مصاحبه با فریدون برکشلی تحلیلگر و کارشناس انرژی

گاز ایران، بار و هزینه ادامه حیات یک اقتصادمستهلک و قرن بیستمی را بر دوش می کشد !

گاز ایران، بار و هزینه ادامه حیات یک اقتصادمستهلک و قرن بیستمی را بر دوش می کشد !

 

گفتگو : امیرعباس امامی سردبیر

شرایط ذخیره سازی تامین و عرضه انرژی کشورهای اروپایی


تمام ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا و البته مجموع کشورهای صنعتی شامل امریکا، ژاپن، استرالیا و چند کشور دیگر متعهد به نگهداری ذخایر نفتی استراتژیک(Strategic Petroleum Reserves, SPR) هستند. این بخشی از مقررات آژانس بین المللی انرژی است که از سال ۱۹۷۴ وضع شده و هر چند سال هم با توجه به شرایط بازارجهانی مورد بازبینی قرار می گیرد. در پایان ۲۰۲۲ کشورهای اتحادیه اروپا نزدیک به 1/3 میلیارد بشکه ذخایر نفتی استراتژیک داشتند. آمارهای ماه ژوییه حکایت از آن دارد که امریکا و کشورهای اتحادیه اروپا، بی پروا از ذخایر نفتی استراتژیک خود، برداشت کرده‌اند. آن طور که حالا در پایان نیمه اول ۲۰۲۳، آمارهای SPR در کمترین سطح در طول چهل سال گذشته قرار گرفته است . واشنگتن در اجلاس گروه هفت G-7 که در ماه مه در هیروشیمای ژاپن برگزار شد، فشارهای تازه ای بر اروپا وارد کرد تا برداشت بیشتر از ذخایر استراتژیک خود را عهده دار شوند تا قیمت جهانی نفت از دامنه ۸۰-۸۵ دلار در بشکه فراتر نرود.جدای از ذخایر استراتژیک، کشورهای مصرف کننده و اتحادیه اروپا، ذخایر تجاری هم دارند. تمام این ذخایر تجاری به صورت نفت خام نیست. بخشی به صورت انواع فراورده در پالایشگاه های اروپایی و یا خارج از اروپا، مخازن زیر زمینی یا شناور، خطوط لوله یا مخازن کارخانجات دارای مصرف بالا نگهداری می‌شود. اطلاعات و آمار مربوط به آنها در حال تغییر است. میزان ذخایر تجاری کشورهای اروپایی در حال حاضر بیش از ۱/۲ میلیارد بشکه برآورد می‌شود.

همایش
البته آنچه عرض شد مربوط به نفت است. برای گاز کشورهای اتحادیه اروپا، مقررات قانونی ذخایر اضطراری یا استراتژیک ندارند، اما حجم گاز ذخیره شده اتحادیه اروپا در سال۲۰۲۲ حدود ۷۴ میلیارد مترمکعب بود. در نیمه اول ۲۰۲۳ رقم گاز ذخیره سازی شده به ۸۵ میلیارد مترمکعب رسید. باید توجه داشت که کشورهای اروپایی ذخایر قابل ملاحظه ای از ذغال سنگ هم دارند که برای نیروگاه های برق قابل استفاده است. در طول زمستان سال جاری بیشتر کشورهای اتحادیه اروپا از چوب هم برای مصارف گرمایشی استفاده کردند. طی زمستان امسال بیشتر کشورهای اروپایی قیمت انرژی های مصرفی را تا بیش از دو برابر افزایش دادند. دولت‌ها با کسری بودجه مواجه اند، افزایش بودجه نظامی هم فشارهای مالیاتی بر شهروندان را سنگین تر از سال قبل کرده است. گذار از زمستان ۲۰۲۴ تا حد زیادی به شرایط جوی هم ارتباط خواهد داشت. دولت های اروپایی از بابت تعطیل نیروگاه های هسته ای پشیمان شده اند. این پشیمانی خصوصا در آلمان مشهود است. در این کشور احزاب سبز و طرفدار محیط زیست، دولت ها را برای تعطیل نیروگاه های هسته ای و همچنین، بازداری از مصرف ذغال سنگ، تحت فشار قرار دادند. اما حالا تا حدی عقب نشینی کرده اند. در فرانسه شرایط قدری بهتر است. باور من این است که اروپا در حال بازنگری در سیاست های انرژی و توهم زدایی از بخش انرژی است. اتحادیه اروپا آینده تامین انرژی خود را به آب و هوا گرده زده و از همين رو ناچار است تا با باد و خورشید در فصول مختلف سال، شرایط اقتصاد انرژی را تنظیم کند.

تاثیر تحریم آمریکا و اروپا بر روسیه

عرضه نفت و فراورده های نفتی روسیه، از بازارهای اروپایی به سمت بازارهای آسیایی تغییر مسیر داده است. بخشی از آن هم پس از پالایش با هویت غیر روسی به بنادر اروپا و بلکه امریکا و سایر کشورها، حمل می شوند. در مورد رقم درآمدی روسیه از صادرات به چین و هند و سایر مقاصد آسیایی و آفریقا، گزارشها متفاوت است. نفت و فرآورده روسی برای رسیدن به مقصد نهایی در چین تا چند هفته در راهند که هزینه حمل و بیمه را افزایش می دهد. به علاوه اگرچه صادرات نفت روسیه تحریم نیست، اما اعمال سقف قیمت ۶۰ دلار در هر بشکه کار را برای خریداران و فروشنده دشوار می کند. در مورد رقم درآمد صادراتی پایدار روزانه یک میلیارد دلار نفت و فراورده روسیه، قدری تردید هست، اما بازار جهانی برای تعادل به عرضه بیشتر نفت نیازمند است. به عبارتی، سطح قیمت کنونی بازار نفت، بااین ابعاد از تنش متناسب نیست. البته روسیه یک صادر کننده مهم انواع مواد خام اولیه یا نیمه فراوری شده کانی هم هست که به صورت عادی درسطح جهان عرضه می شود. امریکا هم خود، دومین وارد کننده عمده اورانیوم خام از روسیه است. به علاوه روسیه هم تحت تحریم سیستم مالی سوییفت قرار دارد. لذا کسب درآمد ارزی به روال عادی گذشته، میسر نیست. خریداران ملزم به رعایت پاره ای قواعد هستند.

تقابل هند و چین و عدم همراهی با تحریم‌های غرب علیه روسیه

چین و هند، رقبا و دشمنان دیرینه یکدیگرند.در هفت دهه گذشته دو جنگ بزرگ داشتند و همین حالا هم در شرایط تنش نظامی قرار دارند.اما برای هر دو کشور اقتصاد و تجارت، مقدم بر هر اصلی است.به این ترتیب در واردات نفت روسیه هم با یکدیگر رقابت حرفه ای و اقتصادی دارند. هند سومین وارد کننده کالا و خدمات از چین است و تراز بازرگانی دو کشور در طول یک دهه گذشته تاکنون به سود چین است. امابین شرکت های هندی و چینی رقابت همراه با رفاقت برای حداکثر بهره برداری از شرایط کنونی بازار و خرید نفت تحریمی روسیه درجریان است. البته چین ظرفیت بالایی برای ذخیره سازی دارد. مخازن واقع در خشکی چین ظرفیت ذخیره سازی بالای یک میلیارد بشکه را دارد.البته قابلیت ذخیره سازی نفت بر روی آب هم هست. در واقع دیوار بزرگ چین، امروز، دیوار امنیت انرژی است. اگرچه دیوار بزرگ امنیت انرژی، جزو عجایب هفت گانه محسوب نمی شود.
هندوستان فاقد ظرفیت بالای ذخیره سازی است. چین ناچار به ایجاد ظرفیت ذخیره سازی است زیرا که از خلیج فارس دور است. محموله های منطقه خلیج فارس فقط در چند روزبه بنادر هند می رسند، لذا نیاز چندانی به ایجاد مخازن برای ذخیره سازی نداشته اند.هند ناچار است تا نفت خریداری شده را پالایش و یا پس از تغییرات اسناد حمل مجدداصادر کند. هندوستان برای پرداخت پول نفت به روسیه با مشکل مواجه است. روسیه نیاز چندانی به روپیه هند ندارد. هند هم نمی داند که با روبل چه باید بکند. اما حجم تجارت میان روسیه و چین، غیر از مواد نفتی رقم بالایی است. روسیه به یوان و چین به روبل علاقمند است.


بازار جهانی نفت در شرایط تعادل نگران کننده ای مواجه است. تعادل از این بابت که عرضه کنندگان، دست رد به سینه خریداری نمی زنند. صدای اشباع بازار از هر سو به گوش می رسد. اما منشا ناآرامی، اتاق های فکری هستند که بازار را تغذیه آماری می کنند. بازار در۲۰۲۴ تحت تاثیر تقاضای انرژی در چین است. چنانچه موتور رشد تقاضای انرژی در چین خاموش شود، بازار جهانی نفت و ال.ان. جی آسیب خواهد دید. چین در ماه ژوِئن امسال، با پدیده تورم منفی مواجه شد. تورم زیر صفر بدین معناست که اقتصاد رشد نمی کند.

عوامل جنگ اوکراین و روسیه و گسترش ناتو و تاثیر آن در حوزه انرژی بین الملل

ناتو به سرعت در حال نزدیک شدن به مرزهای روسیه است. پذیرش اوکراین در ناتو و تقویت فزاینده لهستان به عنوان آلمان بعدی اروپا، برای روسیه نگرانی های امنیتی جدی فراهم کرده بود. این یک جبر جغرافیایی اجتناب ناپذیر هست.اروپا و اتلانتیک شمالی، بدون پوتین هم با پدیده پوتینیسم مواجه خواهند بود. این کشور به عنوان یک قدرت بزرگ و با اقتصاد متوسط، مسیر دشواری پیش رو دارد. روسیه در بخش آسیایی هم تحت فشار قرار دارد. جمهوری های سابق آسیایی، یک به یک به سوی غرب می لغزند. روسیه با این اقدام در اوکراین در تلاش است تا نظم تازه ای را طراحی کند. در این طراحی کشورهای اروپای شرقی سابق، می توانستند در حیطه شوروی سابق و روسیه کنونی باقی بمانند. البته روسیه در اروپای غربی هم حوزه های نفوذ دارد. بخش مهمی از استراتژی های انرژی روسیه در اروپا از طریق احزاب و محافل قدرتمند روسیه در اتحادیه اروپا دنبال می شود. انرژی ارزان و نامحدود روسیه به آلمان و سایر کشورهای اروپایی، تعریف نظمی است که حالا زمان آن در حال سپری شدن است. در عصر انرژی های نو، اقتدار گازی، نفتی روسیه، آسیب پذیر است.
حداقل تا پایان نیمه اول قرن بیست و یکم، امنیت اقتصادی و صنعتی در سایه امنیت عرضه انرژی، قرار دارد.نشانه های تمایل مهاجرت سرمایه و صنایع مهم اروپایی به امریکای شمالی را که پس از جنگ اوکراین و مخاطره عرضه انرژی روسیه، رخ داد را می توان مشاهده کرد. البته خلیج فارس و خاورمیانه هم در تلاش است تا در بستر انرژی ارزان و فراوان، سهم گیری کند. امروز امنیت در جایی است که در آن انرژی، امن است.
در پی بالا گرفتن تنش میان چین و امریکا بر سر تایوان و شرایط ناپایدار. در آبهای دریای جنوب چین، امریکا هم شرکت های بزرگ این کشور را به خروج از چین تشویق می کند. تعدادی از شرکت های حوزه الکترونیک هم فعالیت های خود در چین را محدود کرده‌اند. حالا دهلی نو سخت در تلاش است تا هندوستان را به مقصد بعدی سرمایه های امریکایی تبدیل کند. برای هند تحکیم روابط با کشورهای منطقه خلیج فارس خیلی مهم است. روابط حسنه با منطقه خلیج فارس به معنای امنیت تامین انرژی است. این سیاستی است که چین هم با جدیت دنبال می کند. در عین حال، برخی شواهد نشان از آن دارد که ناتو، حالا در تلاش برای ورود به آسیا هم هست. پیمان موسوم به کوآد،(QUAD)یک پیمان نظامی میان امریکا، انگلیس، استرالیا،ژاپن وهند است که البته از سال ۲۰۰۷ تشکیل شد، اما مجددا در ۲۰۱۷ تجدید حیات پیدا کرد. در حقیقت این پیمان حلقه اتصال پیمان اتلانتیک شمالی با آسیا است. هدف آن دوره کردن قاره و برقراری برتری نظامی امریکا در جنوب و جنوب شرقی آسیاست.

ناترازی انرژی در کشور و وضعیت صادرات گاز ایران به اروپا، پاکستان و یا هند

نگرانی در مورد احتمال یک بحران بزرگ انرژی در اروپا در سال جاری یعنی ۲۰۲۳ خیلی جدی بود. البته زمستان بالنسبه ملایم هم به مدد رسید. الان نگرانی ها برای ۲۰۲۴ به مراتب کمتر از سال قبل است. سطح ذخایر نفتی تاکنون معادل ۸۷ درصد پارسال در همین زمان است و می توان انتظار داشت که تا قبل از پایان سال جاری از متوسط سال گذشته هم بیشتر باشد. اروپا معادل ۱۷ درصد گاز طبیعی خود را از روسیه وارد می کند. البته سهم نروژ ۲۴ درصد است. واردات از الجزایر هم افزایش پیدا کرده است. البته رشد واردات ال.ان.جی از امریکا تقریبا چهار برابر ۲۰۲۱ است، آن هم با قیمت خیلی بالا. در واقع امریکا برنده اصلی جنگ اوکراین در بخش انرژی است.
به خاطر دارم زمانی که وزارت نفت ایران، تاسیس مجمع جهانی کشورهای صادرکننده گاز را طراحی و عملیاتی ساخت، گاز درانتظار یک فرصت بزرگ بود. فرصتی مانند سال ۱۹۷۳ یعنی مقطعی که اقتدار اوپک، نمایان شد. عصر گاز، فرا رسید و حالا برنده آن امریکاست. امریکایی ها حالا دارند صحبت از اوپک گازی می کنند. یعنی که امریکا برای گاز قیمت تعیین می‌کند. در مورد نفت و گاز شیل، لهستان، آلمان و هلند موقعیت های بالنسبه خوبی دارند. اما نیازمند سرمایه گذاری سنگین و ایجاد زیر ساخت هستند. اما در مورد انرژی های نو، به ویژه خورشیدی و باد، توهم زدایی از انرژی های نو در پی جنگ اوکراین و تهدید امنیت انرژی اتحادیه اروپا، در خور توجه و اهمیت است. از سال ۲۰۱۲ تاکنون، دنیا ۲/۵ برابر میزان انرژی های فسیلی بر روی انرژی های نو و تجدید پذیر سرمایه گذاری کرده است. اما امروز سهم انرژی های نو در تامین انرژی اتحادیه اروپا ۱۹ درصد است.

برای صادرات گاز باید مازاد مصرف داخلی داشت. ایران در بخش انرژی در طول چندین دهه گذشته با بحران کور- دیدمانی مواجه است. استراتژی انرژی مقوله ای بسیار بلند مدت است. با تصمیمات یا سیاست گذاری های کوتاه مدت و مقطعی سازگاری ندارد. مصرف داخلی گاز ایران بسیار بالاتر از سطح ارزش افزوده صنعتی اقتصاد ملی است. لذا با محدودیت عرضه نسبت به تقاضا مواجه ایم. در حقیقت این گاز ما دارد، بار و هزینه ادامه حیات یک اقتصادمستهلک و قرن بیستمی را بر دوش می کشد.بخش صنعت در ایران با پدیده ارزش نا افزوده مواجه است.بخش عمده صنایع ایران انرژی طلب هستند. این الگو بر پایه نظرات اقتصادی دهه ۱۹۵۰ میلادی است. اما در مورد بازارهای صادراتی و شرایط صادرات، یکی پرداختن به صادرات فصلی است و برنامه ریزی برای آن و مورد دوم از طریق ترانزیت. در ایران، نزدیک به ۴۰ هزار کیلومتر خطوط لوله انتقال گاز داریم. بدیهی که بخش مهمی از این خطوط لوله در مناطق دوردست یا به دور از شیکه های خطوط مادر و صادراتی است. در هر صورت زیر ساختی فراهم است که از آن می توان برای ترانزیت و تنظیم هاب انرژی استفاده کرد. دور زده شدن گازی برای ایران یعنی حذف یکی از فاکتورهای مهم جغرافیای ایران از معادلات منطقه ای. بنده این را یک اصل خیلی مهم می دانم. البته همه ما از محدودیت ها و معضلات بخش انرژی مطلعیم. می دانیم که چند صد میلیارد دلار سرمایه گذاری عقب هستیم. لذا در موقعیت کنونی از همین زیر ساخت های موجود امکان بهره برداری وجود دارد. از یکسو سرخوردگی اروپا از افق گسترش سریع انرژی های نو و تجدیدپذیر و از سویی آسیب پذیری ناشی از وابستگی به تنها یک عرضه کننده عمده یعنی روسیه، عزم جدی اروپایی به متنوع سازی منابع تامین، فرصت مهمی را برای صنعت گاز ایران فراهم آورده است. اما استفاده از این فرصت مستلزم هوشمندی استراتژیک است. جذب سرمایه گذاری بین المللی و تکنولوژی گریز ناپذیر است.رنسانس گاز آغاز شده و می بایستی از فرصت ها استفاده بهینه کنیم. درغیاب استفاده ازفرصت ها، ناچاریم باچالش هایی سخت تراز انرژی مواجه باشیم.

چند هفته پیش در مناظره ای در یکی از اتاق های فکر هند که از دهلی پخش می شد، مشارکت مجازی داشتم. بیشتر بحث بر سر این بود که چگونه، دهلی نو با بی کفایتی سیاستمداران هندی، بازی مناسبات منطقه ای در ایران و خلیج فارس را به پکن باخت. سفیر سابق هند در تهران مورد شدید ترین شماتت ها قرار گرفت. یکی از معاونان اسبق وزارت امور خارجه هند، در خصوص تعلل هنددر عقد قرارداد مربوط به بندر چابهار سرزنش شد.این مناظره از این زاویه برای من مهم بود که کشورهای منطقه، تا چه حد نسبت به تحولات پیرامونی خود حساسند.در دهه های پیشین، منطقه شرق و حاشیه اقیانوس هند و اطراف هندوکش، از اولویت سیاست های منطقه ای ایران بود.

 

نقش موثراوپک پلاس و عربستان در رویدادهای اخیر

در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی سازمان کشورهای سازمان تولید کننده و صادر کننده نفت، اوپک نزدیک ۶۰ درصد از نفت خام مصرفی جهان را تامین می کرد. این درصد از تولید جمعی، به سازمان اوپک قدرت بلامنازعی در اختیار سازمان در جهت ثبات بازار جهانی نفت و تعیین قیمت، قرار می داد. بخش عمده منازعات درون سازمانی اوپک هم مربوط به سقف و سهمیه میان اعضا بود.در میانه دهه ۲۰۰۰ سهم سازمان اوپک به ۲۸/۵ درصد عرضه جهانی کاهش یافت. در نتیجه توانایی سازمان اوپک برای تثبیت بازار کاهش پیدا کرد. البته این وضعیت پیش تر هم مشخص شده بود، اما روسیه، تمایلی به همکاری نداشت. روسیه در حقیقت از اوپک، سواری مجانی می گرفت. اما وقتی شرایط بازار بحرانی شد، برای تمام تولید کنندگان مشخص شد که بدون همکاری جمعی تولید کنندگان نفت، ثبات بازار، ناممکن است. از این رو، اوپک و غیر اوپک در یک فرایند زمانی اوپک پلاس را شکل دادند. البته از پس درواقع امر اوپک پلاس به معنای عربستان و روسیه بود که بخش اعظم عرضه را عهده دار بودند.
انطباق و هماهنگی منافع عربستان و روسیه، از بازار نفت شکل گرفت و تبدیل به یک پدیده ساختاری دیپلماسی نفتی بین المللی شد.
حالا در مورد عربستان، نفت همیشه محور سیاست خارجی و منطقه ای عربستان بوده است. در طول سالها، نفت بر روی سیاستهای عربستان و موضع گیری های جهانی ریاض، کانونی بوده است. پس از تصمیم عربستان مبنی بر خصوصی سازی بین الملی بخش کمی از سهام آرامکو در بازار در ۲۰۱۹، عربستان به باشگاه چندملیتی ها پیوست. این واقعه مهمی است. در پی برنامه عرضه اولیه سهام آرامکو، عربستان پروژه شهر نئون(Neon) را به طور گسترده مطرح کرد. این یک پروژه محوری برای به هنگام آوری، اقتصاد و جامعه عربستان است. وقتی که طرح سیاست های بازنویسی اقتصاد عربستان را که عمدتا توسط محمد بن سلمان هدایت و رهبری می شود را مطالعه می کنم، بخش اعظم آن نمونه برداری از برنامه انقلاب سفید ایران است که در دهه ۱۹۶۰ میلادی ارائه شد. اوپک پلاس و عربستان نقش مهم در ثبات بازار جهانی نفت به عهده دارد. سازمان اوپک به صورت سنتی، برای قیمت سقف تعیین می کرد. این که عربستان و اوپک پلاس حالا برای قیمت، کف تعیین می کند، نشان از اقتدار اوپک بزرگ دارد. عربستان که صحبت از کف۸۰ دلار در بشکه می کند، در وهله اول به ارزش سهام آرامکو می اندیشه. اقتدار نفتی عربستان در ارزش سهام آرامکو تجلی دارد. البته ادناک امارات متحده عربی و شرکت ملی نفت کویت هم با احتیاط در همین مسیر در حرکتند. یک روند معکوس ملی شدن های دهه ۱۹۶۰ میلادی در منطقه خلیج فارس در حال تحقق است.

رادیکالیزه شدن اتحادیه اروپا در حوزه

به نظرم سوال مهمی است. جنگ اوکراین پرده از روی بسیاری اختلافات یا تضادهای میان ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا برداشته است. امنیت انرژی، مسئله ای نیست که هیچ یک از اعضای اتحادیه اروپا بتوانند بر روی آن مصالحه کنند. در عین حال ساختار تامین، تولید، توزیع، قیمت گذاریمیان اعضای اتحادیه اروپا متفاوت است. برخی از اعضا مانند مجارستان، بلغارستان یا کشورهای بالکان و نوعا، هم پیمانان شوروی سابق، خواهان ادامه تامین انرژی خود ازطریق خطوط لوله از روسیه هستند. مشکلی هم از بابت مکانیسم پرداختی بابت پول گاز ندارند. فرانسه، کمترین نیاز را به گاز روسیه دارد، زیرا که بخش اعظم برق خود را از نیروگاه های هسته ای تامین می کند. آلمان، آسیب پذیرترین عضو مهم اتحادیه اروپاست. تمام نیروگاه های برق هسته ای خود را تعطیل کرد و گرفتار شعارهای احزاب پوپولیستی سبز شد. بخش شرقی کشور یعنی آلمان شرقی سابق، می خواهد حساب کار تامین انرژی خود را از آلمان غربی سابق جدا کند.کشورهای کوچکتر اروپایی که غالبا به یکی از چهار قدرت اصلی اتحادیه اروپا (البته انگلیس جدا شده، لیکن کماکان حوزه های قدرت سنتی خود را حفظ کرده است). اتریش به آلمان نگاه می کند. بلژیک و لوکزامبورگ به فرانسه. کرواسی، بوسنی و حوزه کشورهای سابق یوگسلاوی متوجه سیاست های ایتالیا هستند.
فرانسوی ها پس از اولین ضربه مهلک در نیجر در آفریقا، حالا محتاط تر شده اند. در اتحادیه اروپا، احساس عمومی حکایت از آن دارد که اروپا، تقریبا، آفریقا را به نفع روسیه و چین از دست داده است.دنیای صنعت قرن بیست و یکمی، معادن لیتیوم آفریقا را اوپک آینده می داند.
آلمان هم پنهانی مذاکرات با مسکو راازطریق گرهارد شرودر، صدراعظم اسبق این کشور که مدیر و مسئول خطوط لوله منهدم شده نورد استریم ۱ و ۲ بود، شروع کرده که البته از دید واشنگتن پنهان نمانده است.
لذا درست است، اتحادیه اروپا در آستانه تجربه شرایطی متفاوت نسبت به پیش از شروع جنگ اوکراین قرار دارد که رادیکالیزه شدن سیاست های اعضا، اجتناب ناپذیر شده. اروپایی ها می دانند که امریکا به دنبال باز کردن پای ناتو به آسیا و منطقه اوراسیا هست و می خواهد اروپا را هم داستان کند. هزینه نظامی چنین سطح از ماجراجویی برای اروپا بسیار سنگین است. امریکایی ها خطر قرن آسیایی را خوب درک کرده‌اند. ابزار اصلی امریکا، در مواجه با این شرایط پیچیده عمدتا قدرت نظامی و قدرت دلار است و تصادفا همین امروز که این متن را می نوشتم، دلار در قوی ترین سطح خود از ۲۰۱۵ قرار دارد.البته در تیتر رسانه ای و هدایت افکار هم امریکا همیشه دست بالا را داشته است.
حالا ناظران باید با دقت بیشتری اجلاس سران بریکس که در هفته آینده در آفریقای جنوبی برگزار می‌شود را با دقت دنبال کنند.

۳ مهر ۱۴۰۲ ۱۶:۱۸
ماهنامه دنیای انرژی شماره 54 |
تعداد بازدید : ۱۸۶