هرچند وعده "پول نفت سر سفره مردم" بارها، به اشکال متفاوت و توسط دولتهای مختلف به مردم داده شد اما برکت وجود نفت هرسال در زندگی مردم کمرنگتر شده است. این درحالی است که فشار مالیات روی مردم بیشتر شده و شاهد آن هستیم که یکی از اهداف دولت این است که درآمدهای مالیاتی را جایگزین درآمدهای نفتی کرده و هزینههای خود را از طریق مردم تامین کند. در این میان، یک اقتصاددان نیز بر این نکته تاکید دارد که ایران برخلاف سایر کشورهای همسایه از درآمدهای نفتی خود به خوبی استفاده نکرده و در مسیر توسعه اقتصادی از این کشورها جا مانده است. به باور، محمود جامساز، کارشناس اقتصادی هزینه پیشرفت کشورهای عربی توسط درآمدهای نفتی تامین میشود. برعکس ایران که درآمدهای نفتی صرف برخی از مسائل غیر مرتبط با توسعه شده است.
گفت و گو : پونه ترابی
به نظر شما چرا
باوجود آنکه درآمدهای نفتی مهمترین منابع درآمدی ایران طی سالیان گذشته بوده است،
تاثیر این درآمدها در زندگی مردم قابل مشاهده نیست؟
مهمترین منابع درآمدی ایران
نفت و مالیات است، اما متاسفانه ایران از درآمدهای نفتی خود در طول سالیان درست
استفاده نکرده است. طبق آماری که معاون پژوهشی وزارت نفت منتشر کرده است، میزان
نفت و گازی که ایران تاکنون از چاههای خود برداشت کرده، یعنی از زمان حفر نخستین
چاه تا کنون، معادل 97 میلیارد بشکه است که البته اکثر این برداشت ها از چاههای
نفتی صورت گرفته است. اکثر درآمد عظیمی که از فروش این حجم عظیم از نفت و گاز به
دست آمده بعد از انقلاب سال 1357 بوده؛ به طوری که طی دولتهای نهم و دهم، ایران بین
700 تا 800 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است. بر اساس آماری که اخیرا اعلام شده ایران از نظر مجموع ذخایر درجای نفت و گاز
در رتبه نخست دنیا ایستاده است. طبق آمارهای رسمی حدود 120 میدان نفتی و پنجاه میدان
گازی در کشور وجود دارد ، اما هفتاد درصد مخازن در وضعیت بدی قرار دارند. اکنون
برای استفاده از ظرفیت مخازن نفتی و گازی به یک سرمایه عظیم نیاز است. در این میان
حدود هفده میدان نفت و گاز مشترک نیز وجود دارد که کشورهای همسایه درحال برداشت از
آنها هستند. زیرا این کشورها سرمایهگذاری بیشتری در مخازن نفتی و گازی خود انجام
دادند و از آنجایی که تحریم نیستند توانستند نفت و گاز خود را از مسیرهای متعارف بینالمللی
صادر کنند. کشورهای عربی درآمدهای نفتی خود را صرف بهبود وضعیت اقتصادی و زیرساختها
میکنند. به طوریکه مردم کشورهای عربستان، قطر و امارات از نظر رفاهی شرایط خوبی
را تجربه میکنند. درآمد سرانه این کشورها برعکس ایران بسیار بالا است.
درآمدهای نفتی ایران
بیشتر در چه بخشهایی مورد استفاده قرار گرفته است؟
بودجه کل سال جاری کشور5126
تریلیون تومان و افزایش منابع عمومی در بودجه 6.6 تریلیون تومان بود. یعنی نزدیک
به 2000 تریلیون تومان افزایش منابع داشتیم که این منابع قرار است بیشتر از مالیات،
نفت و گاز تأمین شود. به عبارت دیگر منابع حدود 44 درصد افزایش یافته است و اگر
2000 تریلیون تومان را بر 86 میلیون جمعیت تقسیم کنیم، خواهیم دید که سرانه سالیانه
هر نفر از بودجه حدود 23 میلیون تومان، یعنی ماهانه کمتر از 2000 تومان است. اما
منابع برخی نهادهای فرادولتی و تبلیغاتی 300 تا 400 درصد افزایش داشته است. درحالی
که منابع متعلق به مردم است و باید در جهت آسایش و رفاه مردم هزینه شود. اما مقادیر
زیادی از این منابع در اختیار نهادهایی است که نه تنها در تولید ناخالص داخلی
شراکتی ندارند، بلکه هزینهبر هستند و نسبت به عملکرد خود حتی در مقابل مجلس شورای
اسلامی نیز پاسخگو نیستند. درآمدهای نفتی نیز از این عدم شفافیت مستثنی نیستند .
درحالی که بخش عمدهای از درآمدهای نفتی به
جای آنکه صرف تأسیس زیرساختهای کشور و توسعه اقتصادی شود مصروف امور غیر مرتبط با
توسعه اقتصادی میشوند. نتیجه این فرایند در شرایط کنونی اقتصاد، میزان رفاه مردم،
سلامت و آسایش و محیط زیست قابل مشاهده است. باید به این نکته توجه داشت که انرژی یک
موضوع بسیار مهم است و یک سوم تولید جهانی انرژی از نفت استحصال میشود. درآمدهای
نفتی به جای بهبود وضعیت اقتصادی و زیرساختها در جهت اهداف ایدئولوژیک هزینه شده
است.
فکر میکنید انرژیهای
فسیلی تا چه زمانی اهمیت خود را در سطح جهانی حفظ خواهند کرد؟
شرایط اقلیمی و آبوهوایی کره زمین تحت تأثیر سوختهای فسیلی قرار گرفته
و تخریب شده است. گرم شدن کره زمین، ذوب شدن کوههای یخی قطبهای جنوب و شمال، به
لایه ازون که در لایه دوم جو زمین قرار گرفته و از تابش اشعه مخرب ماوراء بنفش به
زمین جلوگیری میکند آسیب رسانده است. آلودگی هوا، رودخانهها، تالابها، دریاها و
اوقیانوسها که حیات موجودات را اعم از انسانها، حیوانات،
پرندگان و گیاهان در برخی از مناطق به خطر انداخته و جانهای بسیاری را ستانده است،
همگی از مظاهر سوختهای فسیلی هستند. سوختهای فسیلی هزینههای غیر قابل جبرانی را
بر محیط زیست تحمیل میکند که من به عنوان هزینههای خارجی تولید و توسعه از آن یاد
میکنم. به همین دلیل کشورهای پیشرفته دنیا به سمت تولید انرژیهای پاک حرکت کردهاند؛
چراکه این انرژیها محیط زیست را آلوده نمیکنند. کشورهای امارات و عربستان و سایر
کشورهای عربی نیز با اینکه بزرگترین منابع نفت و گاز را در اختیار دارند به سمت تولید انرژیهای پاک رفتهاند. برای مثال
پروژه نور ابوظبی در امارات با ظرفیت 1.2 گیگابایت راه اندازی شده است که 3.2 میلیون
پنل خورشیدی دارد، درواقع این کشور بخشی از درآمدهای نفتی را صرف بهبود محیط زیست
میکند. امارات میلیونها تن خاک از ایران برای ایجاد فضای سبز و جنگلکاری با هدف
ارتقاء محیط زیست وارد میکند. درحالی که در ایران بیابانزایی و جنگلزدایی شده و
به دلیل مدیریت نادرست محیط زیست با آسیب های جدی روبرو شده است. مدیریت
ناکارآمد آب باعث به هدر رفتن آبهای کشور
شده و با بحران کمبود آب مواجه هستیم؛ دریاچه و رودخانه و تالابها خشک شدند و شرایط
اقلیمی عوض شده است. درحال حاضر میزان مصرف بنزین در کشور روزانه 120 میلیون لیتر
است که بخشی از آن از طریق واردات تامین میشود. زیرا ایران توان تولید بیش از نود
میلیون لیتر بنزین را ندارد. بنزینی که در ایران تولید میشود بعضا” مازوت و فقط بیست
درصد آن بنزین یورو چهار است. در نتیجه سالانه حدود بیست هزار انسان جان خود را به
دلیل آلودگی هوا از دست میدهند.
بر این اساس، وضعیت
درآمد سرانه ایران را در مقایسه با کشورهای همسایه چطور ارزیابی میکنید؟
درآمد سرانه ایران نسبت به
کشورهای همجوار بسیار پایین است. طبق آخرین آمار بانک جهانی، درآمد سرانه ایران به
2300 تومان رسیده درحالی که درآمد سرانه کشور کوچکی مانند قطر 62 هزار و 500 تومان
است. فقر در ایران بیداد میکند و طبقه متوسط بین دو سنگ آسیاب تورم و مالیات
درحال از بین رفتن است. رده بالای طبقه متوسط نیز درحال نزول به طبقات پایینترهستند.
گرچه به طور کلی نیاز مبرم طبقات فقیر با طبقه متوسط متفاوت است اما وضعیت طوری
است که این نیازها یکسان میشوند. پنجاه درصد مردم از صبح تا شب به دنبال تامین
غذا برای خود و خانواده هستند و فرصتی برای مطالعه و تفکر ندارند. درواقع اکثر
مردم به غیر از تلاش برای زنده ماندن به موضوع دیگری فکر نمیکنند.
برخی صاحبنظران
بر این باورند که اگر ایران ذخایر نفت و گاز نداشت، درحال حاضر از نظر اقتصادی در
وضعیت بهتری به سر میبرد. نظر شما درمورد این تفکر چیست؟
این تفکر از یک پشتوانه غیرمنطقی
و غیر علمی برخوردار است، حتی یکی از وزرای اسبق اقتصاد گفت کاش ایران نفت نداشت.
اما ای کاش از نفت استفاده بهینه میکردیم. نفت نعمتی است که طی میلیونها سال در
جریان تغییرات وتحولات فسیلی ایجاد شده است و بسیاری از کشورها از آن محرومند.
اما ذخائر نفت درجای کشور ما معادل 175 میلیارد بشکه تخمین زده شده است. به
خاطر منابع باارزش نفت کشورهای توسعه یافته در راستای چرخاندن چرخ صنعت خود دست به اکتشاف در هر گوشهای
از جهان زدند و به استثمار کشورهای
فقیرصاحب نفت پرداختند. دکتر محمد
مصدق اولین پرچمدار مبارزه با استعمار نفتی و الگوی ملی کردن نفت در دنیا بود. با
شکست کمپانی بریتیش پترولیوم، کلید کودتای ۲۸ مرداد توسط ام آی 6 و سیا زده شد. با این وصف پس از برکناری مصدق ، امتیازات
ایران از نفت افزون شد و با تأسیس اوپک متشکل از سیزده کشور دارنده نفت، در 1960 میلادی
که دکتر فواد روحانی اولین دبیرکل آن انتخاب شد، به تدریج بر بازار نفت تسلط یافت
و دست کنسرسیوم نفت از ایران ساقط شد. حتی شاید یکی از عوامل مهم ریشهای جنگ در
غزه، وجود میدان عظیم نفت و گاز لویاتان در شرق مدیترانه باشد، اسرائیل در صورت
محو غزه از نقشه جغرافیا به همه ذخائر نفت و گاز دریای سواحل غزه به ارزش هزاران میلیارد
دلار دست خواهد یافت و به صادرکننده بزرگ نفتی تبدیل خواهد شد. دور از ذهن نیست که
انتقال 2.2 میلیون فلسطینی ساکن نوار غزه به اردوگاه آوارگان فلسطینی در مصر، هدف
نهائی آمریکا و اسرائیل برای مصادره ذخائر عظیم نفت و گاز سواحل دریایی غزه باشد. چراکه
نفت هنوز از منابع مهم توسعه کشورهای غربی است . امارت در پنجاه سال قبل چگونه
بود؟ عربستان و کویت هیچ پیشرفتی نداشتند و مردم در این کشورها به صورت قبیلهای
زندگی میکردند؛ دبی کلا” دو خیابان و یک میدان داشت، اما درحال حاضر میتوان آن
را با بهترین کشورهای اروپایی مقایسه کرد. پروژههای بزرگی در عربستان درحال اجرا
است. کشورهای عربی این درآمدها را صرف توسعه اقتصادی و بهبود وضعیت زندگی مردم میکنند.
صحبت من درمورد دموکراسی نیست زیرا این کشورها به صورت ریاستی حکمرانی میکنند، اما
حاکمان این کشورها درحال کار هستند. محمدبن سلمان با دید توسعهگرا به پنجاه سال آینده
عربستان نگاه میکند و قصد دارد سایر کشورهای عربی را با خود بالا بکشد.
این روند چه تاثیری
در جذب سرمایهگذار خارجی توسط این کشورها دارد؟
زمانی که کشورها در راه
توسعه قرار بگیرند، یعنی شرایط برای توسعه اقتصادی آماده است. منظور از این شرایط،
وجود ثبات سیاسی و اقتصادی، فراهم بودن امنیت اجتماعی، امنیت قضایی، امنیت حقوق
مالکیت خصوصی و پایین بودن ریسکهای اقتصادی است. در این شرایط سرمایهگذاران حرفهای
جهان نیز به سمت این کشورها حرکت میکنند تا در کشوری امن سرمایهگذاری کنند. چند
سال است که حتی یک شرکت خارجی برای سرمایهگذاری به ایران مراجعه نکرده است. شرکت
ساینوپک چین که شریک استراتژیک جمهوری اسلامی قلمداد شده است نیز اخیرا از طرح
توسعه میدان نفتی یادآوران خارج شده است. این درحالی است که ایران نیاز زیادی به
سرمایهگذاری خارجی، مخصوصا در صنعت نفت دارد.
در چنین شرایطی، به
نظر شما آیا برنامه هفتم توسعه تحولی در وضعیت اقتصادی کشور ایجاد خواهد کرد؟
طبق پیشبینیهای انجام شده
برنامه هفتم تقریبا 1200 تریلیون تومان کسری دارد. این برنامه به صورت آرمانی
نوشته شده و درآمدها توهمی است. ابزار و وسائل برای دستیابی به اهداف برنامه هفتم
کافی نیست. درواقع یعنی عدم تناسب بین ابزار و اهداف وجود دارد. بودجههایی که برش
یک ساله از برنامههای پنج ساله هستند نیز ناترازی دارند. کسری بودجه امسال طبق پیشبینیها
700 هزار میلیارد تومان است. به نظر من اهدافی که در برنامه هفتم پیشبینی شده
بلندپروازانه است و با منابعی که در اختیار داریم هم خوانی ندارد. در برنامه ششم
توسعه، رشد اقتصادی هشت درصد پیشبینی شد که میزان عقب ماندن عملکرد از برنامه یک فاجعه بود! در برنامه هفتم نیز رشد اقتصادی هشت
درصد پیشبینی شده است. درحالی که در برنامه ششم توسعه با وجود آنکه امکانات و
منابع بیش از امروز بود، این میزان رشد محقق نشد، پس در برنامه هفتم که کشور در دنیا
منزویتر و تحریمها بیشتر شده است، آیا
امکان دستیابی باین هدف وجود دارد؟
همچنین تشکیل سرمایه ناخالص 22.6 درصد پیشبینی شده است. درحالی که نرخ تشکیل سرمایه
ناخالص ایران در برخی سالها صفر بوده و حتی هزینه های استهلاک را هم پوشش نداده است.
آیا این هدف با توجه به وضعیت رکود تورمی و عدم رغبت به سرمایه گذاری، متوهمانه نیست
؟ وعده ایجاد سالی یک میلیون شغل که از سوی رئیس جمهور مطرح شد نیز تحقق نیافت، با
این حال در برنامه هفتم هم رشد یک میلیون شغل در سال پیشبینی شده است. از سوی دیگر
تورم درحال حاضر بر زندگی اقتصادی و
اجتماعی مردم تاثیر مخرب گذاشته است. در گزارش
دولت به قوه قضائیه نرخ تورم در مهرماه امسال 54 درصد اعلام شده است که به اعتقاد من رقم واقعی بیش از این میزان
است. با این حال پیشبینی شده است نرخ تورم تا پایان برنامه هفتم 9.5 درصد یعنی تک
رقمی شود. طبق این پارامترها باید گفت برنامه هفتم آرمانگرایانه بوده و قابل اجرا
نیست.
بنابراین واقعیتها
در برنامه هفتم توسعه کتمان شده است؟
بله. درحالی که نباید واقعیت
را کتمان کرد، بلکه باید بر اساس واقعیات تصمیم گرفت و از ناترازی بودجه احتراز
کرد. چرا که پیامد ناترازی بودجه ، کسری منابع است، زیرا درآمدهای متوهمانه محقق نمیشوند و دولتها از بانک مرکزی پول
استقراض میکنند. در نتیجه نرخ تورم در اثر بزرگ شدن حجم بخش پولی زیادتر میشود و
دود آن به چشم مردم میرود. به همین دلیل است که مردم فقیرتر میشوند. از سوی دیگر
برای بخشی از نهادها بودجههای عجیبوغریبی درنظر گرفته میشود. برای مثال در حالیکه محیط زیست و آلودگی هوا با بحران روبهرو است،
بودجه تعیینی برای این حوزه در سال جاری 3.7 میلیارد تومان بوده، اما بودجه حوزههای
علمیه که نقشی در تولید ناخالص داخلی ندارند 6400 میلیارد تومان تعین شده است. در
برنامه هفتم نیز بودجه مجلس خبرگان 2147 میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
درحالی که اگر این هزینهها در جهت رشد اقتصادی و توسعه پایدار و همه جانبه مصرف
شود، کشور از این شرایط خارج خواهد شد. در این راستا، سیاست داخلی و خارجی باید به
موازات هم اصلاح شوند.
با اون اوصاف، چرا
با وجود آنکه ایران درحال حذف شدن از اقتصاد جهانی است، حاکمیت در جهت بهبود این
اوضاع اقدامی انجام نمیدهد؟
ایران از اقتصاد جهانی تقریبا
حذف شده است. باید گفت مساله ایدئولوژی برای حاکمیت در راس امور است و باید محقق
شود. بنابراین منافع ایدئولوژیک بر منافع مردم ارجح است و هزینههایی که صرف این
امور میشود بیشتر از هزینههایی است که صرف توسعه اقتصادی و افزایش اشتغال و درآمد
ملی و رفاه جامعه میشود. شاخص رفاه لگاتوم معیارهایی از جمله کیفیت شرایط سرمایههای اجتماعی مانند نخبگان، سلامت و امنیت، آموزش، محیط
زیست، شیوه حکمرانی و... را در بر میگیرد، متاسفانه در سال 2023 ایران در ردیف 142 قرار گرفته است. تحولات زیادی باید صورت بگیرد
تا ایران به وضعیت اقتصادی 20 کشور نخست برسد. این تحولات یک شبه رخ نمیدهد.
ساختارها باید تغییر یابند. باید گفت حتی سالها زمان لازم است تا کشور بتواند به
شرایط اقتصادی سال 1390 برگردد.
در این راستا، واقعی
کردن قیمت بنزین یکی از اقداماتی است که باید انجام شود، با این حال حاکمان تصمیم
گرفتند قیمت بنزین را ثابت نگه دارند درحالی که قیمت سایر کالاهای اساسی حتی
ماهانه درحال افزایش است، به نظر شما دلیل این تصمیم چیست؟
بنزین یک موضوع سیاسی است و
دولت به عنوان یک پدیده اقتصادی به آن نگاه نمیکند. بعضا با توجه به وقوعات
اعتراضی سال گذشته، جامعه محک زده میشود تا مشخص شود عکسالعملها با افزایش قیمت
بنزین یا جایگزین کردن یارانهها چگونه خواهد بود. بنابراین در این زمینه محتاطانه
رفتار و ترجیح داده میشود قیمت بنزین ثابت نگه داشته شود اما میزان مالیات افزایش
یابد.
به عنوان آخرین
سوال، به نظر شما افزایش میزان مالیات به این طریق منطقی به نظر میرسد؟
درحالی که یکی از مهمترین
روشهایی که دولتها باید در زمان بحران و تورم انجام دهند
کاهش بهره بانکی و مشوقهای مالیاتی است،
رفتار دولت درحال حاضر متناقض و دقیقا برعکس است. فشار دولت روی بخش حقیقی برای
اخذ مالیات هر سال بیشتر میشود و مردم روزانه درحال پرداخت مالیات هستند اما حتی
نمیدانند این مالیات صرف چه اموری میشود. قطعا این روند، منطقی نیست.