غلامحسین شافعی را در طبقه هفتم اتاق بازرگانی ایران ملاقات کردم. میتوان گفت او از لحاظ حضور در صحنه و فعالیتهای مرتبط با بخش خصوصی، نفر اول بخش خصوصی ایران است و با سمت گرفتن محمد نهاوندیان در ریاستجمهوری، به عنوان رییس اتاق بازرگانی ایران انتخاب شد.
این فعال بخش خصوصی 63 ساله، تاجر زعفران است و همزمان ریاست اتاق بازرگانی مشهد را هم برعهده دارد. همکاران شافعی در اتاق بازرگانی مشهد میگویند با اینکه وی این روزها خیلی پرمشغله و با ترافیک کاری روبهرو است، اما فعالان اقتصادی مشهد را رها نکرده و از آنها همچون گذشته حمایت میکند. شافعی در طول این سالها، چه قبل از فعالیت به عنوان رییس اتاق بازرگانی ایران و چه امروز، همواره تاکید داشته که اقتصاد کشور از نبود یک نقشه راه و استراتژی توسعه صنعتی رنج میبرده است. به اعتقاد وی، «به دلیل اینکه ما تاکنون استراتژی توسعه صنعتی نداشتهایم، حرکتهایمان با چشم بسته انجام شده است.» آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگوی خبرگزاری خبرآنلاین با غلامحسین شافعی، رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران است.
بیش از یکسال و نیم از فعالیت دولت یازدهم میگذرد. در این مدت اتفاقات مختلفی در حوزه اقتصاد افتاده است و دولت نیز اعتقاد دارد که اقتصاد کشور تا حدودی از رکود خارج شده است. شما به عنوان فردی که در رأس بخش خصوصی کشور فعالیت دارید، فکر میکنید تا به امروز چقدر از خواستههایی که از دولت انتظار میرفت، تامین شده است؟
به نظر من در مورد مسایل اقتصادی اتفاق مثبت را میشود در اقتصاد کلان کشور مشاهده کرد و توانستیم یک مقداری ثبات را در اقتصاد کلان کشور ایجاد کنیم. برای مثال، در طول یکی دو سال گذشته در ارتباط با نرخ ارز شاهد بودیم که تنشهای گذشته مهار و ثبات ایجاد شده است. در زمینه بعد نظارتی دولت بر سیستم بانکی کشور نیز اقدامات مثبتی انجام شده، اما کافی نیست و این رویه باید با قوت و قدرت بیشتری ادامه پیدا کند.
از اقدامات مثبت دیگر دولت، در ارتباط با تورم است که توفیقات خیلی خوبی حاصل شده است. یعنی کاهش نرخ تورم در این مدت و با این درصدی که امروز مشاهده میکنیم، قابل تقدیر است. البته مهار تورم با رونق مقابله و تضاد دارند. ما اگر اصرار بر کاهش نرخ تورم داشته باشیم و به رونق توجه نکنیم، رونق تحتتاثیر قرار میگیرد.
در ارتباط با رونق تولید، واحدهای بزرگ را اگر بررسی کنیم، نتایج مثبتی را میبینیم، اما در مورد واحدهای کوچک و متوسط رونق بسیار کمرنگ یا اصلا رونق وجود ندارد، بنابراین تمرکز روی توجه بیشتر به واحدهای کوچک و متوسط، موضوعی است که بسیار باید مورد توجه قرار گیرد.
یعنی شما معتقدید که دولت در حالی که روی بحث کنترل تورم تمرکز دارد، آنچنان روی رونق و فعالیت بخش تولید تمرکز نکرده است؟
بله، وقتی ما اصرار بر کاهش نرخ تورم داشته باشیم، به این معناست که نقدینگی تزریق نکنیم و حجم نقدینگی را بالا نبریم. این در حالی است تا نقدینگی تزریق نشود، رونق ایجاد نمیشود، چون بخش تولید با کمبود نقدینگی مواجه است.
اما موضوع سومی که باید به عنوان اقدام مثبت دولت اشاره کرد، بعد فعالیتهای برونمرزی است و اینکه فضای مناسبی برای تعامل با اقتصاد جهانی به وجود آمده است. به نظر من یکی از موفقیتهای دولت، تغییر فضای بینالمللی در امور اقتصادی است.
آیا شما خروج از رکود را در بخش تولید حس میکنید یا خیر؟
اگر این موضوع را در آمار و ارقام و در کل واحدهای تولیدی ببینند، شاید در مجموع به سمت جلو حرکت کردهایم، اما در ایران، اساس کار که هم در اشتغال و هم در رونق اقتصادی موثر است، واحدهای کوچک و متوسط است. ما در واحدهای کوچک و متوسط واقعا رونق را حس نمیکنیم و یا کم حس میکنیم. سرعت حرکت کند است که البته این کندی نیز حاصل محدودیتهای مالی فراوانی است که دولت با آن مواجه است. دولت به لحاظ مسایل مالی واقعا مشکلات خیلی زیادی دارد، ولی تا زمانی که واحدهای کوچک و متوسط را مورد توجه ویژه قرار ندهیم، رونق را در مجموع واحدهای کشور نمیتوانیم به طور کامل حس کنیم.
در حال حاضر با توجه به منابعی که وجود دارد، سیستم بانکی علاقهمند است این منابع را در اختیار واحدهای بزرگ و نیز کارهای غیرتولیدی قرار دهد، زیرا هم بازده آن خیلی سریع است و هم آن کارها سودآوری دارد. بانک میگوید من خیالم راحت است که اگر منابع را به این گروه بدهم، بازگشت پول با اطمینان بیشتری اتفاق میافتد. به همین دلیل برای منابع موجود نیز اراده و علاقهای در سیستم بانکی وجود ندارد که به سمت واحدهای تولیدی کوچک و متوسط برود.
روی این اصل، ما برای واحدهای کوچک و متوسط باید یک فکر اساسی کنیم، چون هر تغییر مثبتی هم در اشتغال میخواست صورت بگیرد، بیشتر در واحدهای کوچک و متوسط خواهد بود.
موضوع دیگری که دولت باید مورد توجه قرار دهد، توانمندسازی بخش خصوصی است. در توانمندسازی بخش خصوصی ما خیلی عقب هستیم. در حال حاضر در زمینه واگذاری اقتصاد دولتی به بخش خصوصی، به حدی بخش خصوصی ما ناتوان است که در بسیاری از جاها واقعا امکان ورود ندارد، زیرا تسهیلات لازم برای این کار برایش به وجود نیامده است. این در حالی است که واگذاریهای ما باید به سمتی برود که بخش خصوصی سهم قابل توجهی داشته باشد.
علاوه بر آن، در تعیین اولویتها خیلی دچار مشکل هستیم. ما باید بررسی کنیم منابع محدودمان را به چه واحدهایی پرداخت کنیم که بازده بیشتری داشته باشد. یک مقداری این مطالعه و بررسی گم است. به عنوان مثال، صنعت ساخت را در کشورهای دیگر نگاه کنید، میبینید این صنعت را به عنوان یک عامل موثر برای توسعه اقتصادی مورد توجه قرار دادهاند. اما توجه ما به صنعت ساخت خیلی کم است. ما روی مسایلی مثل پتروشیمی، گاز و نفت بیشتر متمرکز هستیم؛ در صورتی که اگر قرار باشد پایههای تولید مستحکم شود و میزان وابستگی به خارج از کشور کم شود، روی صنعت ساخت باید متمرکز شویم تا بتوانیم ماشینآلات صنعتی در صنایع سبک و متوسط را توسعه دهیم.
با توجه به گفته شما، ما حتی در پرداخت تسهیلات بانکی شاهد هستیم که در حالی که به بخش تولید بیتوجهی میشود، اما در مقابل منابع سیستم بانکی نیز به انحراف میرود.
به دلیل اینکه بخش تولید در برخی از بخشها به دلایل مختلف اقتصادی نیست. بر این اساس، بانکها و موسسات اعتباری تمایل دارند پول خود را به بخش تولید ندهند و منابع را به بخشهایی بدهند که زودبازده است.
این موضوع اما بیشتر باعث آسیب سیستم بانکی شده است؛ وقتی که منابعی که تسهیلات میدهند، برنمیگردد و معوق میشود.
ما فرض میکنیم چنین اتفاقی نیفتد. اتفاقا بانکها تسهیلاتشان را وقتی به این بخشها میدهند، برایشان خیلی زودبازدهتر است و اطمینان بیشتری دارند. برای مثال، واردات هم سودآوری بالا و هم بازگشت سرمایه خیلی سریعی نسبت به تولید دارد. بنابراین همه تمایل دارند که پول خود را در جایی بگذارند که هم اطمینان بیشتر از برگشت پول داشته باشند و هم اینکه سودآوری بیشتری در این قضیه نصیبشان شود.
ما تولید را به خصوص در واحدهای کوچک و متوسط واقعا به حدی به ضعف بردیم که بعضی از آنها دیگر مریضهای بستری هستند و اگر معالجه جدی در این قضیه بهوجود نیاید، ممکن است مشکلات بیشتری هم پیدا کنند. اما در زمینه موضوع قوه نظارتی بانک مرکزی، آنچه که در گذشته میدیدیم، بسیار ضعیف بوده است و همین ضعف نظارتی باعث شده که خیلی از اتفاقات بیفتد. البته من در چند ماه گذشته در مورد بانک مرکزی میبینم که حرکتهای مثبتی را شروع کرده است و توجه ویژهای به موسسات مالی و اعتباری و کنترل عملیات این موسسات میشود. این یک نقطه امید و قوت است و اگر سیستم نظارتی بانک مرکزی به همین منوال تقویت شود، این انحرافها را مطمئنا در آینده یا نخواهیم داشت و یا اینکه کم خواهیم داشت.
شما اگر بخواهید بخش تولید را دستهبندی کنید، در حال حاضر چند درصد واحدهای تولیدی با مشکل مواجه هستند؟
خارج از مسایل و مشکلاتی که در زمینه منابع مالی و تحریم داریم، باید بگویم ما حتی اگر هیچکدام از این مسایل را نداشتیم، بخش تولید مشکلات زیادی داشت. ما سه موضوع مهم را هیچگاه در بخش تولید مورد توجه قرار ندادیم. اولین مساله این است که ظرفیتسنجی در بخش تولید وجود نداشته و الان هم وجود ندارد. همچنین مکانیابی در توسعه صنعتی نه وجود داشته و نه الان وجود دارد. ما در بسیاری از رشتههای صنعتی، خیلی بالاتر از ظرفیت مورد نیاز واحد کوچک در اقصانقاط کشور ایجاد کردیم. بنابراین ما حتی اگر هیچ مشکل اقتصادی هم نداشتیم، این واحدها با ظرفیت کامل کار نمیکردند. کلا در مورد تولید به دلیل اینکه یک نقشه راه جامع و استراتژی توسعه صنعتی نداشتیم، حرکتها با چشم بسته انجام شده است. بخشی از مشکلات ما در بخش تولید همین مساله است و ربطی هم به بحرانهای الان ندارد. یعنی حتی اگر این بحرانها نبود، ما دچار مشکل بودیم. ما باید در رابطه با واحدهای تولیدی ظرفیتسنجی و مکانیابی میکردیم.
شما اگر واحدهای تولیدی را در رشتههای مختلف روی نقشه ایران بررسی کنید، میبینید شرق، جنوب شرق و بخشی از غرب ایران خالی است و همه واحدهای تولیدی در مرکز و شمال شرقی ایران متمرکز شده است. علاوه بر آن، برای مثال در یک منطقهای مانند آذربایجان که سردسیر است، بیشترین تولید کولر آبی وجود دارد تا اینکه این اتفاق در خوزستان و سیستان و بلوچستان بیفتد. ما در مکانیابی دچار اشتباه بودیم و مطالعه دقیقی نکردیم که در چه مناطقی از ایران چه صنعتی را توسعه دهیم که بازدهی بیشتری داشته باشد و قیمت تمام شده کمتری را ایجاد کند. بنابراین در مساله تولید و صنعت از این نظر مشکل اساسی داریم.
در بخش کشاورزی هم همینطور است. الان بسیاری از محصولاتی که نیاز به آب کمتری دارند، در مناطق پرآب کشت میشوند و بسیاری از محصولاتی که آب زیادی نیاز دارند، در مناطق کمآب کشت میشوند. این یک مشکل کلی است و ما در این قضیه در بخش تولید باید یک تجدیدنظر اساسی داشته باشیم.
دولت قبلی نسبت به بخش خصوصی و اتاق بازرگانی بیتوجه بود و حتی اواخر دولت دهم جلسات شورای گفتوگو تشکیل نمیشد. با توجه به اینکه شما گفتید ما استراتژی توسعه صنعتی نداریم، در دولت یازدهم در جلساتی که داشتید، این موضوع را مطرح کردید؟
ببینید، یکی از وظایف اصلی ما این است که نظرات را به قوای سهگانه منعکس کنیم و این کار را هم میکنیم. البته در دولت یازدهم توجه به تولید خیلی بیشتر و ارتباط خیلی نزدیکتر شده است. توجه به نظرات هم نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است. منتها آنچه که به عنوان یک مشکل وجود دارد، این است که اعتقادی که در دولتمردان اصلی وجود دارد، در مجموعه بدنه وجود ندارد. برای مثال، یکی از مشکلات اساسی که ما داریم، این است که فاصله تصویب تا اجرای مصوبههای دولت خیلی طولانی است. تخمین که گرفته شود، میبینیم که در یک استان تا سه ماه بعد هم ممکن است خبری از اجرای مصوبهها نباشد. این در حالی است که فاصله تصویب تا اجرای مصوبهها باید خیلی سریعتر باشد و بدنه دولت نیز به پیروی از مدیران اصلی خود متقاعد شوند. بر این اساس، اراده خوبی در مجموعه هیات دولت وجود دارد، اما بههرحال در اجرا کند هستیم.
در رابطه با تدوین استراتژی توسعه صنعتی تاکنون اقدامی صورت گرفته است؟
بله، من از آقای نعمتزاده شنیدم و در یک جلسه هم اعلام کردند که این استراتژی را تدوین کردند و به زودی ارائه خواهند کرد. البته ایشان گفتند ما چیزی را که تهیه کردیم، برای بخش خصوصی میفرستیم تا نظرات خود را منعکس کند.