مرتضی دلخوش
نگاهی به عملکرد اقتصادی ما در تمام دهههای گذشته نشان میدهد که ایران نتوانسته مانند تجربهای که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته رخ داده، اقتصاد خود را همراه با تحولات جهانی تغییر داده و اصلاحات لازم را در دستور کار قرار بدهد.
ما از زمانی که نفت را کشف کردیم و امکان استخراج گسترده آن را پیدا کردیم، عملا دیگر راههای ثروتاندوزی را فراموش کردهایم و همین موضوع اقتصاد ایران را به یک اقتصادی تکمحصولی تبدیل کرده و اجازه و امکان مانور را گرفته است. این در حالی است که در واقع فروش نفت، فروش ثروت ملی است و ما برای آن ارزش افزوده گسترده خلق نکردهایم، در حالی که با فعالیت در بخشهای مختلف اقتصادی امکان آن وجود داشت که شرایط اقتصادی کشور را به شکل جدی دگرگون کند. نگاهی به وضعیت اقتصاد ایران در سالهایی که قیمت جهانی نفت پایین آمده یا به دلیل تحریمها، دسترسی به آنها دشوار شده، نشان میدهد که ما با بحرانهای اقتصادی متنوعی مواجه شدهایم و فشار چه بر دولت و چه بر مردم افزایش یافته است. عدم توجه به منابع پایدار تامین مالی، باعث شده این بخشها نیز در اقتصاد ما کوچک باقی بمانند. برای مدتی طولانی، بانکها با استفاده از منابعی که دولت در اختیار آنها قرار داده اقدام به تسهیلاتدهی در حوزههای مختلف کردهاند و از این رو اقتصاد ما اساسا یک اقتصاد بانکمحور به شمار میرود. از طرف دیگر همین موضوع به دولتی ماندن بدنه اقتصادی کشور و عدم توجه به ظرفیت بخش خصوصی نیز منجر شده است. در کنار آن، ابزارهای مالی مانند بازار سرمایه نیز در اقتصاد ما مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند. در واقع آنچه که در سالهای گذشته در رابطه با بورس رخ داد از بسیاری جهات غلط بود. یعنی هرچند جذابیت این بازار بالا رفت و باعث شد بسیاری افراد جامعه با این بازار آشنا شوند، اما با توجه به نبود عمق لازم در بازار و افزایشهای هیجانی که رخ داد، سرانجام باعث اتفاقی شد که در تمام ماههای گذشته آن را تجربه کردهایم. اگر از شرایط بازار سرمایه به خوبی مراقبت شود، در کنار جذب سرمایه از مردم، امکان سوددهی و البته تامین نیازهای مالی شرکتهای اقتصادی نیز فراهم میشود و این تجربه موفقی است که سالهاست در بسیاری از کشورهای توسعهیافته مشابه آن را میبینیم اما نگاه تکبعدی به اقتصاد، اعمال نکردن اصلاحات لازم و عمق ندادن به بازار سرمایه باعث شده که دولت برای ثبات اقتصادی، با چالشهای جدی مواجه شود.