برق ارزان، دلیلی بر عدم استقبال عمومی از پنل های خورشیدی در ایران است ؟

برق ارزان، دلیلی بر عدم استقبال عمومی از پنل های خورشیدی در ایران است ؟
تقلیل مساله پذیرش اجتماعی پایین مردم در ایران به برق ارزان، منجر به کاهش تمرکز از موانع اصلی برای گسترش این فناوری در جامعه شده و قدرت چانه زنی و متقاعد کردن مشتری بالقوه را کاهش می دهد
لیلا عقلی مقدم، دانشجوی دکترا حوزه جامعه شناسی گذار سیستم های انرژی، دانشگاه صنعتی برلین آلمان

 

 

 

 

 

 

در محاورات رایج بین کسبه و دست اندرکاران حوزه انرژی خورشیدی، به کرات شنیده می شود که "برق ارزان در ایران، مانع استقبال گسترده از سیستم های انرژی خورشیدی خانگی است". این ادعا با تمرکز روی مشترکین خانگی متصل به شبکه برق شهری مطرح می شود و معمولاً با یاسی توامان است که باور دارد حتی اگر سایر موانع و چالش های موجود هم حل شود، مادامی که برق شبکه با قیمت ارزان (دارای یارانه ای بالا) در اختیار مصرف کننده قرار می گیرد، هیچ امیدی به گسترش و اقبال عمومی از سیستم های انرژی خورشیدی پراکنده در ایران نیست. مشترکین و خانوار متصل به شبکه برق شهری باصلاح مشترک آنگرید (On Grid) در ایران، به لطف پوشش قابل ملاحظه شبکه برق (حدود 99 درصد جمعیت)، سهم بالایی از مشتریان بالقوه سیستم های خورشیدی را تشکیل می دهند. تمرکز در اینجا روی سیستم های پشت بامی با ظرفیت محدود بین 5 تا 10 کیلووات است.

نظر به جمعیت قابل ملاحظه این گروه، مشارکت آنها در نصب سیستم های خورشیدی پراکنده و کم ظرفیت و تولید برق غیرمتمرکز، می تواند نیمرخ انرژی در ایران را تغییر دهد. در مقابل این گروه، مشترکین منفصل از شبکه یا (Off-grid) قرار دارند که در نقاط دور از شبکه برق شهری، کل برق خورشیدی تولیدی از سیستم خورشیدی را در محل (با یا بدون باتری جهت ذخیره سازی) استفاده می کنند. نظر به پوشش قابل ملاحظه شبکه برق در ایران، این جمعیت نه تنها دارای سهم کوچکی از بازار هدف سیستم های خورشیدی بوده، بلکه با توجه به روند شهرنشینی و مهاجرت گسترده از روستاها به مناطق شهری، در حال کوچک تر شدن نیز هست. باور به اینکه برق ارزان در ایران، مانع رشد تقاضا برای سیستم های خورشیدی است، معمولاً حاصل یک مقایسه ساده (و نه لزوماً دقیق) بین ایران و برخی کشورهای اروپایی است که از سویی شاهد گسترش بازار سیستم های خورشیدی بوده و از دیگر سو، دارای تعرفه برق شبکه به مراتب گران تر (بر حسب یورو سنت یا دلار سنت بازای هر کیلووات ساعت) نسبت به ایران هستند. اما این قیاس تا چه حد مقدور و این نتیجه گیری در کجاها قابل چالش کشیدن است؟

این ادعا که قیمت برق فسیلی در ایران، نسبت به سایر کشورهای دنیا بسیار پایین است و سوبسید دولتی برای این شاخه از انرژی (بعنوان مثالی از اقسام مختلف انرژی، بسیار بالاست)، ادعای ناصحیحی نیست و بارها در مقالات و گزارش های دیگر به آن پرداخته شده است اما سوال اینجاست که آیا واقعاً قالب مشترکین برق شهری نیز همین تلقی را از قیمت پرداختی قبوض ماهیانه برق دارند؟ آیا قیمت ادراک شده قالب خانوار از برق متعارف در ایران، هم "بسیار ارزان" است؟ آیا این جمعیت هم قیمت ماهانه پرداختی قبوض برق خود را بر حسب دلار سنت یا یورو سنت پرداختی در کشورهایی نظیر اسکاندیناوی یا آلمان مقایسه می کنند؟ . پرواضح است که مشترکین برق شهری نه تنها قبوض برق را با طیب خاطر پرداخت کرده، بلکه از آن سو، تمایلی به صرف هزینه برای خرید، نصب و استفاده از سیستم برق خورشیدی در مصارف خانگی، نظیر مثلاً یک شهروند آلمانی و کاهش تعرفه پرداختی برق خود ندارند؟ حتی برای آن دسته مفروضی که قیمت برق شبکه در ایران را ارزان ادراک و تجربه می کنند، آیا لزوماً اطلاع و آگاهی از وجود چنین امکانی برای نصب سیستم خورشیدی، بهره مند شدن از تعرفه خرید تضمینی، تمایل به مشارکت در تولید انرژی ملی، فضای مورد نیاز، جذابیت تعرفه پرداختی و نوع قرارداد، دسترسی به پنل و اینورتر خورشیدی مرغوب، قابلیت اعتماد به این تکنولوژی، و .... فراهم است؟

سوال بعد اینکه آیا برای مصرف کننده خانگی بالقوه سیستم خورشیدی در ایران، اساساً امکان مقایسه مستقیمی بین برق خورشیدی و برق متعارف/ فسیلی، در شرایطی مشابه یک شهروند اروپایی ایجاد می شود که به دلیل ارزانیِ یکی (اینجا برق شبکه یا متعارف)، دیگری (یعنی برق خورشیدی) را از لیست انتخاب هایش خط بزند؟ این شرایط برای یک مصرف کننده بر فرض مثال آلمانی به این ترتیب است، که با نصب پنل های خورشیدی پشت بامی یا روی تراس، ظرقیت منصوبه حدود 5 تا 10 کیلووات (با در نظر گرفتن دوره بازگشت سرمایه اولیه و محاسبه میانگین پتانسیل تابش و سایر پارامترها) با باتری ذخیره کننده، می تواند مثلاً سالانه حدود 70 درصد یا بیشتر از مبلغ قبض برق پرداختی خود را کاهش دهد. سیاست گذاری به گونه ای است که هزینه برق وی، به ازای استفاده از ظرفیت محدود سیستم خورشیدی، کمتر از برق متعارف شبکه است. پس او، در یک قیاس تقریباً سرراست، از بین دو گزینه موجود، برق فسیلی شبکه و یا برق خورشیدی، دومی یعنی برق خورشیدی را (حداقل برای پوشش بخشی از نیاز برق خانگی) انتخاب می کند.

dl

اما در مورد مصرف کننده ایرانی چطور؟ آیا اساساً مشترک متصل به شبکه، امکانِ استفاده از برق خورشیدی برای مصارف خانگی را دارد که در آن صورت، بتواند قیاسی در حضور دو گزینه موجود انجام داده و به دلیل "ارزانی اولی"، دومی را از بین گزینه هایش خط بزند؟ آنچه در ایران در حال حاضر اتفاق می افتد، سیاست اتصال سیستم خورشیدی به شبکه برق شهری (mandatory grid connection) یا بدون امکان استفاده برق خورشیدی در محل (net metering without self-consumption) است. طبق سیاست های (تشویقی) شرکت های برق منطقه ای و با لحاظ کردن اختلاف قیمت قابل ملاحظه بین تعرفه برق خورشیدی و برق شبکه (به شدت یارانه ای)، مصرف کنندگان عموماً دارای کنتور یکطرفه و به نحوی الزام تزریق کامل برق خورشیدی در شبکه برق هستند. یعنی به نوعی تفاوت قابل ملاحظه ای بین قیمت تمام شده برق شبکه برای مشترک (نظر به سوبسید بالا)، و تعرفه پرداختی بابت برق خورشیدی (حدود 10 برابر تعرفه برق متعارف)، تاثیر پارامتر "ارزانی برق شهری" یکبار در ابتدا لحاظ شده است. بنابراین اساساً رقابت مستقیم و ملموسی بین دو گزینه برق متعارف شبکه و برق خورشیدی، صورت نمی گیرد که یکی، دیگری را از صحنه رقابت خارج کند. نصب پنل خورشیدی برای مشترک متصل به شبکه، پس از هزینه های اولیه، صرفاً مبلغ مثبت ماهیانه ای را ایجاد نموده و کل این برق به شبکه برق شهری تزریق می شود.

نتیجه گیری از گفته ها به این ترتیب است که کوچک بودن سهم بازار سیستم های خورشیدی در ایران در بین مشترکین شهری، علت های زیادی دارد که هر علت در جای خود قابل اهمیت، بررسی، مطالبه گری، و رسیدگی است. اما تقلیل مساله پایین بودن پذیرش اجتماعی سیستم های انرژی خورشیدی، به برق ارزان شهری (بهره مند از یارانه زیاد)، نوعی آدرس اشتباه دادن است. معضل اعتیاد کشورها به یارانه بالای انرژی فسیلی، بحثی جدی، تاریخی و به اندازه ی کافی پیچیده است که ترک این اعتیاد، قطعاً منجر به شکوفایی در جنبه های زیادی می شود. زوال اقتصادی، تخریب رفتار مصرفی، آثار زیست محیطی، دامن زدن به شکاف اجتماعی، مانعیت از سرمایه گذاری و تشویق زیرساخت های انرژی های تجدیدپذیر، و .... تنها بخشی از معضلات غیر قابل اغماض است و در این زمینه، کتابها و مقالات بسیار نوشته شده است. اما تاکید این مقاله بر این است که تخصیص یارانه بالا به سوخت های فسیلی را از یک معضل یا مساله کلان در اقتصاد و سیاست انرژی، به حوزه اجتماعی و رفتار مصرفی تقلیل ندهیم. این یعنی تعریفِ نادرست مساله، یا تمرکز روی مساله نادرست. درک درست موانع اصلی پایین بودن استقبال عمومی از سیستم های انرژی خورشیدی در ایران، برای بازاریان و کسب و کار این حوزه ضروری است چرا که این افراد، علاوه بر تعهد و آگاهی زیست محیطی، دارا بودن چشم انداز روشن از آینده انرژی، خلاقیت، دانش و نیروی منابع انسانی اغلب جوان، بیشترین ارتباط مستقیم با بازار نوپای سیستم انرژی خورشیدی در ایران را دارند. هر گونه تلقی نادرست از شرایط بازار، منجر به اتخاذ استراتژی های نادرست برای این افراد می شود. تقلیل مساله پذیرش اجتماعی پایین مردم در ایران به برق ارزان، منجر به کاهش تمرکز از موانع اصلی برای گسترش این فناوری در جامعه شده و قدرت چانه زنی و متقاعد کردن مشتری بالقوه را کاهش می دهد. امید که پرداختن به سوالات مطرح شده در بالا، امکانی برای به چالش کشیدن برخی مفروضات کلیشه ای و نه لزوماً صحیح را، برای مخاطب متعهد فراهم نماید.

 

۲۷ مرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۵۴
ماهنامه دنیای انرژی شماره 59 |
تعداد بازدید : ۸۶