بر هم خوردن تعادل و توازن در عرضه هر کالایی از جمله نفت و انرژی بازار آن محصول را نیز دچار تلاطم و التهاب و به اصطلاح نوسانات قیمت میکند و در این میان مبحث انرژی از اهمیت بالایی برخوردار است تا جایی که بروز بحران سال 2008 میلادی با اثری که بر تقاضا گذاشت توانست قیمت نفت را تا مرز 38 دلار کاهش دهد.
واقعیت آن است که در حال حاضر نیز همچنان در این خطر به سر میبریم که هر لحظه افت و خیزهای جهانی بر قیمت نفت اثر منفی بگذارد اما سوال آن است که چرا پس از گذشت 2 سال از تحریم نفت ایران و کاهش شدید عرضه نفت در بازارهای جهانی، بازار روال طبیعی خود را طی میکند؟ در پاسخ به این سوال به عقیده یکی از کارشناسان حوزه نفت و انرژی، باید ابتدا به این نکته اشاره کرد که متاسفانه اوپک که برای حفظ منافع تولیدکنندگان در برابر دولتهایی که به تولیدکنندگان نفت دیکته میکردند که چه بکنند یا چه نکنند تاسیس شده بود، امروز به صورت ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی آنها تبدیل شده است.
به عقیده خاقانی، البته تلاش مخالفان جمهوری اسلامی ایران در اوپک از سی سال پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران برنامهریزی شده و سالها دیپلماسی خوبی در اوپک توسط جمهوری اسلامی ایران پیگیری شد، اما حقیقت آن است که نقش تعیینکننده کشورمان در اوپک کاهش یافته است تا جایی که در جریان تحریم نفت ایران، تصمیمی قاطع از طرف این سازمان مهم و در مورد مهمترین عضو این سازمان گرفته نشد و برعکس، برخی کشورهای عضو از جمله عربستان و عراق به جای آنکه در جهت حل مشکل اقدام کنند، حتی جایگزین کشورمان در بازار شدند.
در این شرایط اما شاهد کاهش تقاضای برخی کشورها از جمله هند و کره جنوبی هستیم که بهرغم برخورداری از معافیتهای ایالات متحده همچنان سهمیه خرید خود را کاهش میدهند و این به دلیل آن است که نیاز خود را از سایر کشورهای منطقه تامین میکنند.
اما در کنار این موضوع برخی مشکلات در اقتصاد داخلی صنعت نفت نیز وجود دارد که چندان مطابق استانداردهای بینالمللی نیست که از آن جمله باید به فروش تهاتری نفت اشاره کرد که هرچند روش جدیدی برای فروش نفت خام کشورمان نیست، اما روش نامطلوبی است. به عقیده این مدیر اسبق نفتی کشور، در گذشته و طی جنگ تحمیلی که در تحریم نفتی بودیم، این روش به عنوان یکی از راهکارهای کشور برای فروش نفت و خرید تسلیحات و نیازهای داخل مورد استفاده قرار میگرفت. در آن زمان نفتکشهای ما را بیمه نمیکردند و جزیره خارک مرتبا مورد حمله هوایی دشمن قرار داشت و پالایشگاهها در داخل کشور اهداف اصلی موشکی و هوایی بودند، اما واقعیت آن است که در آن زمان بسیاری از کشورها به نفت ایران نیاز داشتند و با آن که ایران در موقعیت انقلاب و جنگ قرار داشت، اما نفت ایران تحریم نبود و کشوری بابت خرید نفت از کشور ما مجازات نمیشد.
اما آیا در شرایط کنونی نیز میتوان قراردادهای تهاتری را به عنوان ابزاری برای رفع محدودیتها به کار برد؟ واقعیت آن است که بحران 2008 نشان داد که ارتباطات پیچیده مالی کشورهای دنیا و حضور و اهمیت دلار در این مراودات که مرتبا در حال سقوط بود در آن شرایط باعث شد تهاتر نفت و کالا از زیان کمتری برخوردار باشد، اما در حال حاضر با نگاهی به ارزش دلار در برابر سبدی از ارزهای معتبر بینالمللی درمییابیم که بنابراین قراردادهای تهاتری مشکل چندانی را از اقتصاد ملی حل نمیکند، چراکه اولا در گذشته جمهوری اسلامی ایران انتخاب میکرد که چه کالایی را در چارچوب قرارداد تهاتری نیاز دارد و استاندارد آنرا تعیین میکرد، اما متاسفانه این روزها به دلایل متعدد مدیریتی کالاهایی که در چارچوب قراردادهای تهاتری وارد کشور میشوند کالاهایی هستند که کشور صادرکننده نتوانسته است در بازارهای دیگر بفروشد و به ایران صادر میکند؛ نیکاراگوئه دو سال پیش به کشورمان پیشنهاد کرده بود به جای پول نفت پشم صادر کند!
خاقانی در این زمینه معتقد است با این حال همچنان برخی از طرفین قراردادهای تهاتری از اجرای قراردادهایشان سرباز میزنند و به جرات باید گفت قدرت چانه زنی ایران در بحث نفت کاهش یافته است. کارشناسان میگویند مادامی که یک دیپلماسی قوی برای انرژی وجود نداشته باشد و مطالعات کارشناسی و برنامهریزی لازم برای تجارت با کشورهای دیگرصورت نگیرد این شرایط پابرجا است، این در حالی است که طرف قرارداد با شناختی که از بازار و مدیریتهای ذیربط در ایران دارد میداند که کی و چگونه با اجرا یا عدم اجرای قرارداد، فشارهای مورد نظرش را روی اقتصاد کشور ما وارد کند.
اما اینکه چگونه میتوان قدرت چانهزنی کشور را در اقتصاد انرژی جهانی بالا برد سوالی است که خاقانی در پاسخ به آن معتقد است همگرایی و توسعه همکاریهای نفت و انرژی در مجموعه سازمان همکاریهای اقتصادی (اکو) که دارای 8 میلیون کیلومتر مربع وسعت با مرزها و فرهنگهای مشترک و بیش از چهارصد میلیون نفر جمعیت است بدون تردید در منطقه و جهان نقش مهمی را ایفا خواهد کرد. همچنین افزایش و برجسته سازی نقش ایران در اوپک میتواند برخی موضوعات را از حالت ملی خارج ساخته و منطقه ای کند که نتایج و اثرات مطلوب تری را در پی داشته باشد. در حال حاضر بین کشورهای عضو اکو اتصالات خطوط لوله نفت و گاز و شبکه برق برقرار است و بین مجموعه کشورهای عضو سازمان اکو و همسایگان آنها نیز تجارت نفت، گاز و انرژی وجود دارد و رو به گسترش است. بنابراین میتوان گفت که اکو بهترین جایگاه برای گفتمان میان تولید کننده و مصرف کننده انرژی است که میتوانند به یک توافق اقتصادی دست پیدا کنند، اما باید اذعان کرد که در طول سالهای اخیر مسوولان در وزارت نفت نسبت به این مهم و اهمیت نقش ژئوانرژی ایران بین دریای خزر و خلیج فارس توجه کافی مبذول نداشتهاند و هنوز یک دیپلماسی انرژی جامع تعریف نشده است.