دکتر عادلی در گفتگو با ماهنامه دنیای انرژی بیان کرد:

توسعه اقتصادی کشور فقط با سرمایه گذاری در توسعه صنعت نفت تحقق می یابد!

توسعه اقتصادی کشور فقط با سرمایه گذاری در توسعه صنعت نفت تحقق می یابد!
مقدمه دکتر سید محمدحسین عادلی، سیاست‌مدار، اقتصاددان و دیپلمات ایرانی، سال‌ها به عنوان سفیری کارآمد به نمایندگی ایران در کشورهایی مانند ژاپن در سال 1366 تا 1368، کشور کانادا در سال 1374 تا 1378 و سفیر ایران در بریتانیا در سال 1383 تا 1384 بوده است. همچنین او در فاصله سال‌های 1368 تا 1373 رئیس کل بانک مرکزی ایران بوده و از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ نیز به‌عنوان دبیرکل مجمع کشورهای صادرکننده گاز GECF فعالیت می‌کرده است. تحلیل وی در خصوص موضوعات انرژی بویژه نفت و گاز و سرمایه گذاری به دلیل تجربیات او در بدنه اجرایی کشور می‌تواند راهکارهای روشنی به همراه داشته باشد. او در مجموع معتقد است اقتصاد نفت ایران برای برون رفت از وضعیت فعلی چاره‌ای جز سرمایه‌گذاری خارجی ندارد و انجام اقداماتی کوتاه مدت تنها مُسکن است.

چاره کار سرمایه گذاری روی اکتشاف، استخراج و بهره برداری از مخازن نفت و گاز است.

هیچ کشوری در دنیا حتی امریکا نتوانسته است منابع هیدروکربنی خود را بدون همکاری و مشارکت با کشورهای دیگر چه از نظر سرمایه‌گذاری، فنی وتکنولوژی و مدیریتی توسعه دهد.

تا زمانی که روابط بین المللی بهتر نشود حتی دوستان نزدیک ما هم با ما همکاری نمی کنند.

توسعه ما در نفت وگاز است و سهم بالایی هم در دنیا دارد ولی باید درآمدهایش را چنان مدیریت کنیم که از آن ثروت برای توسعه به کار ببریم.

 

مریم میخانک بابایی

قبل از ورود به مباحث اقتصاد نفت، یک تحلیلی در خصوص وضعیت ایران در روابط با شرق بگویید و اینکه ایران در حل مشکل ناترازی انرژی بویژه گاز چه رویکردی را می تواند در سرمایه گذاری، واردات گاز و غیره به کار ببرد؟

در حال حاضر روابط ما با شرق بویژه روسیه و چین یک روابط تک گزینه ای است و در این روابط تک گزینه ای، اهرم موثری برای تنظیم روابط بهینه با آنان نداریم چون گزینه های دیگر نداریم. توضیح بیشتر اینکه در حال حاضر شیوه برخورد روسیه و چین در روابط اقتصادی و سیاسی با ما به شیوه یک متحد نیست؛ مثلا چینی ها به کشورهای حاشیه خلیج فارس می روند و در مورد جزایر ایران که می دانند ما حساسیت بسیار بالایی داریم با آن ها وارد گفتگو می شوند و موضع گیری هایی می کنند که با منافع ملی ما در تضاد قرار دارد. وقتی ما اهرمی نداریم که جلوی این نوع مواضع غیر دوستانه را بگیریم و روس ها هم از آنها پیروی می کنند و همان کار آنها را تکرار می کنند و در این مورد که به تمامیت ارضی ما بر می گردد، موضع گیری بسیار نامناسب و غیر دوستانه ای می کنند. در مورد روابط نفتی و بازار نفت ایران هم همین اصل تک گزینه بودن صادق است. وقتی تنها خریدار نفت ما چین است، آنوقت خریدار بر فروشنده مسلط می شود و شرایط خود را هم در مورد قیمت و هم شرایط پرداخت تحمیل می کند. بنابراین با سیاست تک گزینه ای و یک سویه ای که داریم ره به جایی نمی بریم و باید در سیاستگذاری هایمان تجدیدنظر کنیم.

 

در مورد سیاست تک گزینه ای بیشتر و با ذکر مثال توضیح دهید.

اگر بخواهیم بیشتر شرح بدهیم باید بگویم که ما به لحاظ تک گزینه ای بودن مجبور می شویم نفت مان را زیر قیمت بدهیم و یا برای نقل و انتقال پول نفت مجبور می شویم، هزینه بدهیم که گاهی حتی تا 20 درصد شده است. این اتفاقات نشان می دهد که ما در روابطمان با این کشورها اهرم لازم را نداریم. اگر مشتری های دیگر داشته باشیم آنوقت ما به عنوان فروشنده و آنها به عنوان خریدار در یک قدرت متوازن، می توانیم یک معامله متوازن و عادلانه با آنها داشته باشیم که پایدار خواهد بود. ولی معاملات یکطرفه ناپایدار است، چراکه به محض پیدا شدن مشتریان دیگر و بهتر بلافاصله از این مشتری روی گردان می شویم. اساسا همین اصل در سیاست خارجی نیز صادق است. در روابط تک گزینه ای اهرم موثر برای بهینه کردن رابطه وجود ندارد و این یک اصل است و فرقی نمی کند با غرب یا شرق باشد. ترکیه را ببینید. این کشور عضو ناتو است، آیا اقتصادش تک گزینه ای است؟ خیر. و یا عربستان سعودی که برخی آن را به عنوان یکی از اقمار آمریکا می شناسند، می بینیم که با چین و روسیه هم روابط برقرار کرده و با داشتن این نوع روابط متنوع، خود را از قید روابط تک گزینه ای با آمریکا تا حدودی رهانیده است.

اگر دلیل ایجاد اوپک پلاس را بررسی کنید می بینید که علت تشکیل آن ریشه  در سیاست های عربستان سعودی دارد. عربستان برای اینکه سیاست جهانی نفتی اش را بهتر تنظیم کند با زیرکی روسیه را به اوپک کشاند و با آن اوپک پلاس درست می کند تا بتواند در برابر فشارهای آمریکا تا حدودی مقاومت کند. روسیه هم پیوستن به اوپک را برای سیاست جهانی خود مفید و موثر می دانست. لذا هر دو طرف به اوپک پلاس یک شکل موثری دادند. در صحنه سیاست بین المللی انرژی باید اعتبار اوپک پلاس را به عربستان داد. عربستان سعودی برای ایجاد توازن قدرت در برابر آمریکا، روسیه را وارد این عرصه کرد تا بتواند از این میانه امتیاز بگیرد. بنابراین می بینید که حتی کشورهایی مانند عربستان سعودی که قبلا هم به طور کامل در انقیاد امریکا بودند، متوجه شدند که اگر سیاست تک گزینه ای را ادامه دهندآمریکا به آن ها شرایط خود را تحمیل می کند و این به نفع آن ها نیست.

در مورد روابط ما با روسیه یکی از نکات جالبی که به نظرم می رسد این است که بسیاری در ایران از روسیه به عنوان متحد ایران یاد می کنند و از روابط با روسیه انتظار روابط با یک متحد استراتژیک را دارند. این در حالی است که بنده در خلال دوره هایی که با مقامات مختلف روسیه و حتی آقای پوتین داشتم یک بار از آنها تعبیر متحد در باره ایران را نشنیدم. آنها همیشه به ایران به عنوان یک کشور همسایه مهم یاد کرده اند. لذا مهم این است که باید واقعیات را به خوبی دید و پذیرفت. روابط تک گزینه ای در جهان سیاست امروز از سوی هر کشور که باشد جواب خوبی نمی دهد.

dl

 

همانطور که می دانید قرار است ما از روسیه 300 هزار مترمکعب گاز دریافت کنیم. اولا  این گاز تا چه حد به ناترازی ما در زمستان کمک می کند و آیا اساسا واردات گاز به کشورمان آن هم از روسیه راهکاری مناسب است؟

همانطور که همه ما می دانیم تولید گاز کشورمان روزانه تقریبا هزار میلیون متر مکعب و یا دقیق تر 975 میلیون متر مکعب است و در مقابل مصرف ما 1300 میلیون مترمکعب است و این گازی که قرار است از روسیه بگیریم ناترازی گاز ما را به طور موقت جبران می کند و این مُسکنی کوتاه مدت است اما دارای ریسک های متفاوتی است. البته باید بگویم که نمی دانم این تفاهم صورت گرفته یا به مذاکرات قراردادی انجامیده یا خیر؟ ولی در توضیح مُسکن و راهکار کوتاه مدت باید گفت که ما کلا ناترازی گاز در بخش های مختلفی از کشور داریم یعنی مصرف کنندگان ما متفاوتند. مثلا علاوه بر مصارف خانگی ما نیاز به 300 میلیون مترمکعب گاز برای تزریق به چاه های نفت داریم. این در حالی است که بین 90 تا 100 میلیون متر مکعب به این مهم اختصاص داده می شود. زمانی که به چاه‌های نفتی مان گاز مکفی تزریق نکنیم نفت در پایین مخزن از بین می رود، و به لحاظ آماری تخمین زده می شود که به دلیل عدم تزریق کافی گاز به چاه های نفتی، چیزی حدود 42 میلیارد بشکه نفت در حال از بین رفتن است که معادل 135 میلیارد دلار با احتساب قیمت امروز می شود. ما 10 مخزن اصلی نفت در جنوب کشور داریم که 50 درصد تولید نفت ما را تامین می کنند که متاسفانه همه اینها فرسوده اند و نیاز به تزریق آب و نمک و گاز دارند. پس مهم‌ترین قربانی ناترازی گاز ما چاه های نفت است. نفت ما به دلیل کمبود گاز در حال نابودی است.

دومین قربانی ناترازی گازی ما بخش نیروگاهی و تامین برق است. وقتی برق نداشته باشیم کارخانجات تعطیل می شوند و تولید و عرضه کل اقتصاد کاهش می یابد. قربانی دیگر بخش پتروشیمی است که حدود 150 تا 200 میلیون متر مکعب گاز نیاز دارند که فکر می کنم حدود 75 میلیون مترمکعب گاز دریافت می کنند. پس با یک نگاه اجمالی می بینیم که در وهله اول نیاز به مُسکن و واردات گاز داریم و باید هر چه زودتر این مُسکن را داشته باشیم. اما اگر این مُسکن را ادامه دهیم مشکل اصلی همچنان باقی می ماند مزمن می شود و ریسک های مختلفی از جمله ریسک سیاسی و وابستگی را به شدت افزایش می دهد. لذا چاره کار سرمایه گذاری روی اکتشاف، استخراج و بهره برداری است. این مُسکن بعد از مدتی تبدیل به ریسک بالایی می شود؛ چون روسیه به لحاظ تجربی ثابت کرده است که معمولا از صدور گاز به عنوان اهرم های سیاسی استفاده می کند و این در صادرات گاز به اروپا به تجربه وجود دارد. در تاریخ ثبت شده است که هر زمانی روسیه با اوکراین، چک، لهستان و یا اسلواکی و اروپای شرقی و یا غربی دچار مشکل می شده شیر گاز را قطع می کرده است. پس این سیاست روسیه است و باید بپذیریم. بنابراین اگر بخواهیم گزینه و قدرت کافی داشته باشیم باید سرمایه گذاری کنیم و تولید خودمان را بالا ببریم و نیازی به گاز روسیه نداشته باشیم. البته سوای این نکات بنده یک حدس دیگر هم می زنم و آن این است که روسیه همواره به دنبال این بوده که با کشورهای دارای کسری گاز در خلیج فارس روابط گازی برقرار کند. و لذا شاید صدور گاز به ایران در این حجم برای آن است که در آینده گاز خود را از طریق ایران به کشورهای خلیج فارس صادر کند. یعنی در حالیکه ایران دارنده دومین ذخایر گاز جهان در کنار کشورهای خلیج فارس است، ولی به دلیل تنش های سیاسی داخلی نمی تواند گاز خود را به این کشورها صادر کند. روسیه وارد این بازار شده و نفوذ خود را از این طریق و با واسطه ما در این حوزه افزایش خواهد داد.

علاوه بر نکات بالا روابط ایران و روسیه روابط پیچیده است. دو همسایه ای هستیم که مرز دریایی و خشکی داریم و چالش هایی در دریای خزر و اخیرا ناحیه زنگزور پیدا شده است. لذا باید موضوع خرید گاز از روسیه و وابسته شده به آنها را در چارچوب همه این مسایل بررسی کنیم.  اگر به موازات خرید گاز از روسیه که مسکن است، راه حل اصلی که برنامه ریزی و سرمایه گذاری در گاز است را جلو نبریم این واردات گاز برای ما ریسک ها را بالا می برد. و حتی ممکن است در بررسی نهایی فایده و هزینه پاسخ مثبت ندهد.

 

پس اولویت اقتصاد صنعت نفت، سرمایه گذاری است. این سرمایه گذاری از چه طریقی باشد بهتر است، داخلی و یا صرفا خارجی؟

نکته اول و مهم در توسعه صنعت نفت و گاز این است که بدانیم هیچ کشوری در دنیا حتی امریکا نتوانسته است منابع هیدروکربنی خود را بدون همکاری و مشارکت با کشورهای دیگر چه از نظر سرمایه‌گذاری، فنی وتکنولوژی و مدیریتی توسعه دهد. معجزه پوتین در روسیه را می دانید که چه بوده است؟ معجزه پوتین این است که او در سال 1999 زمانی که رئیس کشور روسیه شد، تولید نفت روسیه 3 میلیون و 400 هزار بشکه بود. اما از  سال 1999 تا 2008 یعنی نزدیک به 9 سال این میزان را به 7 میلیون بشکه رساند. فکر می کنید چگونه این میزان در مدت 9 سال تولید شد؟ پوتین درهای روسیه را بر روی سرمایه گذاران آمریکایی و اروپایی باز کرد و از آنها برای سرمایه گذاری دعوت کرد. شرکت های بریتیش پترولیوم انگلیسی، شورون و اکسون موبیل آمریکایی، توتال فرانسوی و شرکت های ژاپنی و بقیه به روسیه رفتند و میادین نفتی و گازی روسیه را توسعه داده و به بهره‌برداری رساندند. پس از آن سال ها به مرور تولید نفت روسیه به میزان 10.5 میلیون بشکه رسید و روسیه دومین تولید کننده نفت جهان شد و با درآمدهای سرشار تولید ناخالص داخلی خود را از 500 میلیارد دلار به 2000 میلیارد دلار رسانید و قدرت امروزی را پیدا کرد. محبوبیت پوتین در داخل روسیه هم بیشتر بخاطر همین سیاست او بود که به نتیجه رسید. در خصوص گاز روسیه هم تولید خود را سه برابر کرد. از آن مهم تر تولید LNG در روسیه بود که توسط شرکت های اکسون موبیل و شورون و شرکت های غربی دیگر صورت گرفت. باید گفت که تکنولوژی تولید LNG و لایسنس ها دو تا سه سال قبل فقط در اختیار امریکایی ها بود . روسیه و چین از این لایسنس ها استفاده کرده و تولید LNG خود را آغاز کرده و گسترش دادند. پس ما ممکن است از این داستانِ معجزه پوتین درسی بگیریم که توسعه منابع هیدروکربوری با مشارکت خارجی ها از نظر منابع مالی، تکنولوژی ، مدیریت و سایر امور می تواند رشد و توسعه یابد.

مثال دیگر عراق است. زمانی که کشور عراق جدید پسا صدام شروع شد فقط 1.5 میلیون بشکه نفت می توانست تولید کند اما در همکاری با شرکت های خارجی مثل شورون و یا ژاپنی ها توانست تولید را امروز به  4.5 میلیون بشکه برساند و اعلام کرده است که تا 3 سال آینده تولید را به 6 میلیون بشکه می رساند. ما 27 میدان مشترک نفتی داریم واز این میادین هفت میدان با عراق مشترک هستیم که درحال حاضر عراقی ها 3 برابر بیشتر از ما از میادین مشترک برداشت می کنند چون ما تکنولوژی آن شرکت ها را نداریم و نمی توانیم مثل آن ها برداشت کنیم. باید برای تولید نفت و گاز با شرکت های خوب بین المللی مشارکت کرد و باید با استفاده از الگوهای قراردادی که سایر کشورها عمل می کنند نظیر مشارکت در تولید بهره جست. همانطور که روسیه، چین، عراق، عربستان، امارات و دیگر کشورها انجام دادند. اگر بخواهیم به توسعه اقتصادی برسیم راه درمان آن در حال حاضر فقط و فقط از طریق توسعه صنعت نفت و گاز کشورمان است.

 

برخی معتقدند نباید به اقتصاد نفت وابسته شد و برای توسعه اقتصادی باید راهکارهای دیگری را واکاوی کرد در این مورد چه نظری دارید؟

کسانی که عنوان می کنند باید توسعه اقتصادی را بدون نفت انجام دهیم گزاره را بگونه ای عنوان می کنند که قطعا آدرس غلطی می دهد. توسعه اقتصادی منابع لازم دارد. ایران، نفت و گاز فراوان دارد. باید بخش نفت و گاز را توسعه داد و درآمد لازم را کسب کنیم تا منابع کافی برای توسعه پیدا کنیم و با آن همه بخش های غیر نفتی خود را توسعه دهیم. بدون نفت نمی توانیم توسعه پیدا کنیم. باید نفت زیر زمین را به دارایی ها و ثروت های با دوام روی زمین تبدیل کنیم تا در مواقعی که نفت تمام می شود و یا نفت بازار خود را از دست می دهد بتوانیم با درآمد بخش های دیگر و با ثروت هایی که با درآمد نفت ایجاد شده امورات خود را بگذرانیم. توسعه ما در نفت وگاز است و سهم بالایی هم در دنیا دارد ولی باید درآمدهایش را چنان مدیریت کنیم که از آن ثروت برای توسعه به کار ببریم.

 

موضوع فاینانس و منابع مالی برای سرمایه گذاری در صنعت نفت را چگونه می بینید؟ آیا می توان با فراخوانی از مردم بوسیله اوراق و منابع مالی کافی جمع آوری کرد؟ و آیا می تواند اهرم مناسبی برای پیشبرد پروژه های نفت و گاز باشد؟

منابع مالی و یا فاینانس نیز به نظر مُسکن است. تهیه منابع مالی از سرمایه های مردم این قدری نمی تواند باشد که یک صنعت به این بزرگی را توسعه دهد. البته سرمایه اجتماعی کشور با آمدن دکتر پزشکیان رئیس جمهور دولت چهاردهم قوت تازه ای به خود گرفته است و امیدواریم این امید زیاد شود. شاید سرمایه های مردمی بتواند در کوتاه مدت کمک کند اما صنعت نفت را با چندین هزار میلیارد تومان نمی توان راه انداخت. نیاز به سرمایه های چند صد میلیارد دلاری دارد. البته با رویکرد دولت چهاردهم اگر در روابط خارجی گشایش شود و تحریم ها کاهش یا برداشته شود و سیاست تک گزینه ای که در بالا توضیح دادم از بین برود آنوقت  ممکن است راهکار بهینه ای برای تامین منابع و توسعه این صنعت داشته باشیم. اما نکته حائز اهمیت دیگر این است که مسئله توسعه نفت ما فقط پول نیست تکنولوژی هم هست. تکنولوژی نفت ما بسیار عقب افتاده است و باید بتوانیم از تکنولوژی های جدید بهره ببریم و این تکنولوژی نه فقط برای بازیافت نفت بلکه برای توسعه صنعت نفت لازم است.

 

بودجه های عمرانی سالانه برای سرمایه گذاری چگونه است؟

یک آماری در خصوص سرمایه گذاری بگویم، اینکه اولا وضع سرمایه گذاری در کشورمان به شدت بحرانی است. منابع کم است در بودجه 1403 رقمی برای که برای سرمایه گذاری دیده شده بسیار بسیار اندک است. مقایسه ای در این رابطه ارائه می دهم؛ در سال 1402  تورم سالانه 52.3 درصد بود و بودجه عمرانی در این سال 375 هزار میلیارد تومان بوده است. بودجه امسال 1403 نیز علیرغم تورم 52 درصدی همان 375 هزار میلیارد تومان است. یعنی بودجه سرمایه گذاری کشور با احتساب تورم هزینه ها،  کمتر شده است. اگر این رقم را دلاری حساب کنیم بودجه عمرانی در سال 1403 ، 6.5 میلیارد دلار می شود که سهم سرمایه گذاری برای نفت از این میزان 2.2 میلیارد دلار محاسبه می شود. میزان سرمایه گذاری در نفت را اگر در دولت های مختلف مقایسه کنیم متوجه می شویم که در دولت مرحوم هاشمی با شرایط آن زمان و کمبود بودجه و پس از جنگ، سالی  هشت میلیارد دلار بود ، در زمان آقای خاتمی 14 میلیارد دلار، در زمان آقای احمدی نژاد به  10 میلیارد کاهش یافت  و بعد در زمان آقای روحانی هفت میلیارد و در زمان مرحوم رئیسی سه میلیارد دلار، الان هم در بودجه 1403 که در زمان مرحوم رئیسی بسته شد 2.2 میلیارد دلار سرمایه گذاری در نفت است.

از سویی دیگر بر اساس برنامه هفتم توسعه نیز که به نظر امسال، سال اول اجرایی برنامه هفتم است سهم صادرات نفت باید 12 درصد افزایش یابد در حالیکه بر اساس بودجه 1403 در همین سال اول برنامه، 10 درصد کاهش صادرات نفت به دلیل نبود سرمایه گذاری بوده است. وقتی منابع سرمایه ای در داخل نداریم پس باید از سرمایه خارجی استفاده کنیم و این  مهمترین راه حل برای توسعه نفت است.

 

اینکه گفته می شود حکمرانی نفت در داخل دچار مشکلات عدیده ای است و این هم مانعی بر سر راه پیشبرد توسعه نفت را قبول دارید؟

حکمرانی نفت دو بخش دارد بخش داخلی صنعت و بخش رابطه وزارت نفت با دستگاه های خارج از نفت است. متاسفانه صنعت نفت از معدود دستگاه های دولتی در کشور است که بسیار مظلوم واقع شده است درحالیکه کشور حیات و بقای خود را از نفت می گیرد، ولی حکمرانی عمومی دولت بگونه ای است که  هیچ امتیازی هم برای آن قائل نیست. هیچ دستگاه دولتی مانند دستگاه نفت نیست که وزیرش اختیار کامل بر تصمیمات بخش خود را نداشته باشد. علی الاصول یک کارشناس در حیطه تخصص کارشناسی خود نظر می دهد و اختیار رد یا قبول موضوعی را بر اساس نظرات کارشناسی خود دارد. اما گاهی دیده می شود که وزیر نفت اختیار انجام ماموریتی که به او محول شده را ندارد و دیگران در آن دخالت و قضاوت می کنند. این در حالی است که وزیر نفت با یک اجماع سیاسی به وزارت رسیده و قانونا اختیارات تصمیم گیری های زیادی را در محدوده کار خود دارد. در کشور سیاست زده ما برخی سعی می کنند با مداخلات غیرکارشناسی تصمیمات وزیر را زیر سوال ببرند. وقتی تصمیم گرفته می شود که شخصی وزیر باشد و این مسوولیت را با طی کردن مراحل قانونی و رای اعتماد نمایندگان مجلس می گیرد، باید اجازه داشته باشد کار خود را انجام دهد. نمی توان به سادگی و با یک ادعا آنهم از سوی افراد غیر کارشناس تصمیمات او را زیر سوال برد. در همه جای دنیا این گونه است و وزرا اختیارات تام در محدوده مسوولیت خود دارند. در این خصوص سالیان سال شاهد عملکرد وزیری خدوم و باهوش و کاربلد مانند مهندس زنگنه بودیم. او برای قراردادی که اگر اجرا می شد منافع اقتصادی و استراتژیکی برای ایران داشت چقدر تحت ناجوانمرادانه ترین فشارها قرار گرفته است. خوب این تجربه را همه می بینند و جرات تصمیم گیری در آن سطح کلان به شدت کاهش می یابد و صنعت دچار اختلال می شود.

موضوع دوم ظرفیت فنی و کارشناسی و حاکمیتی نفت است که پایین آمده است. از اولویت های نفت، بازسازی بدنه صنعت نفت و گاز است. سرمایه گذاری اولویت دیگر است.  بازسازی جایگاه صنعت نفت و حکمرانی داخلی از یک سو و سرمایه گذاری از سوی دیگر باید توامان مورد توجه قرار گیرد. اینها باید به صورت موازی و با باز شدن درهای کشور به سوی شراکت و همکاری با دنیا باشد و تا زمانی که روابط بین المللی بهتر نشود، حتی دوستان نزدیک ما هم با ما همکاری نمی کنند. شاهد این امر بسیار زیاد است. روسیه، چین ، هند، ترکیه، حتی عراق و یا دیگر همسایگان هیچکدام حاضر نیستند در موضوع تحریم، منافع خود را بخاطر ما به خطر بیاندزند. ارتباط ما با بانک های دنیا قطع است. دسترسی به سرمایه های خارجی وجود ندارد و از این قبیل محدودیت ها.  بنابراین باید ارتباط جهانی را در حد معقولی برقرار کنیم تا بتوانیم از ظرفیت های بسیار گسترده خود استفاده کنیم.

 

در خصوص دالان و گذرگاه زنگزور به عنوان قطع دائم مرزهای ایران و ارمنستان توضیح دهید و نقش دیگر کشورها در این زمینه چگونه است و چه سیاست و برنامه ریزی باید صورت گیرد ؟

مسئله زنگزور بسیار استراتژیک تر از آن است که بتوان به سادگی از کنارش گذشت، چون بیاینه اولیه ای که بین ارمنستان و آذربایجان با وساطت روسیه انجام شد اعلام کردند که این کریدور با مدیریت و حضور نظامی روسیه انجام شود. اما موضوعی که در حال حاضر وجود دارد این است که آذربایجان می خواهد عملا این کریدور را به عنوان بخشی از قلمرو خود به حساب بیاورد. یا حتی اگر هم روسیه برای مدتی نظارت نظامی داشته باشد عملا نتیجه اش این می شود که مرز ما با ارمنستان از بین می رود. به نظر می رسد که قصد مشترکی بین ترکیه، روسیه و آذربایجان وجود دارد که همه استان سیونیک ارمنستان یا بخشی از آن را که هم مرز ماست از حاکمیت ارمنستان خارج کنند و این یعنی تغییر مرزها که ایران آن را به هیچ وجه نمی پذیرد. بنابراین این بازی پیچیده ای است و ما باید این بازی را قسمت به قسمت جلو ببریم. اینکه یک مرتبه ایران بگوید خط آهن به ما بدهند و یا سهم خواهی داشته باشیم رویه درستی نیست. ما باید ابتدا حاکمیت ارمنستان و مرز خودمان را تثبیت کنیم و بعد ببینیم چه می شود. اما این موضوع بیشتر جنبه حقوقی دارد و باید موضوعات حقوقی بین کشورها حل شود.

۱ آبان ۱۴۰۳ ۱۶:۲۹
ماهنامه دنیای انرژی شماره 60 |
تعداد بازدید : ۷۰