در
سال 1916، کلنل سر مارک سایکس یک مداد شمعی دستش گرفت و چند خط روی بخشی از نقشه
جهان کشید که در کشور این کلنل به نام «خاورمیانه» شناخته میشد. بعدها سایکس با
همتای فرانسویاش، فرانسوا ژرژ پیکو، به یک توافق محرمانه رسیدند تا براساس همین
خط کشیدنها، خاورمیانه جدید متولد شود. قبل از این خط کشیدنها، نه سوریهای وجود
داشت، نه لبنانی، نه اردن و عراق و کویتی و نه اسرائیل و فلسطین و عربستانی. اما
ایران از اول وجود داشت. از خیلی قبلتر از اینکه دیگران وجود داشته باشند. با این
حال نقشه خاورمیانه پیشتر هم دچار تغییراتی شده بود آنهم زمانی که اولین چاههای
نفت در این منطقه توسط هموطنان سایکس حفر شدند. در سال 1907 میلادی کنسرسیوم
دارسی «اولین چاه نفت» را در ایران حفر کرد. 25 سال بعد در سال 1937 شرکت
استاندارد اویل کالیفرنیا نوید رسیدن به طلای سیاه را به عربستانیها داد. این
شرکت در ازای 130 هزار دلار امتیاز استخراج نفت را برای 66 سال از عربستان خرید.
اما چهار سال گذشت و تمام تلاشهای استاندارد اویل بینتیجه ماند. برای همین شرکت
نفت تگزاس وارد میدان شد و نخستین چاه نفت عربستان در منطقه «دمام» به نفت رسید.
این اکتشاف نفت در عربستان در نهایت به تولد بزرگترین و ثروتمندترین شرکت نفتی
جهان، «سعودی آرامکو» ختم شد. امروزه آرامکو به تولید روزانه 11 میلیون بشکه نفت
رسیده است. پیشتر این شرکت به رکورد 12 میلیون بشکه در روز هم رسیده بود. اما بر
اساس آمار وزارت نفت، میزان تولید نفت ایران در خرداد ماه سال جاری به 2 میلیون و
574 هزار بشکه رسیده است.
·
روابط منطقهای
نفتی
از
زمان تشکیل کشور عربستان سعودی، روابط بین ایران و این کشور روابطی بوده بر پایه
نفت یا مرتبط با نفت. اوج این روابط را در تشکیل کارتل بینالمللی اوپک، سازمان
کشورهای صادر کننده نفت، میبینیم. 62 سال پیش، ایران و عربستان به این نتیجه
رسیدند که باپیشنهاد ونزوئلا در کنار هم سازمانی تشکیل دهند که بتوانند بازار روز
به روز تشنهتر برای نفت دنیا را در اختیار خود بگیرند و کنترل کنند. اما آن روزها
روابط این دو کشور به اندازه امروز پر از کش و قوس و تنش نبود. 62 سال پیش هم
ایران و هم عربستان و نیز تقریبا تمامی کشورهای تولید کننده نفت در خاورمیانه،
چیزی به جزو مواد خام اولیه برای صادرات نداشتند. این کشورها بر سر افزایش قدرت
چانهزنی خود در برابر کشورهایی که سالها در نقش استعمارگر به غارت داشتههای
جهان سوم پرداخته بودند، به توافق رسیدند. توافقی که نیاز همه این کشورها به ویژه
ایران و عربستان بود تا بتوانند خود را در بازارهای بینالمللی به عنوان قدرتی
مطرح کنند که هر آن قادر است گلوی این استعمارگران را بفشارد. این قدرت خیلی زود
خود را عیان کرد.
در
سال 1973، کشورهای عضو اوپک تصمیم گرفتند به دلیل دخالتهای ایالات متحده و دیگر
کشورهای غربی در جنگ یومکیپور، این کشورها را تحریم کنند. تحریم باعث شد که در
سال 1974 قیمت نفت از بشکهای 3 دلار به بشکهای 12 دلار افزایش یابد. این شوک
نفتی سوای اینکه بر اقصاد جهانی تاثیر بسیار زیادی گذاشت، بر ظهور سازمانی تاکید
کرد که هرچند هنوز جوان بود اما از همان ابتدا نشان داده بود که اگر بخواهد میتواند
بسیار قوی هم عمل کند. سازمانی که در راس آن کشورهای تاثیرگذاری چون ایران و
عربستان سعودی نشسته بودند. این اتحاد نفتی چنان بر روابط بینالملل تاثیر گذاشت
که حتی برخی اروپاییها و نیز ژاپن تصمیم گرفتند برائت خود را از سیاستهای ایالات
متحده در خاورمیانه اعلام کنند. اتحاد علیه غرب جواب داد. کسینجر مجبور شد برای
عقبنشینی رژیم صهیونیستی از جزیره سینا با مقامات این رژیم به توافق برسد.
اما
انقلاب سال 1979 در ایران وضع را به طور کلی عوض کرد. «دانیل هاوارد یرگین»،
کارشناس انرژی و مورخ اقتصادی و نویسنده کتاب «نقشه جدید جهان» مینویسد «کشمکش
امروزه میان عربستان سعودی، بزرگترین تولید کننده نفت در اوپک، و ایران، که معمولا
یکی از بزرگترین تولید کنندگان نفت قلمداد میشود، مبارزه برای غلبه بر نقشه
خاورمیانه است. این نبردی است که با ایدئولوژی و منافع ملی و با انگیزه برتری
یافتن شکل گرفته است. نفت در تار و پود این نبرد وجود دارد و تاثیرات آن به نوبه
خود جهانی است».
روابط
ایران و عربستان تبدیل به کلافی به شدت سر درگم و پیچیده شده است و طرفین مدام در
حال اتهام زنی به یکدیگر هستند به طوری که ولیعهد عربستان سعودی، محمد بن سلمان،
آشکارا گفته بود «اگر به هر مشکلی که در خاورمیانه رخ میدهد نگاه کنید، ردپای
ایران را پیدا خواهید کرد». هر چند در میان این همه تنش و اتهام زنی، این دو کشور
بارها در همان سازمان اوپک و زیر لوای نفت، مجبور شدهاند دست همکاری همدیگر را
بفشارند.
·
تاریخچه روابط
ایران و عربستان
برای
یکی دو دهه نگاه ایران و عربستان به تحولات منطقه همسویی بالایی باهم داشت اما پس
از انقلاب ایران، شعار صدور انقلاب به خارج از مرزهای ایران باعث شد رویکرد دیگر
کشورهای عربی و در راس آنها عربستان سعودی در مقابل ایران تغییر کند. پس از این
بود که ایالات متحده به طور جدیتری وارد منطقه خلیج فارس شد و سیاستهای منطقهای
این کشور در خاورمیانه به تاثیرات عمیقی در سراسر دنیا منجر شد. به غیر از انقلاب
اسلامی ایران، حمله شوروی به افغانستان هم عامل دیگری بود که باعث شد جیمی کارتر،
رئیس جمهور وقت ایالات متحده، سیاست خارجی آمریکا را بر مبنای حفاظت از خلیج فارس
و نفت آن بنا کند، سیاستی که پیشتر بریتانیا خود را از آن کنار کشیده بود. در سال
1980 عراق به رهبری صدام حسین برای تصحیح نقشه خاورمیانهای سایکس پیکو، یکی از
بزرگترین و طولانیترین جنگهای تاریخ منطقه را علیه ایران آغاز کرد. هر دو کشور
تحت تاثیر سقوط قیمت نفت در سال 1986 و نیز کاهش تولید نفت به دلیل جنگ بودند. با
این تفاوت که عراق توانست حمایت عربستانی را به سوی خود جلب کند که پیشتر به عنوان
یک دشمن بهالقوه برایش مطرح بود. از این رو عراق میلیاردها دلار وام از این کشور
و نیز کویت دریافت کرد.
حمایت
عربستان از عراق در طول جنگ باعث شد شکاف بزرگی که بین دو کشور تشکیل شده بود
تبدیل به یک دره عمیق شود، درهای که تا به امروز هم هر سال گستردهتر و بزرگتر
میشود. از سویی دیگر عربستان هم ایران را به حمایت از گروههای مخالف این کشور و
حمله و تاسیسات نفتی عربستان در داخل خاکش متهم کرده است. این تنشها به حدی پیش
رفت که ملک فهد، پادشاه عربستان در سال 1988 گفته بود ایران به روابطش نه تنها با
ما بلکه با تمام همسایگان آسیب رسانده است و «ما نمیتوانیم موقعیت جغرافیایی
ایران را تغییر دهیم و ایران نمیتواند موقعیت جغرافیایی ما را تغییر دهد».
پس
از پایان جنگ ایران و عراق، صدام حسین ثابت کرد که عربستان سعودی عراق را در دشمنی
با خود دستکم گرفته و نباید تمام تمرکزش را بر ایران میگذاشت. در سال 1990 عراق
به کویت حمله کرد تا شاید دوباره شانس خود را برای تغییر نقشه سایکس پیکو امتحان
کند اما این بار نه با کشوری به بزرگی ایران، بلکه با کشوری بسیار کوچک به اسم
کویت که به زحمت در نقشههای جغرافیایی دیده میشود. کویت مملو از نفت است. و
دستیابی به نفت کویت میتوانست عراق را به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت
تبدیل کند. اما عراقیها احتمالا نقشههای دیگری در سر داشتند. تجمع نیروهای عراقی
در مرز کویت با عربستان سعودی، لرزه بر کاخ پادشاهی سعودیها بود. آیا صدام قصد
داشت تغییر نقشه خاورمیانه را به سمت عربستانی گسترش دهد که 25 درصد ذخایر کشف شده
جهان را در اختیار داشت؟ جهان فرصت نیافت به این سوال پاسخ دهد. سعودیها که از
کرده خود در هشت سال جنگ عراق با ایران در نهان به شدت پشیمان بودند، تازه متوجه
ماری شدند که در آستین پرورش داده بودند. اما رویای تسلط عراق بر عربستان، رویایی
نبود که غربیهای وابسته به نفت عربستان تحمل کنند. صدام هیچگاه فرصت نیافت تا
مرزهای با مداد شمعی کشیده شده سایکس پیکو را پاک کند. این مرزها حتی اگر به شدت
غیرواقعی بودند، اما از سوی کشورهای غربی پذیرفته شدهترین مرزهای دنیا بودهاند.
ائتلافی
بزرگ علیه صدام شکل گرفت که نقش ایران و عربستان در آن غیر قابل انکار است. در
ژانویه 1991، با آغاز بمباران عراق، یکی از خانمانبراندازترین جنگهای منطقه
خاورمیانه، تنها چند سال پس پایان جنگ هشتساله عراق و ایران، آغاز شد و در فوریه
همان سال نیروهای ائتلاف از طریق مرزهای زمینی وارد عراق شدند. و عراق شکست خورد.
هرچند صدام قدرت خود را حفظ کرد. عراق شکست خورد اما صدام حسین نتیجه «مادر همه
جنگها» را پیروزی عراق اعلام کرد درحالی که جنگ تمام نشده بود.
با
این حال تاریخ برنامه دیگری در چنته داشت. یازده سپتامبر سال 2001، نوزده تروریست
القاعده، چهار هواپیمای مسافربری را به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک و
ساختمان پنتاگون کوبیدند. تمامی مسافران و عده بسیاری از سکنه برج جان باختند و هر
دو برج به تلی از ویرانی تبدیل شد. در مجموع همراه با هواپیمارباها، در این حادثه
2993 تن کشته شدند. درحالی که در زمان تسلط طالبان بر افغانستان، عربستان سعودی
یکی از معدود کشورهایی بود که این گروه تروریستی را به رسمیت شناخته بود، اما
ایران در جبهه مخالف قرار داشت. پس از حملات یازده سپتامبر، ایالات متحده برای
نابودی القاعده که طالبان افغانستان آنها را پناه داده بود و رهبر القاعده که یک
عربستانی بود، به این کشور لشکر کشید. در حالی که ایران پس از حملات یازده سپتامبر
با مردم ایالات متحده ابراز همدردی کرده بود اما عراق از این حملات حمایت کرد. ایران
یکی از کشورهایی بود که در حمله آمریکا به افغانستان کمکرسان ایالات متحده بود.
به گفته حسین موسویان، رییس کمیته روابط خارجی شواری عالی امنیت ملی در زمان حمله
آمریکا به افغانستان، «ایران و آمریکا هر دو البته با اهدافی متفاوت یک منفعت مشترک
در مورد ساقط کردن حکومت طالبان داشتند. ضمن اینکه ما منتظر فرصتی برای انتقام از طالبان
درمورد کشته شدن دیپلماتهایمان هم بودیم».
در
سال 2003 ایالات متحده حمله نهایی به عراق را ترتیب داد و بالاخره بغداد به تصرف
نیروهای ائتلاف درآمد. این جنگ به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق به راهافتاد،
سلاحهایی که هرگز در عراق پیدا نشد. یرگین در پاسخ به این سوال که چرا صدام اجازه
نداد سازمان ملل ثابت کند که سلاح کشتار جمعی در عراق وجود ندارد، مینویسد او قصد
داشت با ایجاد ابهام در این مورد کسی را بترساند، اما چه کسی را؟ «صدام پاسخ این
سوال را برای بازپرس خود پس از جنگ به صورت خلاصه در یک کلمه بیان کرد؛ ایران».
در
این سالها به ویژه در سال 2001 و در بدترین وضعیت جنگ در افغانستان و عراق، روابط
ایران و عربستان اندکی رو به بهبود نهاد. دو کشور توافقنامه امنیتی امضا کردند. پس
از سقوط صدام اما تهدید مشترک دو کشور از بین رفته بود. و این بار موضوع بر سر
رقابت برای نفوذ در عراق بود. همین رقابت دوباره روابط دو کشور را تیره و تار کرد.
ظهور محمود احمدینژاد این فضای تیرهوتار را بیشتر کرد. به طوری که برای حذف نفت
ایران از بازارهای جهانی، این کشور را در مسیر شدیدترین تحریمها قرار داد.
مشتریان نفت ایران تحریم شدند و خرید از نفت ایران را کنار گذاشتند. خروج نفت
ایران از بازار، اما بر خلاف تصور بسیاری از کارشناسان چندان تاثیری در قیمت نفت
نداشت. دو عامل اجازه نداد که قیمت نفت افزایش یابد. اولی افزایش تولید نفت شیل
بود و دومی همراهی و همکاری تولیدکنندگان نفت خلیجفارس و در راس آنها عربستان
سعودی برای افزایش تولید نفت و جلوگیری از بالا رفتن قیمتها. درنتیجه همزمان با
قطع صادرات نفت ایران، قیمت نفت چندان تغییری نکرد؛ نقش عربستان در حمایت از تحریمهای
ایران و اثرگذاری آنها هرگز قابل چشمپوشی نبوده است.
در
سال 2013 دوباره اصلاحطلبان با شعار بهتر کردن وضعیت اقتصادی در ایران بر سر قدرت
آمدند. شعار حسن روحانی این بود «خوب است چرخ سانتریفیوژها بچرخد اما چرخ کشور هم
باید بچرخد». مذاکراتی مخفیانه در عمان بین ایران و آمریکا شکل گرفت و زمانی
عربستان و متحدانشان از این مذاکران باخبر شدند که کار از کار گذشته بود. در سال
2015 بالاخره توافقی بین ایران و قدرتهای جهانی امضا شد و بار دیگر نفت ایران
روانه بازارهای جهانی شد. اما ظهور دونالد ترامپ این توافق را با خطر جدی مواجه
کرد و در نهایت در سال 2018، ترامپ ایالات متحده را از توافق سال 2015 خارج کرد و
شدیدترین تحریمها علیه ایران را برقرار کرد. ترامپ معتقد بود برجام باعث نشد
ایران نفوذ خود را در منطقه کاهش دهد و جنگ سرد منطقه بین ایران و عربستان داغتر
هم شد.
اما
پیش از توافق سال 2015 برجام، باز هم کسانی پیدا شدند که خطهای سایکس پیکو
خاورمیانه را پاک کنند و دوباره از نو ترسیم کنند؛ اینبار اما با «خون». در سال
2014 یک جنگجوی داعشی در مرز بین عراق و سوریه، خط مرزی بین دو کشور را با بلدوزر
در هم کوبید تا خطهای جدیدی ترسیم شود. پیش از آن بهار عربی باز هم ایران و
عربستان را بدتر از گذشته در مقابل هم قرار داده بود، این بار در بحرین و در یک رویارویی
مستقیم. بحرین هم یک تولید کننده نفت است اما تولید کننده جزئی نفت. در سوریه هم
بشار اسدی حکومت میکرد و میکند که از سال 2000 جانشین پدر شده بود. از سال 2014
سوریه نفتخیز هم تبدیل شد به کشوری برای رویایی ایران و دیگر کشورهای عرب منطقه و
در راس آنها عربستان سعودی. ایران و روسیه از اسد حمایت کردند درحالی که عربستان و
ترکیه خواهان برکناری اسد بودند.
یمن
جزو آخرین کشورهایی بود که به نفت دست یافت. در سال 2009 القاعده عربستان و یمن با
هم ادغام شدند و القاعده شبه جزیره عربستان را در یمن تشکیل دادند. این گروه یکی
از خطرناکترین گروههای القاعده در خاورمیانه بود. در سال 2014 حوثیها هم در یمن
قدرت گرفتند. قدرتگیری این گروه خطری بزرگ برای عربستان بود. پیروزیهای حوثیهای
بزنگاهی دیگر در جریان نفت بود. یمن کنترل ضلع شرقی بابالمندب را داشت، تنگهای
در انتهای دریای سرخ که در باریکترین نقطه خود تنها 28 کیلومتر عرض دارد. از این
تنگه به طور روزانه 5 میلیون بشکه نفت خاورمیانه و بخش بزرگی از تجارت جهانی عبور
میکند. ناامنی در این تنگه خطری بزرگ برای عربستان و امارات و نیز مصر است که
کنترل کانال سوئز را در اختیار دارد. در مارس 2015 حوثیها در آستانه تصرف عدن
قرار داشتند که با حمله ائلاف عربستان و امارات متحده عربی مواجه شدند.
جنگ
ائتلاف با حوثیها مثل آغاز تمام جنگهای دیگر بود. حملهکنندگان بر این گمان
بودند که خیلی زود به نتیجه میرسند اما جنگی طولانی شکل گرفت که به آوارگی میلیونها
نفر و کشته شدن هزاران نفر و قحطی در این کشور عربی منجر شد. وضعیت یمن به حدی وخیم
است که سازمان ملل متحد از آن به عنوان بحران بزرگ انسانی نام برده است. پیتر
سالیسبوری از موسسه چاتهام هاووس، در گزارشی مینویسد «یمن دیگر کشوری فعال نیست،
یمن فقط یک اسم است که عمدتا به عنوان خطوط روی نقشه و به عنوان مفهومی در گزارش
روزنامهها و جلسات توجیهی سیاستگذاران استفاده میشود. مجموعهای از دولتهای
کوچک که هر کدام حاکمان خود را دارند و در شرایط مختلف در حال جنگ با یکدیگر
هستند». سالسبوری معتقد است درحالی که سعودیها میلیاردها دلار برای جنگ در یمن
هزینه کردند اما ایران برنده این جنگ است.
·
رقابت در میدان
نفتی
توافق
هستهای برجام به معنی ورود نفت ایران به بازارهای جهانی بود. چیزی که اصلا
خوشایند عربستان و دیگر تولید کنندگان نفت، دستکم در خاورمیانه، نبود. عربستان بر
این باور بود که نفت ایران این کشور را به یک قدرت منطقهای تبدیل خواهد کرد.
بزرگترین کنترل کننده بازار جهانی نفت عربستان است اما افزایش قیمتها در واقع به
نفع ایران تمام میشود. در سال 2014 تولید نفت شیل ایالات متحده به اوج خود رسید.
سعودیها بر این باور بودند که تلاششان برای کنترل بازار و افزایش قیمتهای نفت با
کاهش تولید نفت خودشان، بدون همکاری دیگر بازیگران نفتی از جمله کشورهای غیرعضو
اوپک امکانپذیر نیست. واقعیت هم همین بوده وهست. هرچه عربستان میزان تولید خود را
کاهش میداد تولید نفت شیل افزایش مییافت.
در
نوامبر سال 2014، دیدار وزیران نفت اوپک بدون هیچ تصمیمی خاتمه یافت. آنها در واقع
به این نتیجه رسیده بودند که هیچ تصمیمی نگیرند. علی النعیمی، وزیر وقت نفت
عربستان در این جلسه بود. عربستان باید کاری علیه شیل میکرد. هفتهنامه اکونومیست
در 12 دسامبر سال 2014 تیتر زد «Sheikhs v Shale»
یعنی «شیخها علیه شیل». بررسی کارشناسان میگفت قیمت سربه سر نفت برای شیل برابر
با 70 دلار است. اگر قیمت به زیر هفتاد دلار میرسید باید تولید نفت شیل متوقف میشد.
اما این پیشبینیها درست نبود. هزینه تولید نفت شیل بیشتر از حد تصور کارشناسان
کاهش یافته بود. حفای نفت شیل به 5 تا 6 روز کاهش یافت درحالی که حفاری یک چاه
معمولی نفت 5 تا 10 سال طول میکشد به روند تولید برسد. در حالی که هزینههای
تولید نفت شیل روز به روز کاهش مییافت، هزینههای تولید نفت معمولی افزایش مییافت.
قیمت نفت به زیر سیدلار رسید. در سال 2016 ایران رهیده از تحریمها به هیچ عنوان
حاضر نبود از سهم تولید خود کوتاه بیاید. اما کشورهای عربی خلیج فارس بر آن بودند
فضا را برای ایران تنگتر کنند. نیجریه درآمد خود را از دست میداد و عراق و
ونزوئلا اصلا وضعیت مناسبی نداشتند. وقتی نعیمی نتوانست کاری برای بازار نفت انجام
دهد، خالد الفالح جایگزین او شد. عربستان با روسیه به توافق رسید تا هیچ سیاست
پایدار نفتی بدون دخالت این دو کشور به نتیجه نرسد. پس عربستان دوباره کشورهای
اوپک را در الجزایر گرد آورد و پس از دو سال و نیم این کشورها به اجماع رسیدند.
دبیر کل جدید اوپک هم تعیین شد: محمد سینوسی بارکیندو. ماموریت بارکیندو ایجاد
توافقی بین ایران و عربستان بود. او بالاخره به نتیجه رسید. و ایران سهمیهای برای
تولید نفت گرفت.
اوپکیهای
حالا به اجماع رسیده در وین به همراه روسیه که رهبری یازده کشور غیراوپکی را داشت
گرد آمدند و ائتلاف اوپک پلاس رسما شکل گرفت. اعضای اوپک روزانه 1.2 میلیون بشکه
نفت و غیراوپکیها 558 هزار بشکه از تولید نفت خود میکاستند. حالا قیمت نفت رو به
افزایش بود و ایران و عربستان هر دو متنفع میشدند. نفتی که عامل رقابت بود تبدیل
شد به عامل وحدت.
در
سال 2018 قیمت نفت به 80 دلار رسید، ترامپ به شدت عصبانی بود. او از اوپکیها میخواست
تولید نفت را افزایش دهند، درحالی که شدیدترین تحریمها را علیه صادرات نفت ایران
برقرار کرد. این خبر برای تولید کنندگان نفت، از جمله اوپکیهای رقیب ایران بسیار
خوشحال کننده بود. نفت به قیمت بالاتر از 86 دلار رسید و عربستان تصمیم گرفت به
مقدار قابل توجهی تولید خود را افزایش دهد. در سال 2019 شدت تحریمها علیه صادرات
نفت ایران افزایش یافت. کشورهای حاشیه خلیج فارس از انزوای ایران حمایت کردند اما
هراس از تنش بین ایران و آمریکا و قدرت اتمی ایران آنها را به شدت نگران کرده بود.
در سپتامبر 2019 حوثیها به مراکز نفتی عربستان حمله کردند. آسیبپذیری شدید
زیرساختهای کشورهای منطقه کاملا مشخص بود. قیمتهای نفت در عرض چند ساعت افزایش
یافت. اما عربستان سعودی با افزایش صادرات نفت جلوی جهش قیمتها را گرفت. تولید
نفت شیل هم افزایش یافت. حالا دیگر همه ایمان داشتند که نفت شیل میتواند عامل
آرامش بازار باشد.
در
سال 2020 اتفاق دیگری افتاد که انتظار میرفت بازار نفت را ملتهب کند. هواپیماهای
بدون سرنشین ایالات متحده خودروی حامل قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس را هدف قرار
داده وی را شهید کردند. اما بازار نفت به غیر از افزایش موردی، دوباره سقوط کرد.
با این حال شیوع ویروس کرونا باعث شد بازار بدتر از گذشته سقوط کند. دولتها مردم
را مجبور به در خانه ماندن کردند، اقتصادها تعطیل شد و تقاضا برای نفت به شدت سقوط
کرد. قیمت نفت شیل حتی در بازهای از زمان منفی شد. شیوع کرونا بزرگترین کاهش مصرف
ثبت شده نفت را رقم زد.
در
ماه مارس جلسه اوپکپلاس در وین دوباره تشکیل شد. اما روسیه و عربستان نتوانستند
باهم به توافق برسند. شاهزاده عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی عربستان زمان خروج
از جلسه جمله مشهور خود را گفت «همه از این روز پشیمان خواهیم شد». و این آغاز یک
جنگ قیمت بود بین عربستان و روسیه. تولید نفت عربستان از 9 میلیون 700 هزار بشکه
به 12 میلیون 300 هزار بشکه در روز رسید. جنگ نفت و شیوع کرونا عملا کلافی درهم
پیچیده به وجود آورده بود. قیمت نفت به 14 دلار در هر بشکه رسید. این تنها لج و
لجبازی عربستان و روسیه بر سر تولید نفت نبود. این به نوعی مقابله عربستان بود با
اقتصاد ایالات متحده. این بار نوبت ترامپ بود که میانجی شود. و بالاخره توافق حاصل
شد و اوپک پلاس 9 میلیون و 700 هزار بشکه از تولید خود کاست درحالی که ایران هنوز
درگیر تحریمهایی بود که عملا نفت این کشور را از بازار حذف کرده بود. توافق این
بار تولید کنندگان توافقی بود با نظمی جدید که ایالات متحده، عربستان و روسیه شکل
داده بودند.
پس
از انتخابات سال 2020 ریاستجمهوری ایالات متحده، و قول و قرارهایی که جو بایدن به
بازگشت به برجام داده بود، امیدهایی برای ورود نفت ایران به بازارهای جهانی وجو
داشت. اما تاکنون آنچه که اتفاق افتاده است چیزی است که به نفع عربستان سعودی بوده
است. صادرات نفت ایران به شدت کاهش یافته و عربستان و عراق و دیگر تولیدکنندگان
اوپک جای نفت ایران را گرفتهاند.