد مردم فقیر هند بسیار عزیز میکرد. برای قریب ۶سال چندان با امور سیاسی سروکار نداشت. با مردم، بیریا و تزویر درخصوص مشکلات قصبهها یا روستاهایشان گفتوگو میکرد. احیای ریسندگی با دست، شیوه آرامی از اعمال فشار بر دولت انگلستان به شمار میرفت؛ زیرا انگلیسیها به قصد تجارت به هند آمده بودند و تا آن زمان هم یکی از علایق عمده ایشان در هند همان تجارت بود.
اکنون انتخاب جالبی در پیش رو داشتند: میتوانستند به سیطره خود بر هند ادامه دهند و همه تجارت خود را در این کشور از دست بدهند یا میتوانستند بگذارند هند آزاد شود و امید آن را داشته باشند که بعدا با کشوری مستقل و دوست پیوند تجاری برقرار کنند. خود گاندی این نکته را روشن کرده بود که هند مستقل، دوست انگلستان خواهد ماند. در ۱۹۹۱ رهبران سیاسی هند- نوادگان و بازماندگان مشرب سیاسی نهرو در حزب کنگره پایگاه محکمی پیدا و تغییری اساسی در اعمال سیاست اعلام کردند: حرکتی به سمت جلو، حکومت کاری را شروع میکند که حضور و درگیری خود را در اقتصاد کم کند. تاثیر سریع پذیرش اصلاحات بازار به بحرانهای مالی و تعادل پرداختها برمیگردد که کشور را به ستوه آورده بود. مشابه بسیاری از کشورهای در حال توسعه دیگر که در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ متوجه اصلاحات بودهاند به ثباتسازی با سرعتهای مختلف پرداختهاند. در طول این دوران، کارهای پیچیدهتر دیگری چون حذف موانع برای تجارت و سرمایه خارجی و آزادسازی رژیم سرمایهگذاری به شکل تدریجی بهکار گرفته شدند. کماکان اصلاحات دیگری چون خصوصیسازی، حذف یارانهها و جهت دادن به اصلاحات کارگری و ملکی مورد بحث قرار گرفت؛ اما به کار گرفته نشد.
بخشی از مقالهای به قلم محمدمهدی میرزایی و علی گلستانی