دون ویتو کورلئونه پدرخوانده خانواده مافیایی کورلئونه روی تابی آهسته تاب میخورد. میافتد و تمام. این توصیفی بود از آخرین سکانس شاهکار فرانسیس فورد کاپولا؛ پدرخوانده ١
رنگ قالب صحنهها تیره و قهوهای سوخته است که تداعیکننده سبک معماری و ترکیب رنگ مکتب گوتیک است. مردان در اتاقهای تاریک و پنجرههای پوشیده به رتقوفتق امور میپردازند و توطئهچینیها و تعاملاتشان را شکل میدهند. موسیقی متن فیلم که از ترانههای قدیمی ایتالیایی سرچشمه میگیرد، در برخی صحنهها وظیفه دراماتیزهکردن حوادث را عهدهدار است. از همان سکانس نخستین فیلم، مارلون براندو در این نقش، قدرتمند، تاثیرگذار و پرتوان ظاهر میشود. قاببندیها و زاویههای باشکوه، جایجای این اثر را پر کرده است. زاویههای دید و پردازش چارچوب دید، نهتنها شما را در جریان فیلم، در یک روند دلنشین به پیش میبرد که در بسیاری از موارد جایگزین واژگان میشود و با شما، تنهاوتنها با تصویر و موسیقی سخن میگوید. از کورلئونه خواسته میشود عدالت را اجرا کند. کورلئونه به خریدوفروش سناتورهای آمریکایی دست میزند. کورلئونه ستون خانواده است و مربی فرزندان و وابستگان سببی و نسبی خود، تا در کشاکش مرگ و زندگی، همزمان با کشتن رقبا، زندهماندن و زندگیکردن را تجربه کنند. داستان خانواده مافیایی پدرخوانده با مردن ویتو کورلئونه تمام نمیشود و کاپولا از داستان این سیسیلیهای مهاجر سهگانهای میسازد. داستان مافیا نه با ساختهشدن پدرخوانده آغاز شده است و نه با مردن دون کورلئونه به پایان میرسد. مافیا (به ایتالیایی:Mafia) یا کوزانوسترا (Cosa Nostra) انجمن مخفی خلافکاران سیسیل بود. این گروه در اواسط قرن ۱۹میلادی بهدلیل بیاعتمادی مردم به حکومت و سیستم قانونی و وابستگی مردم به افراد محلی قدرتمند در سیسیل به وجود آمد و بعدها در شرق ایالاتمتحدهآمریکا و استرالیا گسترش یافت. [١] بیتردید نمیتوان مافیا و مافیای اقتصادی را بدون درنظرگرفتن سایر شرایط مورد بررسی قرار داد؛ موضوعی که سررشته آن به بسترهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی خواهد رسید. همانطور که شیوه مافیای سیسیل با نیویورک متفاوت است، رفتار تونیمونتانای صورتزخمی که از کوبا به آمریکا مهاجرت کرده، با رفتار مایکل کورلئونه متفاوت است. [٢] مافیای اقتصادی در هر اقلیم و ساخت اجتماعی و فرهنگی کنشهای خاص خود را دارد. همین موضوع مطالعه درخصوص آن را دشوارتر خواهد کرد. فعالیت مافیا در بازارهای سیاه و غیرشفاف، مطالعه درخصوص آن را دشوارتر نیز کرده است. با غلامحسین عبیری، استاد دانشکده حسابداری و مدیریت دانشگاه آزاداسلامی درخصوص مافیای اقتصادی و نقش آن در اقتصاد کشورها به گفتوگو پرداختهایم. وی علت اصلی شکلگیری مافیای اقتصادی را ضعف ساختارهای اجتماعی و اقتصادی میشناسد و معتقد است راه اصلی مبارزه با آن شفافسازی اطلاعات و ایجاد فضای رقابتی است. متن کامل مصاحبه را در زیر میخوانید:
مافیای اقتصادی چیست و چگونه میتوان آن را تعریف کرد؟
اگر لغت مافیای اقتصادی را در واژهنامههای اقتصادی جستوجو کنید، معنایی برای آن پیدا نمیکنید. برای یافتن معانی این مفهوم به اجبار باید به لغتنامههای سیاسی مراجعه کنید. در واژهنامههای سیاسی لغت مافیا بهعنوان یک سازمان جنایی تعریف میشود که این سازمان فعالیتهایی انجام میدهد که بهدلیل برخوردکردن با نظام اقتصادی باید آن را جریمه کرد. وقتی این مفهوم را بسط دهیم میبینیم ارتباطی معنادار میان جامعهشناسی، قدرت و سیاست نمایان خواهد شد. دلیل پیوستن پسوند اقتصادی به مافیای اقتصادی به این دلیل است که منافع اقتصادی انگیزه اصلی شکلگرفتن آن است. درواقع انگیزه ایجادشدن و به پیشرفتن مافیا است. اقتصاد برای مافیا بهعنوان یک سازمان زیرزمینی و سازمانی که در پی منافع خود در تونلهای یک سیستم حرکت میکند؛ بهعنوان عنصر تامینکننده منافع مافیا مطرح است و بهصورت باورنکردنی به آن قدرت میدهد. بنابراین در تعریف میتوانیم بگوییم شکلی از کارتلها و تراستها هستند که بهصورت سازمانیافته عمل میکنند. بهطورمعمول مافیا در همه ساختارهای اقتصادی وجود داشته و دارد. سازمانهای مافیایی در ساختارهای اقتصادی سنتی و مدرن وجود داشتهاند. منتها به نظر میرسد بعد از انقلاب صنعتی، مافیای اقتصادی، ساختارها و سازمانهای خود را تقویت کرده است. درواقع مافیا توانست از بوروکراسی حداکثر استفاده را کردند و از آن بهعنوان عاملی هویتبخش بهره بردند.
یعنی ساخت بوروکراسی توانسته است مافیا را تقویت کند؟
بله. از بوروکراسی بهعنوان شیوه اداره نظام اجتماعی یاد میشود. اما همین شیوه اداره جامعه و بوروکراسی میتواند قدرتگرفتن ساختارهای مافیایی را تقویت کند. مارکس وبر برای اداره صحیح نظم اجتماعی از نوعی بوروکراسی نام میبرد اما ایده او در عمل محقق نشد. با وجود آنکه از دنیای ماکیاولی فاصله گرفته شد اما به دنیای ماکس وبر نزدیک نشدیم. ساختارهای بوروکراتیک در میان این دو فضا قرار دارند. ساختارهای بوروکراتیک متناسب با شاکله و کارکردهای متفاوتی که دارند، میتوانند بسترهای متفاوتی برای شکلگیری انواع متفاوتی از مافیا باشند. بهعنوان نمونه ساختارهای بوروکراتیک در ایتالیا و آمریکا میتواند نوع خاصی از مافیا را تولید کند و ساختارهای بوروکراتیک در پاکستان ساختار متفاوتی از مافیا را خلق خواهد کرد.
بهصورت ماهوی چه تفاوتی میان مافیا در کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته وجود دارد؟
مطالعاتی که من داشتهام گویای این مطلب است: مافیایی که در کشورهای صنعتی شکل میگیرد از نظر سازمانی بسیار قوی عمل میکند. مافیا در کشورهای توسعهیافته خود را با اصول دموکراسی سازگار کرده است. درواقع مافیای اقتصادی منجر به تعارض در نظام اجتماعی این کشورها نشده است. سازمانهای مافیایی در کنار تامین منافع خود، ارزشافزودهای نیز تولید میکنند. اما در کشورهای توسعهنیافته، مافیا ساختار را به سمت اضمحلال و انهدام میکشاند. بهعنوان مثال مافیا در پاکستان به بازار هرویین نزدیک شده است یا در آفریقا این مافیا به بازار الماس یا نفت نزدیک شده است. در برخی از این جوامع این مافیا به نظام بانکداری نزدیک شده است. درواقع این شرایط جامعه بوده که ساختار مافیا را تغییر داده است. درواقع الگوهایی که این مافیا در کشورهای مختلف میسازد، متفاوت است. بهعنوان مثال زمانی که مافیای ایتالیا به سمت مافیای آمریکا حرکت میکند، شکل جدیدی به خود میگیرد. این تغییر مشابه برخوردهای ژنتیکی است که نتیجه را تغییر میدهد. مافیا میتواند تحت تاثیر زمان، تکنولوژی، بازارهای سیاه و بازارهای قاچاق قرار گیرد. در آمریکا پنجدرصد اقتصاد زیرزمینی است؛ این میزان در هند به ٥٠درصد میرسد. این رقم به میزان ٨٠درصد نیز میرسد.
شما اشاره کردید در کشورهای پیشرفته مانند آمریکا، مافیا خود را با ساختارهای اجتماعی سازگار کرده است. آیا میتوان پذیرفت مافیا یک واقعیت در ساختارهای قدرت آمریکاست؟
با توجه به ساختارها و نهادهای قدرتمند دموکراتیکی که در این کشور ایجاد شده است، مافیا از شکل خشن خود خارج شده و وجهی اخلاقی به خود گرفته است. درواقع شکل جدید مافیا تبدیل به لابیهای سیاسی، روابطعمومی و باشگاهها شده است.
مافیا در آمریکا از شکل خشن آلکاپونی خارج شده و در نتیجه مقبولیت پیدا کرده است. ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و... غرب بهشدت در حال تحول است و نمیتوان ساختار امروز آمریکا را با دهه٦٠ یا دهه٢٠ مقایسه کرد. عصر آلکاپونها در ساختارهای آمریکا به پایان رسیده است اما همچنان بازار، به آن بازار رقابت کاملی که در تئوریهای نئوکلاسیک میبینیم نزدیک نشده است.
بههرترتیب در نظام و ساخت بازار، ائتلاف و اتحادی میان بخشها از فعالان بازار وجود دارد. اساسا مافیای اقتصادی چه تفاوتی با این پیوندها و ائتلافها در ساخت بازار دارد؟
ائتلاف و اتحاد شکلگرفته در بازار جنبه حمایتی دارد و فاقد وجوه خشونت است و در پی تحریک عوامل قدرت نیست. این ائتلافها با سازمانهای اصلی قدرت درگیر نمیشود و خود را بخشی از قدرت در ساخت حاکمیت میبیند. ائتلاف در بازار با هرم قدرت هماهنگ و همسو حرکت میکند اما حرکت مافیا با قانوناساسی تضادهای آشکار دارد.
اگر فعالیت مافیای اقتصادی در تضاد با قانوناساسی است، چگونه وارد ساختارهای قدرت میشود؟ آیا نمونههای تاریخی در این مورد وجود دارد؟
بله. ما در ایتالیا شاهد بودهایم که حتی رییسجمهور با حمایت گروههای مافیایی قدرت را در دست میگیرد اما باز این ساختارهای حقوقی و قانوناساسی است که در برابر آن میایستد. مافیا میتواند به ساختارهای قدرت نفوذ کند اما قانوناساسی نیز بهعنوان بخش مهمی از ساختار توانایی واکنش در برابر آن را دارد. اما این مقابله در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه رخ نمیدهد و ساختارهای قضایی نمیتواند به صورت قدرتمند با آن مقابله کند.
آیا این قانون است که میتواند مافیا را در یک کشور کنترل و آن را محدود کند؟ به تعبیری آیا ضعف قانونی دلیل اصلی گسترش مافیایی است یا باید علت را در ساختارها جستوجو کرد؟
شکی نیست در کشورهایی که فعالیت مافیایی گسترش یافته است، ساختارها با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند. ضعفهای ساختاری موجود در این کشورها نمیتواند به سمت توسعه و رشد حرکت کند. این ساختارها نمیتوانند مسایلی از قبیل انتقال تکنولوژی و فرار سرمایه را حل کنند. درنهایت در سیستمها ارزشافزوده ایجاد نمیشود. بهعنوان مثال زمانی که ورودی (input) وارد نظام سیاسی بریتانیا میشود، دو تا سه برابر آن ورودی، ساختارهای موجود ارزشافزوده ایجاد میکند. در حالی اگر همان میزان input وارد ساختار اقتصادی پاکستان، زیمبابوه و... میشود؛ نهتنها ارزشافزوده ایجاد نمیکند بلکه همان input نیز به زوال میرود؛ یعنی در نهایت سرمایه منجر به رفاه عمومی نخواهد شد. در ایران نیز در ١٠سال گذشته درآمدهای هنگفتی از محل درآمدهای نفتی به دست آمد اما این موضوع برای مردم امنیت اقتصادی را فراهم نکرده است. مشابه همین مشکلات را در افغانستان و سودان نیز میبینید. در واقع ساختارهای اجتماعی و انحرافات موجود در ساختارهای اقتصادی در نقطهای یکدیگر را قطع میکنند. باید این پرسش را طرح کرد که چه چیزی به ما این انگیزه را خواهد داد که قانون را زیرپا بگذاریم. اگر به رانندهای در یک کشور توسعهنیافته بگویید که من ٥٠٠هزارتومان به تو خواهم داد اما از تمامی چراغهای قرمز رد شو! او این کار را خواهد کرد. اما اگر این پیشنهاد در جامعهای که نظام اجتماعی مستحکمی ایجاد شده باشد راننده در ازای هیچ مبلغی این کار را نخواهد کرد.
تعبیر شما از نظام اجتماعی چیست؟
نظام اجتماعی به هنجارهایی بازمیگردد که مورد قبول جامعه است. ناهنجارهایی از قبیل تقلبکردن، نپرداختن مالیات، بهموقع پرداختنکردن اجاره خانه و... درواقع ناهنجاریهایی است که نظام اجتماعی آن را به وجود میآورد. بخشی از این نظام اجتماعی، قانوناساسی است. بخشی از این نظام اجتماعی تولیدات تاریخی یک جامعه است که ریشه در استبداد دارد. بخشی از آن ماحصل شکاف طبقاتی است و بخش دیگری از آن، نگاه ما به ساختار جامعه است. نظام اجتماعی باید بتواند برای افراد هویت ایجاد کند. اگر نظام اجتماعی بتواند نیروهای انسانی را به سرمایه اجتماعی و فرهنگی بدل کند، این افراد وارد فضاهای انحرافی نخواهند شد.
با این تفاسیر شما علت اصلی شکلگیری مافیا را ضعف ساختارهای اجتماعی و اقتصادی میدانید. در این میان قانون چه نقشی را میتواند ایفا کند؟
در یک کشور توسعهیافته در بسیاری از موارد قانون در برابر این تعارض و عدم تعادل خواهد ایستاد و سعی خواهد کرد این عدم تعادل را از بین ببرد. اما زمانی که وارد کشورهای در حال توسعه میشوید، عدم تعادل توانایی قانون را برای حل مساله از میان خواهد برد. بهعنوان مثال اگر مامور پلیسی حقوق مناسب سطح هزینههای زندگی را دریافت نکند، محکوم به شکستن قانون خواهد شد. در بسیاری از موارد این قانونشکنی با آگاهی صورت میگیرد و قوانین و هنجارهای اجتماعی و ساختارها بهگونهای شکل یافته است که این قانون نمیتواند به ابزاری مناسب برای کنترل ناهنجاریها بدل شود. عدم تعادل میان هزینههای زندگی و درآمدها، موضوعی است که به شدت به انحرافات اقتصادی دامن میزند. مجموع این عوامل، موقعیت عدم تعادل را استحکام میبخشد و راههای عبور از این بنبست بسته میشود.
بهطور کلی اقتصادی که به مافیای اقتصادی آلوده شده واجد چه شرایط و خصوصیاتی است؟
بگذارید این موضوع را به نحوه دیگری طرح کنم. زمانی که تقاضای مصرف مردم بهصورت افسارگیسخته گسترش مییابد؛ به صورتهای گوناگونی هزینهها انباشت و به نظام اجتماعی تحمیل میشود. این نظام اجتماعی برای پوششدادن این الگوی مصرف خود مجبور است که بخشی از فعالیتهای خود را از سازمانهای رسمی به سازمانهای غیررسمی منتقل کند. بگذارید یک مثال بزنم؛ اگر یک فرد که کارمند بانک است و در شیفت بعدی خود مشاور شرکتی است و به آنها بگوید من میتوانم برای شما اعتبار بانکی فراهم کنم، طبیعی است که منابع بانکی به انحراف کشیده میشود. دلیل اصلی آن است که این کارمند بانک در داخل بانک احساس امنیت اقتصادی نمیکند. این مشکلات برای دیگر اقشار نیز وجود دارد. این مسایل برای معلمان نیز وجود دارد که در نهایت منجر به کاهش کیفیت آموزش میشود.
شما به بخشها و افرادی اشاره کردید که بهدلیل فقدان عدم تعادل به سوی فساد اقتصادی متمایل میشوند. اما به نظر میرسد فعالیت مافیا همواره بهصورت سازماندهیشده و جمعی است؟ این ساختار چگونه شکل میگیرد؟
در نهایت این احتمال وجود دارد افرادی که تعادل اقتصادی خود را از دست میدهند در خدمت مافیا قرار بگیرند. مافیا از ضعفهای ساختاری استفاده میکند و نیروی انسانی خود را از این خلأها جذب میکند. مافیا سرمایه مورد نیازش را از ثروت خود میگیرد و قدرت را از ضعفهای حکومتی میگیرد. همانطور که پیشتر اشاره شد مافیا میتواند بخشی از دولت باشد. این افرادی که پیش از این به آنها اشاره شد به نیروی کار سازمان مافیایی تبدیل میشوند. این موضوع به دفعات در کشورهای درحالتوسعه دیده شده است که بهعنوان مثال کارمندان بانک مرکزی مشغول ارایه مشاوره به شرکتهایی هستند که کالای قاچاق به این کشورها وارد میکنند یا تمهیداتی ایجاد میکنند تا سازمانهای مافیایی بتوانند از حواشی قوانین بهرهبرداری کنند. بهطور کلی مافیا از نیروی انسانی که تعادلهای اولیه خود را از دست داده است، خلاهای قانونی موجود و قدرت اقتصادی خود بهره میبرد و سازمان خود را شکل میدهد. با بزرگشدن این مافیا و تبدیلشدن آن به یک غول اقتصادی بهسادگی میتواند به ساختارهای قدرت ورود میکند.
من پاسخ سوال اولیهام را نگرفتم. مافیای اقتصادی گسترشیافته، چه تاثیراتی بر شاخصهای کلان اقتصادی خواهد گذاشت؟ یا برعکس، چه شاخصهای اقتصادیای بر رشد مافیا اثرگذار خواهند بود؟
در این مورد میتوان به ضریب جینی اشاره کرد. زمانی که میزان ضریب جینی افزایش مییابد، عملا میزان تضاد در جامعه را بیشتر میکند. ضریب جینی گویای شکاف طبقاتی و نشاندهنده این است که دهکهای پایین جامعه درحال تضعیفشدن هستند. این دهکهای ضعیف جامعه ممکن است در خدمت مافیا قرار بگیرند.
بازار سیاه بهعنوان بازاری که مافیا در آن به فعالیت میپردازد واجد چه مشخصاتی است؟
بهطورکلی بازار سیاه در جوامعی شکل میگیرد که دولت نمیتواند کنترل لازم را بر ساختارهای اقتصادی داشته باشد؛ بهعنوان مثال اگر ٥٠ اسکله یا چند مرز زمینی برای ورود کالا در کشوری وجود داشته باشد و دولت نتواند تمامی این بخشها را به صورت کامل و منسجم اداره کند. اگر بخواهیم این بحث را در ایران دنبال کنیم بهدلیل تحریمها، الگوی بیرویه مصرف و درآمدهای نفتی همواره بیش از ظرفیت خود واردات داشتهایم. این شرایط انگیزه کشورهای دیگر را برای به دست آوردن سهم بیشتری از بازارهای ایران افزایش داده است.
مافیای اقتصادی تنها به مرزها و شرکتهای واردکننده قاچاق محدود نمیشود. این مافیا در داخل اقتصاد ایران نیز وجود دارد. بهعنوان مثال ما در داخل با مافیای بزرگ خریدوفروش محصولات کشاورزی یا انبارداری روبهرو هستیم. این مافیای اقتصادی چگونه ایجاد شده است؟
این مافیایی که شما از آن صحبت میکنید، محصول سوءمدیریت در رفتار سازمانی است؛ بهعنوان مثال سیستم پخش دارو نمیتواند توزیع و نظارت کافی داشته باشد، در نتیجه داروخانه برای تامین الگوی مصرف مشتری، بخشی از داروی خود را از بازار سیاه تامین میکند. در این شرایط این داروخانه از پخش رسمی دولت تغذیه نمیشود. درواقع در کنار کانالهای توزیع کالا، کانالهای غیررسمی نیز ایجاد میشود.
شما به واسطههای اقتصادی اشاره میکنید. آیا اساسا دخالت دولت و الگوی نظارت و کنترل بازار و اقتصاد، منجر به افزایش واسطههای اقتصادی و ناکارآمدی آنها نشده است؟ اگر ساختاری وجود داشته باشد که عرضه و تقاضا به صورت مستقیم با یکدیگر مواجه شوند دیگر بحث سوءمدیریت سازمانی برای توزیع موضوعیت نخواهد داشت. آیا نمیتوان پذیرفت اقتصاد دولتی و دخالت دولت در اقتصاد بهدلیل مکانیسمهای الزامآور آن در نهایت به گسترش مافیا منتهی میشود؟
اساسا فساد عنصر غیرقابل نفی در یک اقتصاد دولتی است. اقتصاد دولتی با فساد و رشوه کاملا عجین شده است. اقتصاد دولتی بهطور کلی آن تعادلهای اولیه در اقتصاد را بههم میریزد. اقتصاد دولتی بهدلیل بوروکراسیای که در دل خود دارد تعادلهای عرضه و تقاضا را بههم میریزد. مهمترین کار در عرصه اقتصاد ایجاد تعادل عمومی میان عرضه و تقاضا در بازارهای مختلف است. این تعادل برای طیف گستردهای از کالا باید ایجاد شود و بهطور قطع این تعادل به وسیله اقتصاد دستوری ایجاد نخواهد شد. این عدم تعادل در اقتصادهایی که شفافیت و آمارهای لازم را در اختیار ندارد و اطلاعات و جریان اطلاعات در آن صورت نمیگیرد شدت مییابد. سازمانهای مافیایی میتوانند نقش بیشتری را در این اقتصادها بازی کنند. بهطور طبیعی اگر در اقتصادی منابع و اطلاعات مختلف درخصوص فعالیتهای مختلف اقتصادی منتشر شود و شفافیت اطلاعاتی صورت بگیرد، فعالیت سازمانهای مافیایی با محدودیت روبهرو خواهد شد.
سهم بازار سیاه و اقتصاد زیرزمینی از اقتصاد ایران چه میزان است؟
اطلاعات منسجمی در این خصوص در دسترس نیست. اما اگر بخواهیم خوشبینانه برخورد کنیم، حدود ٣٠درصد است اما این میزان تا حدود ٤٠ تا ٦٠درصد نیز تخمین زده میشود. حدود ٢٥میلیارددلار کالای قاچاق وارد کشور میشود که از کانالهای رسمی عبور نمیکند. باید توجه داشت سهم مافیای اقتصادی در کشور بیش از اینهاست چراکه در داخل کشور نیز سهم بزرگی را در اختیار دارند.
اگر به تاریخ سیاسی و اقتصادی کشور نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که مافیای اقتصادی دارای یک سبقه تاریخی است. بهعنوان مثال یکی از اعتراضات اولیه مشروطهخواهان برداشتهشدن انحصار عسگرگاریچی بوده است. این تاریخ، چه نقشی را در ایجادشدن مافیای اقتصادی داشته است؟
همواره و در طول تاریخ کاهش و نایابکردن کالا در بازار بهصورت مصنوعی از سابقهای تاریخی برخوردار است. اما بهصورت عمده احتکار از قرنهای ١٥ و ١٦ به این سو است که به بخشی از کنشهای معاملات تجاری تبدیل میشود. در آن زمان گندم را احتکار میکردند و آن را با قیمتهای بالاتر میفروختند. متاسفانه این نگرش در طول تاریخ تکاملیافته و تقویت شده است. در واقع فرهنگ مافیایی در ایران با ورود تکنولوژی تقویت شده است. بهعنوان مثال در تمام دنیا حسابدار به نحوی تربیت میشود که بتواند جلوی فرار مالیاتی را بگیرد اما در جامعه ما حسابداری تربیت میشود که بتواند فرار مالیاتی ایجاد کند. باید توجه داشت مافیا میتواند در لباسها و ظواهر مختلف آشکار شود. مافیا محدود به یک ساختار صرف اقتصادی نیست. گاهی اوقات درخصوص ریشهکنکردن مافیا سخن به میان میآید. در این خصوص باید توجه داشت تا زمانی که شفافسازی صورت نگرفته و ردیابی و شناسایی مشخصی از جریانات مافیایی انجام نشده نباید دست به اقدامی زد؛ چراکه ممکن است نظام اجتماعی را به مخاطره بیندازد.
یعنی چه؟
ببینید گاهی اوقات تلاشهایی برای برخورد با مافیا صورت میگیرد و آن مافیا به صورت طبیعی در برابر آن مقاومت میکند. این مقاومت ممکن است به شکلهای مختلف ظاهر شود یا امنیت سیاسی کشور را به مخاطره بیندازد. در این مورد هر اقدامی که صورت میگیرد باید آنچنان شفاف باشد که امنیت سیاسی و اقتصادی جامعه بههم نخورد؛ چراکه به هر ترتیب مافیای اقتصادی بخشی از نظم اقتصادی را در اختیار دارد. درواقع مبارزه با مافیا، به جای مبارزه مستقیم باید براساس افزایش شفافیت، ایجاد فضای رقابتی، ساخت قوانین کارآمد و... انجام شود.
با افزایش تحریمهای اقتصادی در کشور به برخی از ساختارها، نهادها و افراد اختیارات قانونی و فراقانونی برای دورزدن تحریمها داده شد. آیا شرایط سخت اقتصادی باعث افزایش مافیای اقتصادی در ایران نشده است؟ پرسش دیگر این است که سرنوشت این بخشها در دوران پس از تحریمها چه خواهد شد و چگونه میتوان با آن برخورد کرد؟
شواهد و مطالعات من نشان میدهد که تحریمها در ایران مافیای اقتصادی را جسورتر کرد. در واقع سود بازارهای سیاه در دوران تحریمها افزایش یافت. زمانی که بانکهای بزرگ بینالمللی تن به جرایم ٥/١میلیارددلاری میدهند این دال بر این است که میزان پولی سودی که از این راه بهدست میآورند بسیار بیشتر از این رقم بوده است. بهطور کلی تحریمهای اقتصادی مافیاهای مختلف را به یکدیگر نزدیک کرده است.
بهشدت این نگرانی وجود دارد که در صورت برداشتهشدن تحریمها آیا مافیا بهجای اول خود بازمیگردد یا خیر. آنچه مشخص است اینکه فعالیت مافیای اقتصادی پس از شدتیافتن تحریمها گسترش یافته است. تحریمها ساختار مافیا را تقویت کرد و دولت بهدلیل محدودیتهایش مجبور بود در بعضی از موارد به این ساختار تکیه کند. در مواردی از قبیل واردات کالاهای اساسی، فروش محصولات و... . پدیده بابک زنجانی ماحصل این شرایط است. درواقع بابک زنجانی را میتوان مافیای اقتصادی خواند که زاده و بزرگشده دوران تحریم است. در شرایط تحریمها سود حاصلشده از ریسک مافیای اقتصادی بیشتر شده است. جالب است بدانید این فضا، مافیای اقتصادی را به خارج از مرزهای کشور کشانده است.
[١] ویکیپدیا
[٢] آلپاچینو این دو نقش را بازی کرده است