چالش های دولت وبخش خصوصی در آینده منابع انسانی !

چالش های دولت وبخش خصوصی در آینده منابع انسانی !
"علیرضا یوسفی" استاددانشگاه وکارشناس حوزه مدیریت راهبردی از جمله سخنرانان شانزدهمین همایش سالانه اتحادیه صادرکنندگان فرآورده های نفتی بود که در این همایش به چالش های بخش خصوصی اشاره کرد . به اذعان وی کمتر از هفت درصد واحد تولیدی، خدماتی وسرمایه گذاری درکشور با فقدان دانش در تعاملات بین المللی مواجه اند و در عین حال عدم تخصص در بهره مندی نیروی کار آمد در بخش خصوصی وجود دارد. به بیان دیگر، بخش خصوصی فاقد نیروی متخصص است، زیرا یازده درصد جمعیت ایران در طول چهاردهه گذشته مهاجرت کرده اند. از سوی دیگر، دولت متاسفانه از بخش خصوصی حمایت سیاستگذاری وقانونی نمی کند، درحالیکه شعار حمایت از بخش خصوصی دایم تکرار می شود. همچنین صندوق بین المللی پول گزارش می دهد که شاخص هزینه مصرف در ایران بالارفته است. گفتگوی سردبیر ماهنامه دنیای انرژی را با این استاد دانشگاه پی می گیریم :
پیام

در بحث نخبگان نیز بخشی از تقصیر، ساختار سیاسی دولتهاست که ضریب نگهداشت منابع انسانی و ضریب نفوذ دستمزدهای آنها پایین است، و بخش دیگر هم خود سازمان های ما هستند، بخش خصوصی نفت، گاز و پتروشیمی با روش های حفظ و نگه داشت منابع انسانی آشنایی ندارند

آیین نامه هایی متعددی در مورد سازمان جوانان و سازمان ملی نخبگان در مورد نگهداشت منابع انسانی و سایر موارد تدوین شده ولی علاج درد نیستند. مشکل اساسی این است که هر نخبه خواستار پنج ضریب حمایتی بوده و مسئله اش استخدام نیست

افزایش تولید ناخالص ملی با روابط بین الملل ارتباطی همسو دارند و هر زمان که در روابط خارجی متعادل بودیم، سهم تولید ناخالص ملی ما نیز افزایش پیدا کرده است . در حقیقت یک استراتژی خاص سیاسی اسلامی در عرصه روابط بین الملل در طول این چهار دهه داشتیم و این استراتژی را به جلوبرده ایم

 

"علیرضا یوسفی"  استاددانشگاه وکارشناس حوزه مدیریت راهبردی از جمله سخنرانان شانزدهمین همایش سالانه اتحادیه صادرکنندگان فرآورده های نفتی بود که در این همایش به چالش های بخش خصوصی اشاره کرد . به اذعان وی کمتر از هفت درصد واحد تولیدی، خدماتی وسرمایه گذاری درکشور با فقدان دانش در تعاملات بین المللی مواجه اند و در عین حال عدم تخصص در بهره مندی نیروی کار آمد در بخش خصوصی وجود دارد. به بیان دیگر، بخش خصوصی فاقد نیروی متخصص است، زیرا یازده درصد جمعیت ایران در طول  چهاردهه گذشته مهاجرت کرده اند. از سوی دیگر، دولت متاسفانه از بخش خصوصی حمایت سیاستگذاری وقانونی نمی کند، درحالیکه شعار حمایت از بخش خصوصی دایم تکرار می شود. همچنین صندوق بین المللی پول گزارش می دهد که شاخص هزینه مصرف در ایران بالارفته است.  دکتر علیرضایوسفی در سخنان خود به تحریم ها و انزوای ایران بویژه از سوی برخی کشورهای اروپایی اشاره کرد و معتقد است : جامعه بین المللی بویژه اروپا در حال ایجاد هاب های قوی در منطقه هستند و با عربستان، قطر و کویت در حال تعامل هستند که این موضوع مشکلات عدیده ای در خصوص صادرات ما ایجاد خواهد کرد و در نتیجه به کاهش مبادلات ما منجر خواهد شد که باید به این نکته در تعاملات بین المللی بیشتر توجه شود. گفتگوی سردبیر ماهنامه دنیای انرژی را با این استاد دانشگاه پی می گیریم :

از جمله چالش‌های بخش خصوصی، فقدان نیروهای متخصص و مهاجرت این قشر از جامعه است که چه نظری بر آن دارید ؟

متاسفانه در طول ۴۵ سال گذشته مهاجرت نخبگان از ایران سیر صعودی داشته و بنا به آمار غیر رسمی ۱۱ درصد جمعیت ایران یعنی قریب به هشت و نیم میلیون نفر در طول این ۴۵ سال مهاجرت کرده اند. اما موضوع اصلی این است که با توجه به مواردی که در بودجه سال ۱۴۰۳ دیده شده، روند مهاجرت افزایشی می باشد . چرا که بیشترین تمرکز دولت که نزدیک به ۵۰ درصد درآمدهای دولت است از محل مالیات حاصل می گردد واین یعنی فشار به کسب وکارهای خرد وکلان و ورشکستگی بیشتر ودر نتیجه مهاجرت بیشتر . در حقیقت دولت می خواد ۱۱۲۲ هزار میلیارد تومان یعنی حدود ۵۰ درصد درآمد خود را از مالیات ها کسب نماید . مسلما مالیات که افزایش پیدا کند، ضریب نفوذ تورم هم بالا رفته و به تبع آن افزایش ضریب نفوذ، با درآمدهای حقوق بگیران اعم از کارمندان ، کارگران وبازنشستگان و یا کسب و کارهای خرد تطابقی نخواهد داشت . برهمین اساس، روند تورم در سال کنونی با روند افزایش حقوق یا حفظ و نگهداشت منابع انسانی در بخش خصوصی، شرکت‌های دانش‌بنیان و در کسب و کارها تطابقی نخواهد داشت . در بحث نخبگان نیز بخشی از تقصیر، ساختار سیاسی دولتهاست که ضریب نگهداشت منابع انسانی و ضریب نفوذ دستمزدهای آنها پایین است، و بخش دیگر هم خود سازمان های ما هستند، بخش خصوصی نفت، گاز و پتروشیمی با روش های حفظ و نگه داشت منابع انسانی آشنایی ندارند، ارتباطات سازمانی شان ضعیف بوده و تا حد بسیار زیادی در حفظ منابع انسانی تلاش نمی‌کنند .ادامه این روند نشانگر سرکوبگری زیادی در منابع انسانی است، بی انگیزگی، افسردگی شغلی، فرار از کار و استرس های کاری بالاست که در حقیقت از یک طرف دولت به صورت سیستم کلان و از یک طرف بخش خصوصی به صورت سیستم خرد، سبب شده منابع انسانی مثل یک فردی که بین منگنه قرار گرفته راهی جز مهاجرت نداشته باشد.

آیاراهکارهایی که دولت برای جذب نخبه‌ها عنوان میکند، مورد تایید کارشناساسان هست یا نه ؟ یا دولت به بیراهه رفته است ؟

من در جلسات مختلفی در بخش های دولتی وخصوصی حضور داشتم، وشاهد این واقعیت بودم که آیین نامه هایی متعددی در مورد سازمان جوانان و سازمان ملی نخبگان در مورد نگهداشت منابع انسانی و سایر موارد تدوین شده ولی علاج درد نیستند. مشکل اساسی این است که هر نخبه خواستار پنج ضریب حمایتی بوده و مسئله اش استخدام نیست . یکی از مهمترین ضرائب، تامین امنیت اقتصادی سیستم است و نخبه بداند که در سیستمی کار میکند که فردای اقتصادی خودش و کسب و کارش تضمین شده است،  دوم امنیت روانی است و انتظار دارد هر روز استرس های مختلف به خاطر مسائل مختلف اهمیت بار نشود، مسائل دیگری که برای یک نخبه مهم است، ضریب ارتباطات سازمانی، پذیرش این نخبه توسط دولت و پنجمین مورد که از همه مهمتر است فضای باز علمی و ارائه نقد و نظریات است . تصویب و اجرای آیین نامه ها بدون این ضرائب مسلما دردی دوا نخواهد کرد .

آیا نگاه انبساطی یا انقباضی ایدئولوژی حاکمیت، در روند مهاجرت مسئول بوده است ؟

مسئله مهاجرت نخبگان یا افراد شایسته در جامعه ما ربط آنچنانی به ایدئولوژی ندارد، مسئله اینجا است که فضای باز علمی، نقد گرایی یا به قول معروف نقدپذیری از نهادهای بالادستی برای آحاد نخبگان مهیا نیست . لذا نیازمند فضای باز علمی، نقدگرایی و نقدپذیری هستیم .

 روند افزایشی مهاجرت نیروی کار طی چندسال آینده چه صدماتی در بر خواهد داشت ؟

در دهه های گذشته هر مسافر شخصی که به خارج از کشور مسافرت می نمود به همراه خود انواع کالاهای مصرفی وخانگی را داشت و تجارت عمده کشورها محسوب می شد. در شرایط حاضر فرآیند استراتژی کالا به تدریج کمرنگ شده و کشورها بر روی منابع انسانی سرمایه گذاری کرده و ارزش منابع انسانی را هزار برابر ارزش کالا می دانند . این دیدگاه تنها شامل کشورهای غربی نبوده و حتی کشورهای عربی به این مقوله آگاهی دارند، قطر به مهندسین مهاجر امتیاز می دهد، دوبی ویزای سبز برای دکترها قائل می شود، بحرین، کویت و عربستان سعودی جذب متخصص دارند . طی تحقیقی که کرده ام تا سال ۱۴۰۵ ما به شدت در صنایع وتولیدات خود فقر منابع انسانی خواهیم داشت و فقر منابع انسانی درسهم صنعت، تولید، توزیع و صادرات در این موضوع پررنگ تر خواهد بود و پس از اینها بخش خدمات نیزضربه خواهد خورد و مجبوریم که تا سال ۱۴۰۵ نیروی کار وارد بکنیم .

وضعیت تولید ناخالص ملی را طی ادوار دولتها چگونه بررسی می کنید ؟

افزایش تولید ناخالص ملی با روابط بین الملل ارتباطی همسو دارند و هر زمان که در روابط خارجی متعادل بودیم، سهم تولید ناخالص ملی ما نیز افزایش پیدا کرده است . در حقیقت یک استراتژی خاص سیاسی اسلامی در عرصه روابط بین الملل در طول این چهار دهه داشتیم و این استراتژی را به جلوبرده ایم . در حقیقت، ارتباطات بین المللی ما با سه قطب باید تعریف شود : قطب اول دیدگاه کمپین غرب، قطب دوم کشورهای خاص اسلامی رو به رشد و قطب سوم سازمان های بین المللی هستند که ما باید با اینها یک ارتباط کاملا منسجم داشته، همچنین راهبرد ما به گونه ای پیش رود که ارتباطات بین الملل ما را تضعیف ننماید .

این سه اصلی که عنوان کردید تا چه حد حاکمیت ما نسبت به آن نظر مساعد دارد ؟

در  دکترین جامعه شناسی سیاسی  هم آمده است که حاکمیت یک حالت بالا یا راس جامعه را دارد و نظری آشکار در حوزه سیاسی دارد . اما دولت ها در استراتژی های تصمیم گیری خود که زیر مجموعه حاکمیت هستند، برای کسب منافع و تعدیل تحریم ها، یک سری مباحث را در ارتباطات بین الملل تعریف کرده اند . مانند دولت آقای روحانی با طرح برجام سعی نمود ساختاری متفاوت در عرصه روابط بین الملل ایجاد نماید که اینجانب  شخصا در همان سالها عنوان کردم که برجام هیچ وقت احیا نمیشود و به توافق پایداری نیز نخواهیم رسید . چرا که این توافق در گذر چندین ساله محتواهای آن از سوی دوطرف دائما عوض شده و بالطبع توافقی که ده سال روندفرسایشی را بگذراند، به سرانجام نخواهد رسید .

البته دولت نهم و دهم به روند فرسایشی آن دامن زد ...

بله اما دولت یازدهم و دوازدهم بر روی استراتژی احیای آن زمان گذاشت . در حقیقت دولت های زیر مجموعه حاکمیت مجبورند در خیلی از مواقع برای اینکه ضریب استراتژی های نفوذ جمهوری اسلامی ایران را در دنیا بالا ببرند، ارتباطات بین الملل ما را به نوعی رنگ ملی و جهانی به آن بدهند و در فراسوی مرزها یک سری مذاکراتی را با این کمپین سه گانه انجام بدهند. ولی در حقیقت، استراتژی جمهوری اسلامی ایران در مورد همین سه فرضیه کمپین غرب، سازمان های بین المللی و همسایگان کاملا روشن و مبرهن است و دید مثبتی برای ارتباط با کشورهای غربی نداشته و نخواهد داشت .

پس به نوعی ما در نبود کمپین غرب، از سر ناچاری به دول شرق پناه آورده ایم؟

از سر ناچاری هم نبوده، چرا که روسیه با ما مرز مشترک دارد و در حوزه بلوک شرق خیلی اهمیت دارد، اما مردم ایران به صرف سابقه ذهنی بدی که از لحاظ ملی گرایی نسبت به روسیه داشته اند، از همکاری راهبردی با روسیه دلخوش نمی باشند، اما ارتباطات کنونی ضرورت استراتژی قلمداد می شود . چین در 2050 میلادی ۴۵ درصد اقتصاد دنیا را به دست می گیرد . لذا پناه آوردن به این دو کشور نمی تواند اطلاق مناسبی باشد و به نوعی رویکرد همجواری با همسایگان است . کشورهای غیر متخاصم در اروپا، کشورهای دوست همسایه، کشورهای اسلامی و کشورهای در حال توسعه نیز در اولویت های بعدی برای مراودات تجاری قرار دارند . بیش از یکصد کشور جهان با جمهوری اسلامی ایران رابطه اقتصادی و سیاسی دارند.

به نظر شما مسیر تجاری با کشورهای همسایه به چه شکل باید باشد ؟

ما باید راهبردهای اقتصادی مناسبی با کشورهای همسایه داشته باشیم، این راهبرد با عراق، ترکیه و افغانستان کاملا متفاوت است . ما نمی توانیم یک نسخه واحد اقتصادی بنویسیم وبرای همه تسری بدهیم . استراتژی اقتصادی باید تعیین گردد و با هر کشوری در سطح خودش وارد کار شویم، افغانستان کشور خدمات پذیر، ترکیه تولید پذیر، کشور عراق ارتباطات پذیر و امارات سرمایه پذیر است. این عدم شناخت ناهمگونی باعث شده است در مقاصد صادراتی موفق عمل نکنیم . من اعتقاد دارم دولت شاید نتواند این استراتژی ها را فراهم کند، ولی بخش خصوصی با استفاده از صاحبنظران اقتصادی می توانند بر مبنای استراتژی اقتصادی وارد تعامل بشوند .

سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌ها در پیشبرد روابط بین الملل نقش موثری دارند که متاسفانه سفرای ما در حوزه اقتصادی منفعلانه برخورد می کنند و برای تجار ایرانی نیز ارتباطات مناسبی ایجاد نکرده اند . نظر شما چیست ؟

دستگاه دیپلماسی ما یک دستگاه کاملا سیاسی بوده و سفرای ما نیز تجارب اقتصادی و صنعتی نداشته و آموزش های لازمه را نیز ندیده اند. مثال دیپلماسی اقتصادی را می توان بنام ترکیه زد . دولت ترکیه به استناد گزارش های سفرای خود در کشورهای افریقایی مبنی بر بازار بالفعل این کشورها به مدت هفت سال تاجرهای خود را با هواپیمایی ترکیش خالی از مسافر در مقاصد افریقایی جابجا می نمود . حضور تجار ترک طی این هفت سال تیتر یک روزنامه معتبرحریت شد که ما مدیون استراتژی سیاست خارجی فعال سفارت های مان در افریقا هستیم . مشاهده می کنیم که بازار افریقا در حال حاضر سهم مناسبی را به ترکیه واگذار نموده است .مشکل ما در این است که سفرای ما با بینش سیاسی وارد کشور مقصد می شوند، ما رایزن فرهنگی، نظامی داریم اما رایزن اقتصادی فعال وپویا نداریم . همچنین استراتژی واحد در ارتباطات بین المللی در وزارت خارجه نیست، یعنی در هر دوره در وزارت خارجه، مبنای کار، تصمیمات وزارت خارجه در سطح کلان است که بسیاری از سفرا بر مبنای همان تصمیمات، میل به روابط پیدا می کنند .

آیا ما هم می توانیم همانند نگرش چین و ترکیه، بازارسازی و بازاریابی مطلوبی را در سراسر دنیا ایجاد کنیم ؟

حجم تجارت جهانی بیش از ۸۰ هزار تریلیون دلار در سال است که اگر بتوانیم نیم درصد آن را تصاحب کنیم بسیار فوق العاده خواهد بود . برای دستیابی به سهم مناسب این تجارت، نیاز به تخصص بازاریابی داریم . این حجم از بازار وجود دارد و در آینده نیز وجود خواهد داشت، پس مشکل در بازاریابی است که به عنوان یک علم بر روی آن سرمایه گذاری نشده است . تجار ما محورهای صادراتی را تنها به کشورهای همسایه یا هند و تایلند گسترش داده اند، اما قویترین بازارهای صادراتی ما در حوزه انرژی، قیر، نفت و گاز صنایع بالادستی و پایین دستی که پول میتواند بدهد آفریقا است. صندوق بین المللی پول، یازده کشور آفریقایی را جز ثروتمندترین کشورها قلمداد کرده است . مشکل اصلی ما بازاریابی بوده و خیلی از مدیران ما با فرهنگ بازاریابی و بازار شناسی هنوز ارتباط برقرار نکرده اند . بازار جهانی آن قدر وسیع است که اگر ما در شاخص بازاریابی و بازارشناسی چه بخش خصوصی و چه بخش دولتی بخواهد سرمایه گذاری بکند، برای ده ها سال آینده بازار خواهیم داشت .

برگردیم به حوزه روابط بین الملل، ما مثال های بارزی از توسعه داریم، ویتنام، هند، بنگلادش و مالزی درطی ۲۰ سال گذشته، ما چرا این قدر وابسته به تحریم شدیم و بهانه ای شد برای عدم توسعه ؟

کشورهایی که مثال زدید اقتصاد، سطح ملی و توسعه گرایی خود را با استانداردهای جهانی مطابقت می دهند، ویتنام، تایلند، سنگاپور، تایوان وچین پنج ببر اقتصادی هستندکه آرام آرام غرش اقتصادی خود را به گوش جهانیان می رسانند . بخشی از مشکلات ما شاید تحریم باشد اما مشکلات اساسی ما به مثابه یک مثلث عبارتند از : سوء مدیریت، عدم شفافیت مالی و فقدان نظارت وکنترل . این عوامل به همراه تحریم ها به مربع مشکلات تبدیل شده و سبب شده وارد یک گپ بزرگ شویم که مردم همیشه نسبت به عملکرد اقتصادی دولت بدبین باشند. عملکرد ضعیف اقتصادی در کنار تحریم ها ضربه بزرگی را به سیستم صنعتی و اقتصاد و خدمات کشور به خصوص بخش خصوصی وارد کرده است .

به بخش خصوصی اشاره کردید که پارلمان آن اتاق بازرگانی است . چرا اتاق‌های بازرگانی ما طی سالها نتوانسته سهم مناسبی از کیک بزرگ اقتصادی کشور را برای بخش خصوصی فراهم کند ؟

چهار عامل در این وضعیت دخیل هستند : اتاق بازرگانی قدرت چانه زنی ندارد و دولتها در آن نفوذ داشته اند، مورد دوم اینکه پارلمان بخش خصوصی هنوز از خود چیزی را نشان نداده، یعنی بسیاری از اعضای اتاق بازرگانی معتقدند ما فقط رابطه مان با اتاق، تمدید کارت بازرگانی است و اتاق ها توانایی حل مشکلات مارا ندارند، عامل سوم اینکه اتاق هنوز در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های دولت ها نقشی نداشته است . بخش خصوصی باید در سفرهای مقامات دولتی جایگاه داشته باشد و در رکاب رئیس جمهور، اسناد تجاری امضا کنند و عامل چهارم که از همه مهمتر است اینکه اتاق بازرگانی بیشتر به سمت حفظ منافع رفته است و مدیران از ارتباطات سازمانی که در اتاق دارند به منافع شخصی خود می پردازند که خود موجب تعارض منافع می گردد .

 یکی از کلید واژه های کنونی کشور "ناترازی انرژی" است . چه تحلیلی در خصوص وضعیت به وجود آمده دارید ؟

اینکه دائما مردم را به صرفه جویی و مصرف کم گاز و برق و آب در فصول سال توصیه می کنند، شیوه موثر و بجایی نیست و باید بر اصل جایگزینی اقدام کنند. یکی از نکات کلیدی و مغفول در این زمینه، نبود انرژی های نوین جهت جایگزینی مصرف حامل های اصلی انرژی در کشور است . انرژی های تجدیدپذیر و خورشیدی از این گونه انرژی ها به شمار می روند . اصل دوم در ناترازی ها، اصل فرهنگ جامعه است که طی سالها حساب کتابی بین دولت و مردم وجود داشت . دولت نفت می فروخت و مردم هم با استفاده از یارانه، آب و منابع انرژی را استفاده می کردند .در شرایط حاضر قیمت نفت کاهشی شده  و محدودیت ها باعث تقابل دولت و مردم شده است .متاسفانه طی سالیان  متمادی بر روی حامل‌های انرژی فرهنگ سازی نشده است و این یک قانون نانوشته بین مردم و دولت باقی مانده است .اصل سوم این موضوع، اصل قیمت است . یکی از راه حل های بحران انرژی، افزایش ده درصدی سالانه قیمت حامل های انرژی بود که می توانست در طی بیست سال گذشته، قیمت گاز و بنزین معقولانه افزایش یابد و هزینه های امنیتی به کشور ایجاد نکند . متاسفانه در این اصل هم شرایط قیمت گذاری متعادلی ایجاد نشده است . اصل چهارم اصل سیاست گذاری است که از آن هم بی بهره بودیم . نکته مهم در ناترازی، عدم ثبات در سیاست گذاری هاست . اگر من به عنوان یک فرد تصمیم گیرنده در حوزه سیاست گذاری انرژی بودم، مردم حتی اگر سرما هم می خوردند اجازه نمی‌دادم برق صنایع قطع شود، و در دو شیفت صبح و بعدظهر، تابستان آب و در زمستان گاز کل تولید وصنعت کشور قطع شود . چه دلیلی دارد آپارتمان های خالی و یا آپارتمانی که خانواده طی روز حضور ندارند گاز آنها تامین باشد و صنایع به خاطر نبود گاز یا برق تعطیل باشند . باید این رفتار پوپولیستی دولت در جهت رضایت عمومی و خسران صنایع کشور تعدیل گردد .

حضور ترامپ بر مسند قدرت چه تهدید و فرصت هایی ایجاد خواهد کرد ؟

دونالد ترامپ در طی چهارسال  بسیار پخته شده، کاملاً شمرده سخنرانی می کند، حرف‌های پوپولیستی اش کاملا کاهش پیدا کرده و افکارش با منطق استراتژیک همراه شده و به نوعی به یک سیاست مدار خبره تبدیل شده است . اما حضور وی در مسند قدرت به هیچ وجه فرصتی برای ما نبوده و تهدیدی بزرگ محسوب می شود . اگر این احتمال ( هر چند ضعیف) وجودداشته باشد که دونالد ترامپ مجددا رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا شود، مسلما رویارویی های ما با آمریکا به شدت خطرناکتر از قبل خواهد شد به خصوص که استراتژی جمهوری خواهان همواره بر یارکشی استوار است وکشورهای هم پیمان خود را برای ضربه زدن به کشورهای متخاصم( از نظر آمریکاییها متخاصم) بسیج می کنند.

در اواخر فروردین ماه، ایران به حمله رژیم صهیونیستی(اسرائیل) به کنسولگری کشورمان در دمشق پاسخ نظامی داد وبرای اولین بار مستقیما اسرائیل را موشک باران کرد، به نظر شما این واقعه چه تاثیری بر عرصه روابط ایران با دنیا خواهد گذاشت؟

اگر بخواهیم تحلیل واقع گرایانه داشته باشیم، می توانم این را بیان کنم که اسرائیل کاملا منتظر این حمله بود از چند محور این موضوع را بررسی نماییم : اول بحث مظلوم نمایی اسرائیل است که توانست این موضوع را پیش بکشد که ما قربانی موشک باران ایران شدیم واین مورد سبب نوعی اتحاد اروپایی  آمریکایی علیه ایران شد دوم اسرائیل از گذشته نسبت به فعالیت هسته ای وموشکی ما بدبین بوده است لذا هم اکنون در هرمحفلی سخن از تشدید تحریم های موشکی وهسته ای ایران می زند وسوم تسویه حساب با سپاه پاسداران است که اسراییلی ها به شدت خواهان تروریستی اعلام شدن سپاه هستند وبه کرات این موضوع را مطرح نمودند . به نظرم اسرائیل به دنبال فشار سیاسی  بین المللی واقتصادی است که بتواند آنچه را که در ذهنیت خودداشت پیاده سازی نماید به عنوان نمونه شما مشاهده می کنید زمانی که حمله ایران صورت گرفت تمام اسکادران هوایی انگلیس، آمریکا وفرانسه آماده مقابله بودند واز خاک اردن وبرخی کشورهای عربی این عمل را صورت دادند این یعنی چه؟ یعنی آنکه آنها منتظر بودند اما دقیقا زمانش را نمی دانستند. پس الان اسرائیل بیشتر بررویکرد گرفتن امتیازاتی که بعد از حمله به غزه از دست داده بود می پردازد واز سوی دیگر به دنبال ترمیم چهره خود است که به دنیا اعلام کند قربانی من هستم نه غزه!!

  

۱ خرداد ۱۴۰۳ ۱۵:۵۷
ماهنامه دنیای انرژی شماره 58 |
تعداد بازدید : ۱۰۲