لزوم ثبات در حکمرانی و سیاست‌های کلان انرژی کشور !

لزوم ثبات در حکمرانی و سیاست‌های کلان انرژی کشور !

وجود سامانه های مختلف دوایر و وزارتخانه های دولتی که هر کدام به صورت جزیره‌ای کار میکنند، تورم و انباشت مصوبات که در مسیر اجرا دچار انحراف می شوند، وجود سامانه های متعدد و جداگانه وزارت خانه ها که بعضاً با هم لینک نیستند وبه یکدیگر هم دیتا نمی دهند، همچنین سودهای سازمانی، ذی نفع بودن سازمانها و نهادها در اجرای مصوبات به مسیری پیش رفته است که لزوماً کل کشور ازآن نفع نمی برد . مثال بارز چنین گفته ای در کارت های سوخت قابل ذکر است که از سال 86 که گوشی های نوکیا متداول بود تا برهه کنونی که گوشی ها هوشمند است هیچ تغییری نداشته است و این عدم تغییر که باعث نفع حداقلی مادی برای سازمان متبوعه شده است، هیچ عایدی و منفعت ملی ایجاد نکرده است . بیان این موانع بخش ابتدایی گفت و گوی سردبیر ماهنامه دنیای انرژی با "مصطفی سعیدی" کارشناس حوزه حکمرانی انرژی بود که در ادامه به زوایای پنهان و آشکار گلوگاه های حوزه انرژی می پردازد . مصطفی سعیدی مسیر فعالیت خود را از پژوهشکده مطالعات فناوری ریاست جمهوری در خصوص تنظیم گری پتروشیمی، مدل قیمت گذاری خوراک و توسعه زنجیره ارزش پتروشیمی آغاز نموده و پس از آن در مرکز پژوهش‌های مجلس فعالیت های مطالعاتی و پژوهشی خود را ادامه داده است و هم اکنون نیز در دبیرخانه اقتصادی دولت فعالیت دارد.

dl

در خصوص قیمت‌گذاری خوراک واحدهای پتروشیمی، اگر بخواهیم پیشنهاد ذی‌نفعان را بررسی کنیم، چه تدبیری باید اندیشیده شود؟

در خصوص قیمت‌گذاری یک جریان ضد صنعت علیه پتروشیمی‌ها راه افتاده است. این در حالی است که اگر پتروشیمی‌ها نباشند، کشور فلج می‌شود. نود درصد ارز پتروشیمی به سامانه نیما می‌آید و نمی‌توان ادعا کرد که بیشترین ارز به بازار غیررسمی می‌آید؛ اما این صنعت کار خود را انجام می‌دهد. متاسفانه زمانی در سال‌های گذشته مجوزهای زیادی در زمینه پتروشیمی خوراک گازی داده شد وپتروشیمی های خوراک مایع بی‌نصیب ماندند. در حالی که اگر پتروشیمی خوراک مایع بیشتری مانند اصفهان، اراک و تندگویان داشتیم، بسیاری از مشکلات اشتغال و پایین‌دست زنجیره ما حل می‌شد. اما آن زمان همه سرمایه‌گذارها به دلیل حاشیه سود بالا به سمت پتروشیمی خوراک گازی رفتند. گازی که ما از آن استفاده می‌کنیم، مصرف محدودی داشته و نمی‌توانیم پروژه‌های نامحدودی ایجاد کنیم و انتظار داشته باشیم ناترازی هم نداشته باشیم. ما از نقطه‌ای به بعد باید بگوییم که گازرسانی به منازل ممنوع است و گرمایش باید از طریق برق صورت گیرد و به فکر تامین برق خانه ها باشیم. هزینه سرمایه‌گذاری رساندن گاز به بعضی از روستاهای کوچک 100 سال بعد هم برنمی‌گردد؛ باید به آنها برق‌رسانی کرد و هزینه کمتری هم دارد. در حالی که در این زمینه تفاهم نظر بین وزارت نیرو و نفت نبوده است و به فکر بهره‌وری هم نبودند.

پتروشیمی‌های خوراک گازی گسترش زیادی پیدا کردند که خصوصی هم نیستند و بعضا خصولتی هستند. ما ماده خام و نیمه‌خام تولید می‌کنیم و قیمت این محصولات پایین آمده  و الان دعوا سر قیمت خوراک است تا بتوان حاشیه سود این واحدها کاهش نیابد. برخی مطرح می‌کنند که این پتروشیمی‌ها را ببندیم. می‌گویند ما گاز را به ترکیه 30 سنت می‌دهیم و صادرات گاز خام به ترکیه سودش بیشتر از متانول است. ممکن است از نظر عددی این حرف صحیح باشد، چون هزینه تولید متانول زیاد بوده و قیمت آن نیز کاهش یافته است. اما بنده موافق بسته شدن این واحدها نیستم چون متانول ارز سهل الوصول ایجاد می‌کند و کشور را در حوزه تحریم کمک می‌کند. گاز حوزه پتروشیمی ده درصد کل گاز کشور نمی‌شود و ارز هم به کشور وارد می کند. متانول بالای دو میلیارد دلار ارز به کشور وارد می‌کند. در حالی که ما برای انتقال ارز با عراق و ترکیه هم مشکل داریم، اما ارز متانول راحت‌تر وارد کشور می‌شود. به جای اینکه بخواهیم صنعت را محدود کنیم؛ حتی اگر درگذشته به غلط هم ایجاد شده باشد؛ باید بخش خانگی و تجاری را اصلاح کنیم. در گذشته وقتی مجوز متانول بیش از نیاز درخواست می‌شد، حاکمیت باید می‌گفت تنها مجوز پتروشیمی خوراک مایع می‌تواند صادر کند. نبایدگاز پتروشیمی‌ها به عنوان بخش مولد اقتصادی را قطع کنیم. این کار هم منطقی نیست. باید تا جای ممکن بخش خانگی، تجاری و نیروگاهی را بهینه کرده، در بخش پتروشیمی‌هم دیگر نیازی به تولید متانول بیشتر و احداث واحدهای جدید نیست؛ اما نباید واحدهایی که تاکنون ساخته شده اند را تعطیل کرد. سرمایه‌گذاری در پتروشیمی‌ها شده و اگر واحد بخوابد، سرمایه‌ سوخت می‌شود. همچنین تعدادی از واحدهای متانولی را باید به سمت ساخت بنزین برد. واحدهایی که الان می‌سازیم را هم متوقف کنیم. واحدهای فعلی تولیدکننده متانول را هم طوری قیمت‌گذاری کنیم که متضرر نشوند و در مقابل زنجیره‌ خود را به پروپیلن و بنزین تبدیل کرده و توسعه دهند.  لذا اگر گاز را بر اساس ارزش تقسیم‌بندی کنیم، اولین جایی که ارزش دارد، CNG است. الان بنزین در همین حاشیه خلیج فارس لیتری 50 هزار تومان است و سه هزار تومان به مردم می‌دهند. هر چقدر بتوان گاز را در خودروها با بنزین جا به جا کرد، هزینه های دولت بابت واردات بنزین کاهش خواهد یافت. در حال حاضر حداقل حدود 20 میلیون متر مکعب در روز معادل 20 میلیون لیتر در روز بنزین ظرفیت خالی در صنعت CNG موجود است. دومین جایی که اولویت دارد، تزریق در میادین و سپس صنعت و پتروشیمی است.

عدم توسعه صنایع پایین دست از موانع موجود است. با توجه به اینکه درآمدزایی مضاعف از صنایع پایین دست فراهم می‌شود، چرا اقدامی برای این کار انجام نمی‌دهند؟

مدل توسعه ما به جای زنجیره‌محور بودن، پروژه‌محور بوده است و با اینکه بنا به درخواست نمایندگان مجلس یا مسئولین استانی به آنها مجوز داده شده است، پایین‌دست پتروشیمی خوب توسعه پیدا کرده اما اکنون با 25 درصد ظرفیت کار می‌کند و تشنه خوراک و ماده اولیه پتروشیمی است. توسعه‌ای که پیدا کرده، متناسب با زنجیره نبوده است. دغدغه وزارت نفت، نساجی و پوشاک نبوده است. شرکت ملی صنایع پتروشیمی زمانی که دولتی بوده، طرح‌هایی مانند پتروشیمی تندگویان با حاشیه سود پایین هم انجام می‌داده اما با خصوصی‌سازی شدن دیگر تندگویان دو ساخته نشد.

آیا ما نیاز به نهاد تنظیم‌گری نداریم که جلوی ورود مجوزهای جدید را بگیرد و حکمرانی صحیحی ایجاد کند؟

ما تنظیم‌گر داریم؛ وزارت نفت هم مجوز می‌دهد اما مشکل این است که فشارهایی از نماینده‌ها و مسئولین استانی به وزیر وارد می‌شود که مجبور می‌شود مجوز دهد. ما باید یک قدرت بالاسری داشته باشیم که در این زمینه قانو‌ن‌گذاری کند. ایران بهترین سرزمین برای توسعه تجدیدپذیر است و ما باید به این سمت برویم. و دیگر فرصت تصحیح و خطا کردن نداریم. باید تصمیم‌های سخت بگیریم. پروژه‌های پتروشیمی ما باید غربال شود. باید به جایی برسیم که بدانیم وزیر را نباید تحت فشار گذاشت، برای اینکه با پروژه‌ها موافقت کند. البته باید یک سری راه‌حل داشته باشیم که هم منافع میانی استانی تامین شود و هم کشور کمتر هزینه دهد.

این روش که هر استان یک حکمرانی داشته باشد، آیا کمک می‌کند؟

فدرالی کردن خیلی جواب نمی‌دهد. نفت در خوزستان تولید می‌شود و برای 31 استان مورد استفاده قرار می‌گیرد. یا بوشهر که پتروشیمی دارد و از آن برای کشور استفاده می‌شود در حالی‌که برخی استان‌ها منابع ندارند. ایران کشوری است که به لحاظ قومیتی تنوع دارد و باید به این موضوع توجه کرد.

تحلیلتان از بحث خام‌فروشی و ارزش افزوده‌ احداث پتروپالایشگاه‌ها، درحالی که شاید در سال‌های آینده انرژی‌های فسیلی در دنیا خیلی طرفدار نداشته باشد چیست ؟

این موضوعات باید هر ساله آپدیت شود و با ترندهای جهانی همسو باشد. ما باید ساختار سیاسی اقتصادی ایران را ببینیم. از سال 96 بزرگ‌ترین پالایشگاه میعانات گازی جهان، به تدریج فازهایش به خط آمده است. بنزین و گازوئیل تولید می‌کند اما چه شده؟ تمامش صرف مصرف داخل می‌شود. و عملا بازگشت سرمایه انتظاری ما رخ نداد. در واقع ساختارمان به نحوی است که اگر پالایشگاه بزنیم که بنزین تولید کند، هزینه‌هایمان دلاری بوده اما فروشمان هم ریالی است و هیچ بانکی حاضر به سرمایه‌گذاری در این بخش نخواهد بود. نیروگاه هم این وضعیت را دارد. در واقع در تولید تمام کالاهای یارانه ای این مشکل به نحوی وجود دارد. به همین دلیل طرح پالایشگاه شهید سلیمانی با بی رغبتی سهامداران جهت ساخت رو به رو شده است.

بله ما به کشوری مانند هند نگاه می‌کنیم که پالایشگاه زده، نفت روسیه را با تخفیف می‌گیرد و صادرات فرآورده انجام می‌دهد. در حالی که نمی‌توانیم خود را با هند مقایسه کنیم. هند انرژی که تولید می‌کند را مفت به داخل کشورش نمی‌دهد؛ می‌داند که هزینه نفت خام را جهانی گرفته و باید آن را جهانی بفروشد. اما در کشور ما اگر سرمایه‌گذاری پالایشگاه بزند و بخواهد سوخت آن را به قیمت جهانی عرضه کند، از سوی حاکمیت چنین چیزی امکان ندارد. کشور ما اقتضائاتی دارد که باید همه با هم دیده شود. اولویت ما باید بحث انرژی‌های تجدیدپذیر باشد و باید پالایشگاه‌های موجود را آپگرید کنیم. این رویکرد که ما فکر کنیم ۱۰ میلیون بشکه نفت در روز تولید می‌کنیم، اشتباه است. اعدادی که ما در این حوزه داریم این است که حدودا ۷۰۰ هزار بشکه بالاتر می شود تولید کرد و بیشتر از این نمی‌توانیم نفت تولید کنیم و به لحاظ عملی ظرفیت اینکار وجود ندارد. ما باید تا جای ممکن مصرف داخلی را بهره‌ور کنیم و سرمایه‌گذاری روی بهره‌وری باشد. تولید بیشتر انرژی، بخش قابل توجهی از انرژی را از بین می‌برد. ما باید تولید و مصرف را بهره‌ور کنیم، سعی کنیم سمت خودروهای الکتریکی برویم و برق را هم به‌صورت تجدیدپذیر سرمایه‌گذاری کنیم، مسیری که چین می‌رود و درست است. آن هنگام می‌توانیم به روندی برسیم که در اروپا می‌رسند،‌ اینکه پالایشگاه‌هایش را می‌بندند‌، زیرا نیاز انرژی به سمت دیگری شیفت کرده است. آنگاه می‌توانیم همین پالایشگاه‌ها را به پتروپالایشگاه تبدیل کنیم و پروپیلن، اتیلن تولید کنیم، کراکر نفتی ایجاد کنیم و محصولات پتروشیمی تولید کنیم. مدل توسعه ایران اگر در ۱۰ سال آینده اینطور باشد بهتر است.

به نظر می‌رسد واحدهای پتروشیمی به قلک دولت‌ها تبدیل شدند. پتروشیمی خلیج فارس باشگاه استقلال را می‌خرد. علت این موضوع چیست؟

متاسفانه رویکرد ما به صنعت پتروشیمی قلک‌محور است و فکر می‌کنیم این واحدها پول نامتناهی دارند. در حالی که باید این واحدها در درجه اول خودشان توسعه پیدا کنند و در درجه دوم زخم های دیگر را پوشش دهند. این واحدها دستگاه چاپ پول نیستند که ارز وارد کشور کنند. ما قرار است توسعه پیدا کنیم. رسالت اصلی پتروشیمی همین است نه اینکه وقتی کسری بودجه داریم و پول نداریم، هلدینگ خلیج فارس در ونزوئلا پالایشگاه بزند یا باشگاه استقلال را بخرد. ما باید اعمال سیاست خارج از صنعت را تا جای ممکن کم کنیم، پروژه‌هایی که اولویت ندارند را حذف کنیم. این صنعت باید به اندازه کافی برایش هزینه شود که خروجی مورد نظر را بدهد. یک گاو زمانی خوب شیر می دهد که به اندازه کافی علوفه خورده باشد!

بحث اتلاف انرژی را چطور تحلیل می کنید ؟

ما شرکت بهینه‌سازی مصرف سوخت را در وزارت نفت داریم که رسما هیچ‌کاره است. ساختار وزارت نفت و نیرو مشکل ساختاری دارد. مدلی که قرار بوده ساتبا و شرکت بهینه سازی مصرف سوخت یک نهاد راهبردی بهینه‌سازی باشند به نتیجه نرسید. این سازمان بهینه سازی و مدیریت راهبردی انرژی اگر تشکیل شود، می‌تواند چشم‌انداز ما برای وزارت انرژی باشد. یعنی ما بهینه‌سازی مصرف نفت را از وزارت نفت بگیریم، ساتبا را از وزارت نیرو بگیریم و یک سازمان‌ فراوزارتخانه‌ای ایجاد کنیم که زیرمجموعه رئیس جمهور باشد و اولویتش بهینه‌سازی مصرف باشد. الان وزارت نفت درباره بهینه‌سازی با وزارت صمت دچار چالش و درگیری نمی‌شود. بحث خودروی ما مشکل دارد. بخاری‌های ما گرید G و F‌ دارند که نباید تولید شود و باید همه آنها به گرید A تبدیل شود. این سازمان می‌تواند چشم‌انداز ما برای وزارت انرژی باشد، که نیرو، نفت و بهینه‌سازی در آن شکل بگیرد در حالی که اکنون چنین چیزی نداریم. البته برخی از نفتی‌ها ممکن است مخالف باشند و بگویند فایده ندارد و دلایل و توجیه بیاورند که این سازمان هم بی خاصیت بوده و بودجه خور است، در حالی که بحث صندوق بهینه‌سازی انرزی در برنامه هفتم توسعه هم دیده شده است.

می‌گویند سهم عمده‌ای از فروش نفت در قالب تخفیف، عدم بازگشت و پورسانت است. چرا حاکمیت خود را با این جریان وفق داده  و سعی در برون‌رفت از این موقعیت نمی‌کند؟

این بحث‌های کلان سیاستی است و درنهایت به اين می‌رسد که مذاکره کنیم یا نکنیم که به دو بخش تقسیم می‌شود که در تخصص من نیست. اما آنچه می‌دانم اینکه ما باید ثبات رویکرد داشته باشیم. وقتی زیرساخت‌های رفع تحریم را از بین می بریم و دوباره تحریم‌ می‌شویم، دچار مشکل می‌شویم. مثل زمانی که ترامپ از برجام خارج شد. ما باید تکلیف کشور را مشخص کنیم و نمی‌توانیم هر هشت سال کانال عوض کنیم. زیگزاگی عمل کردن در سیاست خارجی اینجا خود را نشان می‌دهد. تغییر سیاست‌های کلان از بالا اثر خود را بر نفت نیز می‌گذارد.

بحث حضور شرکت‌هایی مانند توتال و شل در منابع نفتی کشور مطرح بود و از طرفی یکی از کلیدواژه‌های ما بحث خودکفایی است که باعث شده قرارگاه‌ها ورود کنند به این جریان. اگر بخواهیم یک شمای کلی از این وضعیت در نظر بگیریم، خودکفایی و حضور قرارگاه‌ها می‌تواند نجات‌دهنده وضعیت انرژی ما باشد؟ یا باید به هر طریقی این شرکت‌ها را برگردانیم؟

این هم به بحث موضوعات کلان برمی‌گردد. با این شرایط توتال و شل به ایران نمی‌آیند چون ما تحریم هستیم. نکته‌ای که وجود دارد این است که آیا در شرایط فعلی کشور،‌ امکانات به لحاظ فناوری و موضوعات مختلف، کشور را به چه شکل نگه می‌دارد. تحریم قطعا کشور را در فشار گذاشته، در بحث فناوری‌های حوزه فشارافزایی مشکل داریم، ما کمپرسورهای خاصی را نیاز داریم. این کمپرسورها بعضا ممکن است از مسیرهای مختلف تامین شود اما ما به انرژی برای توسعه ۸ درصدی نیاز داریم که باید دید نسخه ما چیست. اگر افت فشار پارس جنوبی را جبران نکنیم که تا ۱۴۱۰ به عددهای بدی در تولید گاز می‌رسیم. اگر هم تحریم هستیم باید ببینیم آیا چین و روسیه تکنولوژی متناسب را به ما می‌دهند یا خیر. باید فکری برای این موضوع کنیم. برای تولید نفت خام روس‌ها در سرمایه گذاری ورود کرده‌اند و حتی صحبت‌هایی شده که چینی‌ها برای سرمایه‌گذاری در صنعت نفت ورود خواهند کرد البته تا دولت سیزدهم فکر نمی‌کنم عدد قابل توجهی سرمایه گذاری کرده باشند. اگر نمی‌خواهیم با غربی‌ها کار کنیم، باید با شرق وارد همکاری گسترده شویم.

وزیر نفت در مجلس گفت که ۸۰ میلیارد دلار نیاز دارد، در حالی که اصلا از این پول‌ها وجود ندارد. به همین دلیل می‌گوییم بهره‌وری مهم‌تر از سرمایه‌گذاری است که سرمایه هدر نرود. اگر با همین شرایط فعلی بهره‌وری داشته باشیم، تولید انرژی‌مان بد نیست. ۹.۵ میلیون بشکه نفت خام تولید می‌‌کنیم در شرایطی که عربستان ۱۰ میلیون تولید می‌کند و ما فاصله زیادی نداریم، گاز پارس جنوبی و نفت در کنار هم 9.5 میلیون بشکه می‌شود که عدد قابل توجهی است. نیازی به افزایش این عدد به ۱۱ نیست آن هم در شرایطی که این ۹ میلیون بشکه هم بهره‌وری ندارد و اتلاف می‌شود. بحث بالادست و توسعه میدان برای نفتی‌ها مهم است چون به تولید نگاه می‌کنند اما عمدتا به اتلاف نگاه نمی‌کنند. حتی اگر تولید ما هم افت کند اگر بتوانیم یک سرمایه‌گذاری خوب در حوزه تجدیدپذیرها داشته باشیم، خوب است. ایران بهترین سرزمین برای توسعه انرژی‌های خورشیدی است. هر یک مترمربع در یک روز می‌تواند معادل نیم لیتر بنزین انرژی تولید کند اما نفتی‌ها اصلا به این فکر نمی‌کنند و فقط به فکر توسعه میدان هستند. توسعه میادین مشترک برای منافع ملی خوب است اما باید دید باز داشته باشیم. اگر ما یک میلیون بشکه اتلاف شده را هم بهره‌ور کنیم، برد کرده‌ایم.

برای توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر و کاهش کربن نیاز به چه زیرساخت هایی است؟

اولا باید تصیم‌گیری‌ها از یک قرارگاه مشترک گرفته شود، در حالی که قرارگاه مشترک نداریم. وزیر صمت می‌گوید خودروی الکتریکی و وزیر نیرو می‌گوید من برق ندارم و برقم را از گاز تولید می‌کنم که خودش فسیلی است، وزیر نفت می‌گوید من گاز ندارم که بخواهد به برق تبدیل شود. همین جا یک تضاد منافع وحشتناک داریم. شهرداری تهران هم می‌خواهد آلودگی هوا را کم کند و خودروی الکتریکی وارد می‌کند. از آن طرف اصلا زیرساخت خودروی الکتریکی در کشور نیست. این نیاز دارد که از بالا یک قوه عاقله تصمیم بگیرد چون بین چند وزارتخانه پخش است. وزارت نیرو باید پنل خورشیدی و انرژی تجدیدپذیر را توسعه دهد، وزارت صمت برق را به خودروها دهد و خود را از وزارت نفت منفک کند. اما اکنون برق و نفت و گاز ما دچار ناترازی است. بنابراین باید کلان به این موضوع نگاه کنیم، اگر فقط نفتی نگاه کنیم،‌‌ نمی‌شود و به همین دلیل هم به وزارت انرژی نیاز داریم؛ تا آن زمان سازمان‌بهره‌وری، مدیریت سوخت و راهبردی انرژی باید تشکیل شود.

مشکلی که ما در سال‌های گذشته داشتیم این بوده که دولت‌ها مشکلاتشان را به صورت مضاعف به دولت بعدی تزریق کردند. برای مثال در دولت دهم قرار بود در حوزه انرژی‌های سولار کشورهای اروپایی سرمایه‌گذاری کنند که سر تعرفه به نتیجه نرسیدند و تعطیلی سوآپ که البته در دولت سیزدهم شاهد قراردادهایی بودیم اما آنچنان چشم‌گیر نبود. تحلیل شما چیست ؟

من به ثبات در حکمرانی و سیاست‌های کلان معتقدم. کشورهایی که پیشرفت کردند، در درجه اول ثبات داشتند. وقتی در کشور ما یک دولت عوض می‌شود،‌ انگار سلسله عوض می‌شود. در یک دولت وقتی مدیر عوض می‌شود. کل برنامه‌های مدیر قبلی را زیر سوال می‌برد. ما باید در حوزه حکمرانی به بلوغ برسیم. آقای زنگنه روز اول دوره دوم وزارت خود یک نامه نوشت که این تعداد آدم را بیرون کنید. در همین دوره شنیدم یک نفر دیگر اسم سالن همایش‌های مهندس نعمت‌زاده را در یکی ساختمان‌های وزارت نفت عوض کرده است. مهندس نعمت‌زاده در دهه 80 یکی از موفق ترین مدیران حوزه نفت بوده، باید حرمت ایشان حفظ می‌شد. پتروشیمی‌های هاب عسلویه، ماهشهر و سامانه هوشمند کارت سوخت حاصل تلاشهای ایشان هست. ما با این سیاست‌ها به نتیجه نمی‌رسیم. باید بتوانیم با همه کار کنیم، اصلاح‌طلب و اصولگرا تفاوتی ندارد. کشور ما نشان داده که در حوزه‌های انرژی، سیاسی رفتار کرده است و ما ثبات نداریم. وآن‌قدر زیگزاگی عمل کردیم که کشورهای خارجی هم نمی‌دانند باید چه کار کنند. چین و روسیه تکلیفشان با ما معلوم نیست. نگران هستند که انتخابات ایران چه می‌شود. معلوم است که سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. سیاست‌های ما آنقدر تنش و اختلاف دارد که سرمایه‌گذار خارجی هم برای سرمایه گذاری وارد نخواهد شد . حوزه انرژی همین است. ما باید تا جای ممکن سیاسی عمل نکنیم، آدم‌های سیاسی وارد این حوزه نکنیم، تصمیم‌های سیاسی نگیریم، تصمیم‌های خلق‌الساعه نگیریم و پیش‌بینی‌پذیر باشیم. می‌خواهد تیم زنگنه باشد یا اوجی.

نکته پایانی؟

ما در حوزه انرژی باید با مردم صادق باشیم. باید از صحبت‌های پوپولیستی و عوام‌فریبانه جدا شویم. ما الان واردات بنزین داریم، 4 میلیارد دلار. قیمت‌ تمام‌شده بنزین از ۱۵۰۰ و ۳۰۰۰ تومان بیشتر است و این باعث می‌شود بدهی شرکت نفت که یک شرکت دولتی است زیاد شود. این بدهی بعدا می‌رود به حوزه بانک مرکزی و دریافت پول از بانک و استقراض که به تورم منجر می‌شود. سیاستمدار ما باید شفاف درباره بنزین صحبت کند. همه داریم این تفاوت بین هزینه تمام‌شده و قیمت نفتی که به مردم ارائه می‌شود را با تورم می‌پردازیم. وقتی می‌گوییم قیمت بنزین متعادل شود و یارانه معادل به مردم بدهیم، می‌گویند شما مردم را درک نمی‌کنید. ما هر چه در پالایشگاه‌هایمان هم تولید کنیم، می‌سوزد و به هوا می‌رود و دود ترافیک شهرهایمان می‌شود. چون تصمیم‌های ما سیاسی است، سرمایه‌گذار می‌ترسد نیروگاه بزند، چون گاز و برقش مفت است و بازگشت سرمایه‌اش ۲۰ سال است و سودی برایش ندارد که بخواهد تولید کند. موانع تولید باید در کشور ما شناخته شود.

سرمایه‌گذاری صنعت پتروشیمی ارزی است اما برخی از دلار زدایی حرف می‌زنند. سرمایه‌گذار باید درآمدش ارزی باشد که بازگشت سرمایه داشته باشد، درآمد ریالی به درد او نمی‌خورد. عده‌ای در اقتصاد انرژی دچار توهم شده‌اند، فکر می‌کنند ما در یک جزیره‌ایم که نفت و گاز داریم و هرچه بخواهیم می‌توانیم استفاده کنیم. اینکه ایران را یک جزیره جدا از دنیا بدانیم ممکن نیست. اینکه می‌گویند خوراک پتروشیمی‌ها ریالی شود که در برابر فایننس ارزی بی معنی است و با این روند توسعه از بین می‌رود. باید اینها برای مردم تبیین شود.

 
۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۰۰
ماهنامه دنیای انرژی شماره 59 |
تعداد بازدید : ۱۷۱