تعطیلی ادارات و مدارس چند استان در روزهای اخیر را باید بهمثابه زنگ خطر بزرگی تلقی کرد. این امیدواری وجود دارد که صدای این زنگ به گوش سیاستگذاران رسیده باشد؛ در غیراینصورت تصمیمات بزرگتر و خطرناکتری باید گرفت.
شکی نیست که جامعه سیاستگذاری در مواجهه با بهینهسازی پیش از هرچیز متوسل به قیمتهای انرژی میشود. از نظر آنها هرگونه تغییر در قیمتها میتواند حساسیتزا بوده و مردم را بهسوی نارضایتی سوق دهد، لذا همواره آخرین راهحل محسوب میشود. در ابتدا نیز تلاش میشد از طریق پیامهای اخلاقی با بهینهسازی برخورد شود. هرچند این یادداشت نافی این تلاشها نیست اما فروکاستن این پدیده پیچیده به چند توصیه اخلاقی و پیامهای متنی و تصویری، در واقع نوعی پاککردن صورتمساله محسوب میشود؛ چراکه در تمام این سالها هیچ تغییر جدی و تاثیرگذاری از طریق این پیامها حاصل نشده و طبعا مسوولیت متولیان امر نیز مرتفع نمیشود.
برآوردها حاکی است که در هر سالحدود 41هزار نفر بابت آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند (ایرنا به نقل از رئیس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم وزارت بهداشت). هزینه این تلفات از حیث پولی نیز بالایمیلیاردها دلار است. هرساله جانها میکاهد و عمرها تلف میشود و کیفیت زیست انسانها بهسوی تباهی میرود. صنایع در فصل سرد سالمجبور به توقف تولید میشوند تا گاز کشور به منازلی برسد که بخاریهای گازی آنها نهتنها «کمرتبه» بلکه «بدونرتبه» هستند. این بدترین کاری است که میتوان با مرغوبترین سوخت دنیا انجام داد. عدمالنفع صنایع در سالاز این محل حدودمیلیاردها دلار است.
سناریوهای معطوف به قیمت نیز در چند سالگذشته حداقل دوبار برای گاز اعمالشدهاست. بهرغم تلاشها اما گویا این شیوه نیز به تنهایی تاثیر چندانی نداشته است. باید دانست هیچ سناریوی منفردی به تنهایی نمیتواند کشور را از آروارههای غول مصرف بیرون بکشد. در این زمینه باید از بستههای سیاستگذاری در سطوح و با مولفههای متعدد و متفاوت بهره گرفت. برخی گمان دارند تکثر سناریوها کفایت میکند اما واقعیت آن است که تکثر باید در کنار تنوع باشد تا امکان تاثیرگذاری حاصل شود. برای مثال با وجود همه چالشهایی که ممکن است سیاستهای قیمتی بهدنبال داشته باشد اما سیاستگذاران بازهم حاضر به پذیرش تبعات آن شده و چنین سیاستی را همین آذر ماه سالجاری اعمال کردند، اما میزان تاثیرگذاری چندان جدی نبود. چرا چنین است؟
پاسخ آن است که شرایط برای قیمتگذاری در سطحی که بر مصرف تاثیر داشته باشد، فراهم نیست. یک مثال میتواند به فهم موضوع کمک کند. قیمت بنزین آزاد اکنون 3هزارتومان است. اگر این قیمت حدود 30درصد افزایش یافته و به حدود 4هزارتومان برسد، آنگاه بعید است که تفاوت چندانی در میزان مصرف بنزین حادث شود. حتی اگر 60درصد نیز افزوده شده و قیمت به سطح حوالی 5هزارتومان برسد نیز وضعیت تغییر چندانی نمیکند، اما واقعا باید بنزین را به چه قیمتی رساند که مصرف آن دچار تغییر جدی شود؟ و از آن مهمتر اینکه کدام بخش سیاستگذاری حاضر است چنین تصمیمی را اتخاذ کرده و به اجرای آن دست بزند؟ و کدام بخشها حاضر هستند دربرابر تبعات حاصل از این اجرای چنین تصمیمی اقدام به پذیرش مسوولیت و مدیریت شرایط بعد از آن کنند؟
درخصوص گاز طبیعی نیز وضعیت به همین ترتیب است. مسوولان دولتی تصریح میکنند که در تغییرات اخیر قیمتی گاز، چه بسا قبوض گاز 60درصد از مشترکان تغییری نمیکند. این چه سناریویی است که در ابتداییترین وضعیت خود واجد 60درصد بیاثری است؟ این سناریو و نظایر آن قرار است چه تغییری در میزان ناترازی گاز ایجاد کنند؟
همین کافی است تا نشان دهد که اقدام در قالب یک سناریوی منفرد (مثل افزایش قیمت) نمیتواند تاثیر کافی داشته باشد. البته این بدان معنا نیست که اقدامات صنعت گاز کشور در آنچه که «پلکانیکردن قیمت گاز» نامیده شده کاملا بیاثر است اما باید قبولکرد تاثیرات جدی و مستمر ندارد. بدیهیتر اینکه با تورم موجود در کشور، بلافاصله بعد از یک دوره کوتاه، سطوح واقعی قیمتها به سطح قبل از اقدام میرسند. همچنین وضعیت کلان اقتصادی کشور و تاثیر متغیرهایی نظیر نرخ دلار، کارآیی اقتصادی، فرآیند تولید کالاهای انرژیبر و وسایل مصرفکننده سوخت نیز در اینگونه اقدامات منظور نمیشود، لذا هرگاه فکری برای شیوه تولید بخاریهای گازی نشود، آنگاه با توجه به اینکه مرتبا به تعداد شهرها و روستاهای گازدار اضافه میشود، لذا مجددا پس از مدتی به نقطه آغازین قبلی میرسیم.
سیاستگذاران باید بهخوبی آگاه شوند که گذر زمان کاملا بهضرر آنها است. با فرض عبور از زمستان جاری، بلافاصله کشور در تابستان سالآینده با موضوع تامین و توزیع سوخت بخش حملونقل مواجه بوده و در پاییز نیز مجددا معضل گاز ظاهر میشود.
پویا نعمتاللهی/ کارشناس نفت