رضا
وثوقی
روزنامه
نگار نفت – کارشناس روابط بین الملل
ظهور دور
تازه ای از مجادله سیاسی میان ایران و دو همسایه اش در خلیج فارس بر سر بهره
برداری از یک مخزن مشترک نفتی و گازی(در آبهای ایران موسوم به آرش و در آبهای
کشورهای عربی موسوم به الدوره) طی ماه های
اخیر، همچنین چشم انداز مبهم فراروی کشور در چگونگی «مواجهه با مساله»، این قابلیت
را دارد که به تدریج از شکل یک منازعه ی چالش برانگیز به یک بحران خزنده در وجوه
سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی کشور تبدیل شود . این یادداشت با تذکر اهمیت« تحرک فوری دیپلماتیک» برای تحدید
حدود دریایی ایران در مناطقی خلیج فارس که تاکنون به سرانجام نرسیده
است ، سعی دارد به این واقعیت بپردازد که نداشتن یک سیاست روشن در زمینه میادین
مشترک تا چه حد و با کدامین دلایل می تواند برای منافع ملی کشور آسیب زا باشد.
گنج
نهفته در آب های پارس
حوضه
هیدروکربنی که در شمال خلیج فارس و در محدوده تلاقی مرزهای دریایی ایران وعربستان
و کویت جا گرفته است، به احتمال قوی ذخیره گاز درجایی حدود یک تریلیون فوت مکعب و
ذخیره نفت درجایی حدود 310 میلیون بشکه را در خود جای داده است، این حوضه در خلال
اکتشافات دریایی ایران و کویت در سال 1960 کشف شد اما به دلیل فقدان اجرای عملیات
تخصصی اکتشاف که شامل لرزه نگاری های چندبعدی و حفاری چاه های اکتشافی و توصیفی می
شود اطلاعات دقیق تری از مخزن یادشده در دست نیست و یا ممکن است طرف های ذینفع در
این میدان اطلاعات دقیق تر خود را عمومی نکرده اند اما همان میزان برآورد اولیه
نیز نشان از وجود ذخایر ارزشمند گازطبیعی و نفت در این میدان دارد. به زبان ساده،
ذخیره گازی این میدان با برآورد اولیه و بدون انجام بررسی های دقیق تر معادل یک
پنجاهم کل میدان گازی بزرگی است که میان ایران و قطر مشترک است، یا در تعبیری دیگر
ذخیره گازی این میدان معادل یک سیزدهم تمام گازی است که در سمت ایرانی میدان پارس
جنوبی قرار دارد و امروز روزانه تا حدود 800میلیون مترمکعب از آن تولید می شود. در
حقیقت این میدان از نظر ظرفیت تولید گاز معادل یک فاز پارس جنوبی در سمت ایران و
با اعداد دقیق تر تا یک میلیارد فوت مکعب( 28 میلیون متر مکعب) و 90 هزار بشکه
میعانات گازی توانایی دارد. چنین ظرفیتی را نمی توان نادیده انگاشت و به نظر
نویسنده این یکی از مهمترین دلایل ضرورت توجه و الزام به حضور فعال دیپلماتیک در
مناقشه بر سر میدان آرش است.
ایران
در سالهای اخیر دچار نوع خاصی از بحران کمبود گاز در فصول سرد سال شده است، در
ادبیات تحلیل های اقتصادی از این چالش با واژه « ناترازی» یاد می شود ، میزان کل
تولید و ظرفیت تزریق به شبکه سراسری گاز با میزان تقاضای کل کشور در ایام اوج
تقاضای زمستانی برابر نیست و در سالهای اخیر باعث شده است تا سیاست هایی از قبیل
توقف تامین گاز صنایع بزرگ، توقف توزیع گاز برای مصارف حمل و نقل(CNG ) ، واردات
حداکثری گاز از کشور ترکمنستان ، فراخوان عمومی صرفه جوئی و جریمه های سنگین برای
مصرف کنندگان دارای الگوی نادرست مصرف اعمال شود .در چنین شرایطی افزوده شدن
ظرفیتی در حد میدان آرش می تواند یک «منبع قابل اتکا» برای جبران بخشی از ناترازی
فصلی زمستانی کشور تلقی شود. هر چند دورنمای تولید پایدار گاز از این میدان تا
اتصال آن به شبکه مصرف سراسری با چالش هایی جدی همراه است که در متن آن موضوعاتی
همچون احداث سکوی سرچاهی، خطوط انتقال زیردریایی تا خشکی، پالایش و ذخیره سازی
میعانات به خودی خود، آن را به یک ابرپروژه چالش برانگیز و سرمایه بر تبدیل می
کند . به همین دلایل تصور اینکه میدان آرش
را حتی در صورت گذار از مرحله منازعه حقوقی- سیاسی آن بتوانیم به آسانی به پشتوانه
صنعت گاز کشور تبدیل کنیم تصوری خطاست. تا گاز میدان آرش از مخزن خارج و به خط
لوله سراسری کشور برسد باید مسیری صعب و سخت طی شود که سرمایه گذاری بیش از 3 میلیارد
دلاری برای سکوها و خطوط لوله زیردریایی ، فقط مقدمه آن است. از سوی دیگر سالهای
متمادی است که مدیران صنعت نفت ایران، پیشنهاد مشارکت به جای رقابت را به عنوان «
راه حل ایرانی» برای بهره برداری مورد رضایت طرفین از این میدان توصیه و آن را
تبلیغ کرده اند. ایده ی مشارکت به جای رقابت هم سابقه ای جالب در صنعت نفت ایران
دارد که این یادداشت مجال توضیح و توصیف آن نیست. اما بجز مورد استثنایی میدان
مبارک، ما تجربه ای گرانبها در میدان نفتی هنگام در مشارکت با کشور عمان داشتیم که
در مراحل پایانی متوجه شدیم عمانی ها، در عین مذاکره و جلسات مشترک، برای تولید
مستقل از میدان مهیا شده اند، شرکت نفت زود جنبید تا در تولید عقب نیفتیم اما «درس
آموخته » ارزشمندی کسب کردیم. همین ایده را از میانه های دهه 80 نسبت به میدان آرش
هم داشتیم و بارها در ادبیات رسمی مسئولان صنعت نفت هم ایده مشارکت در منافع میدان
میان طرفین ذکر شده است.در تجربه ای که با امارات و عمان داشتیم آن کشورها «مشترک
بودن» در مخزن را با ایران به عنوان یک حقیقت پذیرفته بودند اما درباره آرش اما
کسی تاکنون به دعوت ما لبیک نگفته است چرا که کویتی ها (عربستان سعودی در این ناحیه
با ما مرز مشترک ندارد بلکه منطقه بیطرفی میان عربستان و کویت وجود دارد که دو
کشور درباره آن به یک رژیم عرفی رسیده اند) اساسا حضور ایران در آن بخش از آبهای
شاخاب پارس را «ادعا» می دانند، آن را نپذیرفته اند و به همین دلیل شریک شدن در
گنجینه ی هیدروکربوری زیربستر دریا را هم با ایران برنتابیده اند.از دست دادن
شراکت در بهره برداری از این میدان می تواند برای ایران «عدم النفع» ی بزرگتر از
همه فرصت سوزی های نیم قرن اخیر پدید آورد. اگر با زبان اعداد بخواهم مساله را
توضیح دهم اینگونه می نویسم که این میدان قادر است به مدت حدود 27 سال روزانه
معادل یک فاز پارس جنوبی گاز تولید کند، ارزش میعانات گازی تولیدی همراه گاز این
میدان نیز تقریبا با ارزش کل نفت تولیدی از فاز نخست میدان یادآوران در غرب کارون
برابری می کند. این ها بجز ظرفیت تولید نفت این میدان است که به دلیل فقدان اطلاعات
متقن درباره سنگ مخزن و ظرفیت تولیدی اش نمی توان اکنون عدد قابل اعتمادی را بیان
کرد. بااین توصیف هر نوع ناکامی ایران در اشتراک منافع پیرامون این میدان می تواند
یک خسارت بزرگ تلقی شود.خسارتی که بجز عدم النفع اقتصادی، آثار ماندگار اجتماعی
نیز خواهد داشت که در ادامه یادداشت به آن می پردازم.
میدانی
برای اتحاد ها و اختلاف ها
در
دسامبر سال 2022 میلادی، دو کشور عربستان و کویت توافقنامه همکاری مشترک در بهره
برداری از میدان آرش را امضا کردند، آنها سند -تمایل به- همکاری را پیش از آن
منعقد کرده بودند، حالا ( سپتامبر 2023) و کمتر از یک سال بعد از توافق نامه
همکاری، اطلاعات رسانه ها نشان می دهد در مسیر اجرای توافق همکاری، شرکت پرسابقه و
معتبر فرانسوی «تکنیپ» به عنوان پیمانکار
مطاعات مهندسی و به احتمال قوی تدوین پروژه توسعه و بهره برداری از میدان انتخاب شده
است.
اینکه
جامعه ی ایرانی طی ماه های اخیر از وجود
یک منازعه میان ایران و کویت درباره میدان آرش مطلع شده است و برخی مسئولان در وزارت
خانه های خارجه و نفت واکنش هایی نسبت به فعالیت های کویت درباره میدان آرش داشته
اند به دلیل همین تحرکات صورت گرفته از جمله توافق مکتوب سعودی و کویت، انتخاب
پیمانکار و تدوین طرح توسعه در آن سوی این میدان و بدون مشارکت یا حتی اطلاع طرف
سوم یعنی ایران بوده است. یکی از دلایل مهمی که تحرک فوری دیپلماتیک
پیرامون میدان آرش را الزام آور می کند استعداد بالای این موضوع برای شکل گیری
اتحادهای سیاسی و اقتصادی بدون مشارکت ایران و به همان تناسب «ظهور زمینه های
اختلاف» میان ایران با کشورهای دیگر خلیج فارس است.رفتار کشورهای عربی خلیج فارس
هم نشان داده است که در موارد مشابه، تمام کشورها در قالب «شورای همکاری خلیج –فارس-» پشت ادعاهای
برادر غرب خود می ایستند.
از زمان پایان جنگ دوم جهانی، ایران با کشورهای
همسایه اش در خلیج فارس تنها در دو مورد دارای اختلاف ارضی جدی بوده است که یک
مورد با عراق پیرامون خط تالوگ و تحدید ساحل چپ اروند رود و دیگری با امارات عربی
متحده درباره جزایر ابدی سه گانه ایران در خلیج فارس است. اختلاف باعراق در نهایت
به قرارداد الجزایر(امضای قرارداد، بدعهدی عراق و نهایتا پذیرش مجدد آن) منجر شد و
در مورد دیگر ادعای امارات عربی درباره جزایر سه گانه همچنان یک ادعای تکرار شونده
ی «مزاحم» در سپهر سیاست خارجی ایران است. از طرفی با توجه به شرایط حساس سیاست
خارجی ایران، طرح هرنوع مجادله ی سیاسی یا «اختلاف جدی» درباره مسائل مرزی دریایی،
می تواند یک چالش جدی سیاسی برای ایران در رابطه با همسایگان جنوبی خلیج فارس
ایجاد کند که دورنمای سیاست خارجی کشور هم نشان می دهد ظرفیت پذیرش چالش جدی جدیدی
را ندارد .
ترازویی
برای سرمایه اجتماعی
بیش
از 5 سال از امضای کنوانسیون رژیم حقوقی دریای کاسپین توسط سران کشورهای ساحلی آن
از جمله ایران سپری شده است، اما افکار عمومی ایرانیان هنوز نسبت به سرنوشت سهم
ایران در این بزرگترین دریاچه جهان به دیده تردید می نگرد. به استناد ریشه های
تاریخی متعدد ، افکار عمومی در ایران نسبت به هرنوع موضوع ارضی و مرزی در بالاترین
سطح حساسیت قرار دارد. این واقعیت را مجال انکار نیست که ما ایرانیان
نسبت به مباحث مرتبط با حاکمیت سرزمینی به شدت وسواس داریم و به محض بروز کوچکترین
نشانه ی غیرمعمولی، برآشفته می شویم. نمونه های متعددی هم وجود دارد، از سلب
صلاحیت حاکمیت بر بحرین در 52 سال قبل گرفته تا دیوار مرزی تازه ای که اخیرا در
مرز ایران و افغانستان احداث شده و موضوع بحث و جنجال شده است، همه نشانه ها از
تداوم حساسیت بالای «افکار عمومی ایران» نسبت به موضوعات مرتبط با حاکمیت سرزمینی حکایت
دارد. درباره میدان آرش هم ناگفته پیداست که هرنوع غفلت ایران درباره این میدان که
سالها در ادبیات اقتصادی کشور میدانی مشترک میان ایران و کویت و عربستان معرفی شده
است می تواند به شکل گیری یک جریان خشم اجتماعی منجر شود. معمولا این گونه اتفاق
ها به سقوط سرمایه اجتماعی و سلب اعتماد عمومی نسبت به کفایت و صلاحیت دولت ها
منجر می شود، در ایران نیز علاوه بر این ها می تواند به بازتولید زخمی در کالبد
جامعه بدل گردد که تشفی آن نیازمند رنج و زمان بسیار است. امید که چنین رویدادی رخ
ندهد.
میدانی
برای منازعه حقوقی
یکی
از وجوه مهم و قابل تامل پیرامون مساله میدان آرش، احتمال درگیر شدن ایران در
منازعه ای حقوقی است، در میان راه حل های پیش رو در حل و فصل مساله، ارجاع به
داوری بین المللی، یکی از سخت ترین گزینه های ممکن است. ایران به هیچ یک از دو
کنوانسیون تاریخی حقوق بین الملل دریاها در 1958 و 1982 نپیوسته است اما به دلیل
امضای معاهده سوم در سال 1982 به عنوان کشور مشارکت کننده، و لاجرم به دلیل قواعد
حقوق بین المللی مصوب کنفرانس وین 1969 ناشی از مشارکت در کنفرانس، متعهد است که «عملی
انجام ندهد تا هدف و منظور معاهده مورد آسیب قرار گیرد». البته پیوستن نهایی ایران
به کنوانسیون حقوق بین المللی دریاها نیز الزاما به معنای حل و فصل منازعه ی فعلی
پیرامون میدان آرش نیست. اما در کنوانسیون 1958 و در ماده 2 « حق مطلق» کشورها
برای اکتشاف و بهره برداری از منطقه فلات قاره مورد تاکید قرار گرفته و همین ماده
نیز در کنوانسیون 1982 تکرار شده است.اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود چرا که
اساسا تعیین « لبه خارجی فلات قاره » کشورهای ساحلی به یکی از پرچالش ترین موضوعات
حقوق بین الملل دریاها تبدیل شده است . همچنین در کنوانسیون های 1958 و 1982 نیز
مساله تحدید حدود فلات قاره در «غیاب موافقت نامه» ذکر شده است که کشورهای عضو و
متعاهدین باید مرز را با اعمال اصل تساوی از نزدیک ترین نقاط خط مبدا که عرض دریای
سرزمینی اندازه گیری می شود احراز کنند . اما در هر دو پاراگراف ماده 6 کنوانسیون
های یاد شده عنصر اساسی که ذکر شده است موضوع « موافقت نامه » است و به نظر
نویسنده، این عنصر دریچه ورود ایران به یافتن سهل ترین راه حل برای ممانعت از
منازعه حقوقی و سیاسی پیرامون میدان آرش است.
آرش؛
تکرار یک اسطوره
میدان
نفتی و گازی که مناقشه کلامی برسر آن چندماهی است بالا گرفته، همنام یکی از پررمز
و رازترین اساطیر ملی باستانی ایران است. آرش اسطوره ای، که مرزهای مشرقی ایران را
به قیمت جانش تثبیت کرد و حدود ایران را به تاریخ پیوند زد. حالا اگرچه در زمانه
ای کم توجه به اسطوره های باستانی مان به سر می بریم یک بار دیگر، نام آرش و
مرزهای پررقابت ایران به هم گره خورده است. من در این یادداشت اصلی ترین دلایلی که
می تواند غفلت ایران درباره میدان آرش را به مخاطره تبدیل کند ذکر کردم، عدم النفع
اقتصادی، شکل گیری دور تازه ای از اتحادهای سیاسی علیه ایران، کاهش سرمایه اجتماعی
و گرفتار شدن در منازعه ای حقوقی در سطح ساختار حقوق بین الملل از رئوس این چالش
هاست. هر یک از این موارد به تنهایی می تواند «آرش» را از سطح یک « مساله» به سطح
« بحران» برکشد و بدیهی است که حل و فصل بحران ها، هم پرهزینه تر و هم پیچیده تر
از حل و فصل مساله هاست. لازم است یک تحرک جدی و فوری دیپلماتیک حتی در بالاترین
سطوح اجرائی کشور، برای بازکردن پای ایران به یک توافق جمعی میان طرفین میدان آرش
صورت گیرد. ایران هنوز حدود دریایی خود در شمال خلیج فارس را با دو کشور کویت و
عراق مشخص نکرده است. از رهگذر مذاکره بر سر تحدید حدود دریایی، مشکله ی آرش نیز
به سرانجام خواهد رسید. به نظرم اینکه اکنون و در این مقطع از پیشنهادهایی برای
فروش سهم گازحقه ی ایران، به کویت یا عربستان، احداث پلتفرم بهره برداری مشترک یا
مواردی مشابه سخن بگوئیم ممکن است باعث دور شدن از «حل و فصل اساسی مساله» شود.
این مساله با بازشدن باب گفت و گوی دو یا سه جانبه پیرامون حدود خط مبدا، حدود
حقوق مطلقه ی دولت های ذینفع در منطقه فراساحلی، مناطق انحصاری اقتصادی و مرزهای
دریایی قابل حل شدن است.